به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان به نقل از پرس تی وی؛ البته این نخستین بار نیست که سیاهان در سالهای اخیر توسط سفید پوستان کشته میشوند. در چند سال گذشته، موارد متعددی از قتل آمریکایی های آفریقایی تبار توسط پلیسهای سفید پوست گزارش شده است. با این حال، آن چه که کشتار کلیسای شهر چارلستون را با حوادثی همچون قتل مایکل براون در شهر فرگوسن متفاوت کرده است، قصد و نیت فرد ضارب یعنی دیلان روف است که هدف خود را آغاز جنگ نژادی در آمریکا خوانده است؛ جنگی که اگر در آینده نزدیک محتمل نباشد، اما می تواند در جامعه تنش و ناامنی ایجاد نماید .
سنت دیرپای نژادپرستی
ریشههای نژاد پرستی در ایالات متحده آمریکا به سالیان طولانی پیش از تاسیس این کشور در اواخر قرن هیجدهم برمیگردد. اروپاییهایی که برای کسب ثروت یا فرار از سختیهای قاره اروپا راهی سرزمین تازه کشف شده در فراسوی اقیانوس اطلس شدند، خود را نژاد برتر و قوم برگزیده خداوند می دانستند که مجاز هستند هر آن چه صلاح می دانند، علیه بومی های «وحشی» انجام دهند. برتری جویی سفید پوستان اروپایی یکی از هولناکترین و سیستماتیکترین نسلکشیهای تاریخ بشر را علیه سرخپوستان رقم زد. در این کشتارها، میلیونها انسان کشته شدند چون رنگ پوستشان با مهاجران متفاوت بود و قصد نداشتند به شیوه آنان زندگی کنند. البته طمع ورزی مهاجران اروپایی برای تسلط بر مال و جان بومیان، موتور محرکه نسل کشی سرخپوستان بود.
با ورود اسرای سیاه پوست آفریقایی به نیمکره غربی، بویژه سرزمینی که بعدها ایالات متحده آمریکا خوانده شد، سنت نژادپرستی در این سرزمین به اوج رسید. این سیاهان که از خانه های خود در آفریقا ربوده می شدند، تحت عنوان برده، به آمریکا برده شدند تا مسیر ترقی سریع این سرزمین را فراهم کنند. برای سالیان طولانی، سفید پوستان آمریکایی به یک سیاه برده به چشم ابزار تولید ثروت می نگریست که می شد آن را کشت، فروخت یا حتی شکنجه کرد. محصول نظام بردهداری که با ابزار قانون، کلیسا و اسلحه در آمریکا مستقر شد، جامعه این کشور را به بیماری نژادپرستی آلوده ساخت که حتی بروز خونین ترین جنگ تاریخ آمریکا یعنی جنگ داخلی و مجاهدتهای دوران مبارزات جنبش حقوق مدنی نیز نتوانسته است این بیماری را ریشه کن نماید.
نژادپرستی در بطن جامعه
هنگامی که جنگ داخلی در آمریکا درگرفت و آبراهام لینکلن، رییس جمهور وقت این کشور، بردهداری را ملغا اعلام کرد، انتظار می رفت که معضل نژادی در این کشور برطرف شود. با این حال، بخشی از تاریخ ایالتهای جنوبی آمریکا در دهههای پایانی قرن نوزدهم و شروع قرن بیستم با قانون شکنیهای «کوکلاس کلانها» و انواع و اقسام آزارها و تبعیضات علیه بردگان سابق همراه بود. حتی در ایالتهای شمالی که برای تامین منافع اقتصادی از الغای بردهداری حمایت می کردند، دو دنیای متفاوت شکل گرفت، یک دنیای مرفه سفید و یک دنیای فقر زده سیاه.
تا دهه 1960 اکثر مردم این کشور پذیرفته بودند که سیاهان نباید در کنار سفید پوستان در اتوبوسها بنشیند، به کلاسهای درس مختلط بروند، از آب خوری مخصوص سفیدان بنوشند، وارد رستوران سفید پوستان شوند و حتی در زمان شنای سفید پوستان در دریا در کنار آنان شنا کنند. بسیاری از این رفتارها مبتنی بر قانون نبود اما عرف جامعه از این روش های تبعیض آمیز قویا دفاع می کرد. این در حالی بود که سیاهان به اندازه سفید پوستان در جنگ های مختلف آمریکا خون داده بوده و در پیشرفت این کشور سهیم بودند. با این حال، نژادپرستی بخشی از هویت آمریکایی به شمار می آمد که خدشه در آن می توانست حتی به قیمت جان افراد سرشناسی همچون مارتین لوتر کینگ، برنده جایزه صلح نوبل تمام شود.
البته از زمان جنبش حقوق مدنی در آمریکا، زندگی سیاهان متحول شده است. آنان نه فقط می توانند در کلاسهای درس در کنار دانش آموزان سفید پوست بنشینند، بلکه هم اکنون یک رییس جمهور سیاه پوست در کاخ سفید زندگی می کند. در این مدت، سیاهان به سمتهایی همچون وزارت امور خارجه، وزارت دادگستری و ریاست ستاد مشترک ارتش دست یافته اند. با این حال، هنوز سنت نژادپرستی در این کشور قوی است. آمارهای رسمی نشان می دهد که میزان بیکاری در میان سیاهان تقریبا دو برابر سفید پوستان است و در بسیاری از مشاغل، میزان پرداخت حقوق به کارگران سیاه کمتر از حقوق پرداختی به کارگران سفید پوست برای کاری مشابه است. همچنین میزان بهره مندی سیاهان از امکاناتی همچون منزل مسکونی، خودرو و اوراق بهادار، از متوسط ملی کمتر است. در مقابل، دو سوم زندانیان آمریکایی را سیاهان تشکیل میدهند که سهم جمعیتی آنان فقط 14 درصد است. اکثر شهروندان آفریقایی تبار آمریکا در محلات پرجمعیت و فقیر زندگی می کنند که محل مناسبی برای جرم و جنایت به شمار می آید. سالیان متوالی ممنوعیت تحصیل برای سیاهان برده موجب شده است تا زمینه کسب دانش و ایجاد کارآفرینی برای این قشر از جامعه آمریکا کمتر از سفید پوستان باشد. با این حال، هنوز بسیاری در آمریکا، فقر، کم سوادی و خلافکاری سیاهان را ناشی از عوامل نژادی قلمداد می کنند و آنان را افرادی فاقد مسوولیت، تنبل، کم هوش و عاشق هنجارشکنی و قانون ستیز برمی شمارند.
نبرد بر سر منابع
تحولات اجتماعی نشان میدهد با شدت گرفتن کمبود منابع در جامعه، تعارضات نژادی شدت می باید. در حال حاضر نیز اقتصاد آمریکا زیر بار سنگین هزینههای عمومی قادر نیست همچون دوران طلایی اواخر قرن گذشته، به تمامی شهروندان این کشور فارغ از رنگ و نژاد، خدمات ارائه نماید. برخی از سفید پوستان، رنگین پوستان، بویژه مهاجر تبارها و مهاجران غیر قانونی را مسبب افزایش هزینههای دولتی میدانند و معتقدند این افراد سر بار جامعه هستند. در حالی که رنگین پوستان معتقند برای جبران قرنها ظلم و بی عدالتی به اجدادشان، دولت باید سهم بیشتری برای این گروه جمعیتی در برنامههای رفاهی در نظر بگیرد. با این حال، دولت آمریکا در سال های اخیر مجبور شده است هم از رفاه سفید پوستان بکاهد و هم در برنامههایی همچون توزیع کوپنهای غذایی، اعطای وام های کم بهره دانشجویی و بیمه های بیکاری تجدید نظر کند؛ برنامه هایی که با حداقل معیشت سیاهان در ارتباط است . نتیجه بحران اقتصادی و کاهش رفاه عمومی در آمریکا نیز زنده شدن تعارضات نژادی در این کشور بوده است . به همین دلیل پس از سال ها آرامش، اعتراض به قتل نوجوانان سیاه پوست توسط پلیس های سفید پوست به سرعت به آشوب های خیابانی و غارت مغازه ها بدل می شود و در مقابل نیز برخی سفیدپوستان برای رهایی از شر این به اصطلاح سر بارهای جامعه، راه استفاده از اسلحه را پیش می گیرند.
از آن جا که چشم انداز روشنی از بازگشت آمریکا به دوران رونق اقتصادی و ترمیم رفاه اجتماعی در آینده نزدیک وجود ندارد ، می توان انتظار داشت که تعارضات نژادی در این کشور به شدت مسلح ، افزایش یابد و تا مرحله جنگ نژادی نیز پیش برود . زیرا بیماری نژادپرستی در آمریکا هیچ گاه درمان نشد و فقط برای دهه ها ، به حال سکون در آمد .
پایان پیام/
نظر شما