به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، میترا رفیعی درباره این كتاب اظهار داشت: كتاب «فتاح» درباره دوران اسارت آزاده دفاع مقدس، دكتر فتاح محمدی است كه از 15 سالگی به جبهه رفت و به مدت 99 ماه و 13 روز به اسارت درآمد.
وی افزود: فتاح در دوران اسارت مشغول فعالیتهای فرهنگی، ورزشی و تحت تاثیر حاج آقا ابوترابی بود.
این نویسنده معتقد است، یك كتاب خوب و جذاب باید بتواند با مخاطب ارتباط خوبی برقرار كند و باید یك سری اصول از جمله جزئی نگری و بحث مستندات و توصیفات را مدنظر داشته باشد.
وی ادامه داد: این كتاب به نسلهای آینده یادآوری میكند كه چه سختیهایی كشیده شد تا این مملكت نگه داشته شود و همه بتوانند در آرامش زندگی كنند.
به گفته رفیعی، تدوین و نگارش این كتاب حدود سه سال زمان برده است.
در بخشی از كتاب «فتاح» آمده: «با تعدادی از بچهها برای كسب تكلیف خدمت حاجآقا ابوترابی رسیدیم و گفتیم كه تماشای فیلم «عمر مختار» كه در ایران هم از تلویزیون پخش می شد و مشكلی ندارد، مجاز است یا خیر؟
حاجآقا ابوترابی گفت: «حتی اگه عكس امام(ره) رو از تلویزیون پخش كنن، من نگاه نمی كنم؛ چون پشت این كار هدفهایی دارن كه بعداً مشخص میشه.»
البته چندان طول نكشید كه نقشه آنها برملا شد. عراقیها در قدم اول این فیلمها را پخش میكردند تا در قدمهای بعدی فیلمهای مبتذل از جمله فیلمهای ایرانی دورۀ شاهنشاهی را پخش كنند.
ما هم، به نشانۀ اعتراض، زمانی كه فیلم پخش میكردند، كلاسهای آموزشی برگزار میكردیم و عدهای هم درسهایشان را مرور میكردند. عراقیها لجشان میگرفت و به اجبار و ضرب و شتم سر افراد را به طرف پرده نمایش میگرفتند و شدیدترین شكنجهها را اعمال میكردند. آقای ابوترابی به اسرا گفت كه اشكال ندارد، بالا را نگاه كنید كه خیلی اذیتتان نكنند.
در یكی از فیلمهایی كه پخش كردند پاسداران ایرانی را نشان دادند كه یك اسیر عراقی را شكنجه میدهند و درنهایت دو دستش را به دو تانك میبندند و تانكها به دو سمت مخالف حركت میكنند؛ تا جایی كه دستهای سرباز عراقی قطع میشود. یعنی دقیقا صحنههایی را كه عراقیها در جنگ علیه اسرای ایرانی اعمال میكردند برعكس دربارۀ ما نشان میدادند و علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده میكردند. این در حالی بود كه همۀ مردم ایران و عراق میدانستند رفتار ایران با اسرای عراقی چگونه بوده است. اسرای عراقی سفرهای زیارتی، امكانات و محیطی بسیار خوب در اختیار داشتند و سهم ما از آنها فقط شكنجه بود. آنها چه وضعیتی داشتند و ما چه وضعیتی داشتیم!
در این فیلم، ایرانیان را چنان خشن و بیرحم نشان میدهند كه بیننده باور میكند ایرانیان خونخوار و بیرحماند. گاهی خودم را جای مردم كشورهای دیگر میگذاشتم و با خودم میگفتم كه حق دارند با دیدن این فیلم به ایرانیها سوء ظن داشته باشند.
با دیدن این فیلم خیلی عصبانی شده بودیم. یكی از اسرا بلند شد و با شعار «مرگ بر صدام» دمپایی خود را به طرف تلویزیون پرت كرد. بقیه هم همین كار را كردند. هر چه دمپایی داشتیم به طرف تلویزیون پرت كردیم و تلویزیون از روی میز افتاد و شكست. عراقیها كه متوجه شدند، برای هر نفر بیست ضربه شلاق در نظر گرفتند و دیگر برایمان تلویزیون نیاوردند. آنها به ما میگفتند: «شما عقبافتادهاید كه تلویزیون نمیخواید.»
همین ماجرا باعث شد حاجآقا ابوترابی را به آسایشگاهی دیگر منتقل كنند.
پایان پیام/
نظر شما