به گزارش خبرگزاری شبستان از رشت، دکتر حسن عضدی، فرزند محمدعلی دوم شهریور سال 1325 ه.ش در یک خانواده متدین از طبقه متوسط در شهر رشت دیده به جهان گشود. او در اوایل جوانیابتدا مادر و سپس پدرش را از دست داد و در نتیجه کفالت برادران و خوغاهران کوچکترش را بر عهده گرفت.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه شبه پایان رسانید و در طول تحصیل از شاگردان ممتاز به شمار میرفت.
از کودکی به اسلام عشق میورزید و در مساجد به گفتن اذان میپرداخت. از همان دوران جوانی شیفته معارف اسلامی بود و با وجود مشکلات فراوان کتابهای مرحوم دکتر شریعتی و استاد شهید ایت الله مطهری را به دست میآورد و مطالعه میکرد.
شهید عضدی پس از اخذ مدرک تحصیلی دیپلم، داوطلبانه بریا اشنایی بیشتر با زندگی اقشار مستضعف و محروم جامعه، تحت عنوان سپاهی دانش به مناطق محروم و دورافتناده کشور رفت. سپس برای ادامه تحصیل عازم تهران شد و د ر دانشکده علوم ارتباطاتاجتماعی به تحصیلات خود ادامه دادو موفق به اخذ دانشنامه لیسانس در دو رشته روزنامه نگاری و روابط عمویم و تبلیغات شد.
پس از آن با علاقه ایی که به مسائل سیاسی داشت وارد دانشکده علوم سیاسی شد و تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد دنبال کرد. سپس راهی آمریکا شد و در رشته مدیریت بازرگانی با تخصص مدیریت بین الملل از دانشگاه دالاس موفق به اخذ درجه کارشناسی ارشد گردید و به علت کسب درجه ممتازی به عضویتافتخاری انجمن مدیران درآمد و بعد از آن تحصیلات عالیه خود را تا مرحله دکترای اقتصاد سیاسی در دانشگاه تگزاس ادامه داد. او هیچگاه زیر بار مسئولیتها شانه خالی نمیکرد و با توانمندی که داشت همه امور را به بهترین شکل ممکن انجام میداد.
سوابق مبارزاتی
مبارزه علیه رژیم پهلوی تحت رهبری بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، شرکت در راهپیماییها و تظاهرات ضد شاهنشاهی و تنویر افکار عمومی به ویژه جوانان از اقدامات مبارزاتی عضدی بود. او هفتم دیماه سال ۱۳۵۷ قبل از شرکت در راهپیمایی ضد رژیم در وصیتنامهای به فرزندان خردسالش چنین نوشته است :« … فرزندان من … هم اکنون عازم یک اعتراض و راهپیمایی بزرگ هستم. میخواهم همچون باریکه آبی و قطرهای به دریا به پیوندم تا حرکت و هستی را لمس کنم . عجله وشتاب برای پیوستن به دریا مجال نمیدهد تا با فرصت برایتان نامه بنویسم و آن چه را که دلم میخواهد برایتان بازگو کنم. اکنون تاریخ میهن ما لحظات بسیار حساسی را میگذراند. انقلاب امت ما یعنی امت پیغمبر(ص) و علی (ع) به قله نزدیک میشود و پرتگاهها نیز مخوف و وحشتناک و دشمنان یعنی صاحبان زر و زور و تزویر فراوان و در کمین [هستند].
گفتن درباره انقلاب ما ، نامه را به درازا میکشاند … و آن را به تاریخ واگذار میکنم که خود خواهید خواند و خواهید شنید. …»
او سرانجام به همراه خیل مشتاقان آفتاب، دمیده شدن فجر انقلاب را به نظاره نشست و با غریو اللهاکبر، خمینی رهبر ؛ خود را برای ساختن ایرانی آباد و اسلامی آماده نمود
مسئولیتها: استاد دانشگاه، نماینده مردم استان گیلان در مجلس خبرگان قانون اساسی، عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان قانون اساسی، عضو ستاد انقلاب اسلامی گیلان، سرپرست مدرسه عالی ترجمه، سرپرست مجتمع دانشگاهی ادبیات و علوم انسانی، فعالیت مستمر درکمیتههای مختلف ستاد انقلاب فرهنگی، عضو کمیته پنج نفره ادغام دانشگاهها و موسسات عالی، معاون وزارت فرهنگ و اموزش عالی و رئیس سازمان امور دانشجویان و سازمان سنجش کشور.
آثار علمی: «پرچمدار عدالت جهانی» و دهها مقاله و سخنرانی شهید عضدی و مبارزه علیه طاغوت.
وصیت نامه شهید
او در وصیتنامهاش خطاب به فرزندانش چنین نوشته است : « … علی من تو در سالی به دنیا آمدی که در وطن ما صفحه ویژهای خواهد داشت. سالی که مردم محروم و شجاع میهن ما با دستهای خالی و ایمانی راسخ علیه دودمان کثیف پهلوی و سلطنت پر از ظلم و ستم محمدرضا پهلوی قیام کردهاند. جوانان ما چه بیباکانه با فریاد” اللهاکبر ” در برابر درفش عظیم شاه منحوس میایستند. … پریروز ، یعنی روز تولدت را من در گورستان رشت برای تدفین دو شهید گذراندم … علت اینکه نام علی را برایت انتخاب کردم این است که من همواره از بیعدالتی رنج برده و میبرم. قربانی بیعدالتیهای بسیار شدهام. دیدم که “علی” تجسم “عدالت” است و مظهر “حق”. به این ترتیب علی پیشوای بزرگ خود را به عنوان نمونه و الگو برای تو انتخاب کردم. … لادن و علی عزیزم من از خدای بزرگ میخواهم که مرا یاری دهد تا برایتان پدری عادل باشم. …»
انتظار فرج ویژگی بارز شهید
شهید حسن عضدی فلسفه انتظار را به خوبی میشناخت و همواره در انتظار فرج منجی عالم بشریت بود . او در مقالهای در تاریخ ۳/۱۰/۱۳۴۴ ه.ش که با عنوان ” پرچمدار عدالت جهانی” تهیه کرده،آورده است: « همه پیامآوران الهی که از جانب خدا برای هدایت بشر آمدهاند مردم را وعده نمودهاند که روزی مصلحی مقتدر به خواست و ارادهی خدای قادر ظهور میکند و جهان و جهانیان را از کجروی بازداشته و به راه راست هدایت مینماید. او با اشاره به احادیث و روایات، اثبات میکند که منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و از خاندان حضرت محمد(ص) آخرین برگزیده خداوند است.
او هم چنین ولایت را رکن عظیم دین معرفی کرده و در ادامه چنین آورده است: « انکار او [ حضرت مهدی(عج)] ، انکار دین خدا[اسلام] است و انکار دین خدا، انکار محمد(ص) است و انکار حضرت محمد(ص) نیز انکار خدا میباشد. او حجت خداست، او مظهر خداست، او انسان کامل است. اگر او نباشد انسان کامل وجود نخواهد داشت. هم چنانکه خورشید از قدرت خداوند کسب نور نموده، منبع روشنایی و حرارت و انرژی میگیرد و جسم را جلا میدهد، او نیز خورشیدی است که از عالم بالا کسب نور کرده و به بشریت میرساند و جانها را صفا میدهد. شاید گفته شود این فیاضی که پشت پرده غیب است، پس چگونه از او کسب فیض میکنیم؟ باید گفت: زمانی که خورشید پشت ابرها است، ما نمیتوانیم او را ببینیم اما همین که در عالم، روشنایی میبینیم ، حس میکنیم که آن وجود دارد هر چند که ابرها مانع از جلوهگریاش گردند. آری خورشید معنوی بشریت نیز بسان این خورشید مادی در آسمان، روح بشر را نورافشانی میکند، اما در پشت ابرها [ است]و روزی خواهد آمد که این ابرها کنار رفته و جلوهگری کامل آغاز گردد. …
شهید عضدی در ادامه با اشاره به مستندات، به اخبار و وقایع زمان ظهور حضرت و نیز به وظایف امت به ویژه جوانان در زمان غیبت اشاره میکند و مینویسد: « … حالا ما شیعیان یعنی دوستان که بیش از همه فِرَق و ادیان بر این عقیده[ ظهور حضرت صاحبالزمان (عج)] راسخ هستیم باید نهایت کوشش را برای دستیابی به علم ، صنعت، تزکیه نفس و اصلاح اجتماع به کار بریم. … هم چنان که بهار برای جبران ظلم وبیدادگری پائیز فرا میرسد، ما نیز قبل از رسیدنش خانه تکانی کرده ، لباس نو تهیه نمائیم و برای آمدن بهار انسانیت، خانه دل را از گرد و غبار پاک کنیم… زیرا لازمهی انتظار، آماده شدن است …»
اکنون تاریخ میهن ما لحظات بسیار حساسی را می گذراند. انقلاب امت ما یعنی امت پیغمبر و علی به قله نزدیک می شود و پرتگاهها نیز مخوف و وحشتناک و دشمنان یعنی صاحبان زر و زور و تزویر فراوان و در کمین. فرزندان عزیزم دلم نمی خواهد در این شرایط بمیرم زیرا که احساس می کنم کارهای بسیاری دارم که باید انجام دهم و مسئولیت های بیشمار که خود را موظف بانجام آنها می دانم. این بدان معنی نیست که از مرگ می ترسم. من خدای را شاهد میگیرم که از او خواسته ام تا در راهش یعنی در راه خلق مستضعف شهید و شاهد باشم. جذبه و شور انقلاب گاهی مرا چنان از خود بی خود می کند که نمی توانم به موج نپیوندم. ناگریز همه احتیاط و محافظه کاری که دارم این وصیت شتاب آلود را برایتان می نویسم. شما را به تقوی و پرهیزکاری سفارش می کنم. در کسب دانش کوشا باشید. انقلاب ما از جهاتی هنوز در آغاز راه است و دنباله اش به شما خواهد رسید. بقدر توانایی خود در آن سهم داشته باشید. از غرب بیاموزید اما یک شرقی باقی بمانید. من از انسانهای خودخواه سخت متنفرم و از خودخواه هانی که دور و بر من هستند رنج فراوان برده ام. دیگر خواه باشید. در کسب مال نیز کوشا باشید اما مال را به مصرف خود و دیگران برسانید بیش از آنکه مال شما را به مصرف برساند. هیچوقت عدالت را از یاد نبرید و بخاطر ان بجنگید. خواهید گفت که عدالت یک مفهوم نسبی است و نمی توان چهارچوبی برای آن پیدا کرد. من شما را به قرآن مجید و رفتار پیامبر بزرگ و علی و سایر امامان رهنمود می شوم. تا مفهوم عدالت را درک کنید.نور چشمام شما را به صوفیگری و درویشی و روحانیت شرقی سفارش نمی کنم از مادیگری غرب نیز پرهیز کنید. یک مسلمان باشید. یک انسان وسط، معتدل و متوازن.
پایان پیام/
نظر شما