به گزارش خبرگزاری شبستان:از ظهور داعش تا منازعات پیرامون اوکراین نشان می دهد درگیری های ژئوپلتیک در عرصه جدید جایگاه ویژه ای یافته اند. در حال حاضر نزاع های منطقه ای جایگاه خود را به جنگ های بزرگ داده اند اما عملا نقاط گسترده ای از خاورمیانه و شمال آفریقا و حتی شرق اروپا با مفهوم مرزهای جدید رو به رو هستند. در این میان روسیه و غرب وارد یک چالش جدید و البته عمیق شده اند که سابقه تاریخی در روابط مسکو و اروپا داشت که با ظهور آمریکا ، واشنگتن هم به عنوان یک بازیگر تاثیر گذار اقدام به نقش آفرینی کرد.
درگیری میان روسیه و اتحادیه اروپا عملا پایانی نخواهد داشت زیرا روس ها با تاسیس یک اتحادیه آسیای در حوزه پیرامونی خود وارد میدان رقابت با اتحادیه اروپایی شده اند .
تمامی این تفاسیر در حالی است که بر اساس گزارش مرکز جهانی اقتصاد در سال 2015 عمده تناضاعات ژئوپلتیکی در خاورمیانه رخ خواهد داد. منطقه ای که اکنون با داعش و افراطی رو به روست. گروه های مسلحی که جای خود را به دولت های متخاصم یا محور های شرارت داده اند و از سوی برخی جریان های سیاسی منطقه ای از جمله اخوان المسلمین ترکی حمایت می شوند. در این میدان نبرد که از لیبی تا یمن را به آشوب کشیده است روسها آرام اما با چشمان باز به خواب رفته اند. شاید خواب آلودگی آنها در مورد تحولات خاورمیانه کمی ناشی از تجربه در سیاست خارجی و برخی هم از روی سیر سریع تحولات باشد .
آنچه غربی ها از آن به عنوان بهار عربی یاد می کنند همواره در مسکو با عینک بد بینی نگریسته شد. روسیه عملا تحولات در مصر و لیبی را نوعی کم خردی غربی ها می داند زیرا آنها فصل تازه ای از ناآرامی ها را در منطقه ای باز کردند که با مشکلات عمیق و چالش های عمده ای در زمینه های ساخت اجتماعی رو به رو است . در همین حال باید در نظر داشت که غربی ها عملا طی سال های پس از جنگ سرد گام های هدف مندی را برای تضعیف جایگاه روسیه در خاورمیانه برداشته اند که یکی از اصلی ترین آنها که اکنون با بن بست رو به رو است پرونده سوریه است می توان به جرات گفت دمشق و تحولات منطقه عراق و شام سیاست خاورمیانه مسکو را هدایت خواهد کرد. البته لازم به ذکر است کرملین سه محور کلی را در خصوص بحران های منطقه ای پیش روی خود دارند :
الف ) مرزها تغییری نکنند
ب ) پایگاه های استراتژیکشان را از دست ندهند
ج ) جای پای جدیدی برای غربی ها باز نکنند
یمن یکی از برگ های بازی پوتین در منطقه منا به شمار می رود . مسکو با تکیه بر حقیقت به افزایش تنش هایش در اوکراین و البته فشار شرکای آسیای اش به آمریکا به علت زیان های اقتصادی بعد از تحریم تلاش می کند اهرم های منطقه ای اش را به عنوان یکی از بازوی های اجرای در معادلات بین المللی به کار ببندد. به همین جهت کرملین را به جرات می توان یکی از پیروزمندان نبرد در یمن دانست زیرا در کوتاه مدت و با استفاده از جایگاهش در صنعا ، تعز و حتی عدن و شورای امنیت در زمینه های انرژی ، امنیتی و ایفای نقش بین المللی موقعیت خود را تثبیت و به عنوان یک بازیگر تاثیر گذار گام بر می دارد.
عملا از تحولات فوق به نظر می رسد روسیه چندان از هم آشفتگی لیبی ناراضی نیست و این ناامنی منجر به عدم توانایی غربی ها برای برداشت از ذخایر نفتی این کشور هم شده است .
اما در عراق آنها حاضر نیستند به رویاهای کردی چندان گوش دهند و از جدا شدن کرد ها حمایتی نمی کنند. اما در خصوص سوریه وضعیت کمی متفاوت است ، مسکو با دعوت از گروه های سیاسی مخالف اسد به دنبال یک راهکار جدید برای حل و فصل بحران است .
آنها می دانند که جنگ به جای نخواهد رسید و اما سوریه به عنوان یک نقطه تنش خیز به مدلی مبدل شده ست که تکرار و بروز مجدد آن در یمن کمی زنگ ها را به صدا در آورده است .
از منظر روسی جنگ و تجزیه طلبی در منطقه خاورمیانه داستانی ادامه دار خواهد بود به همین جهت با در نظر گرفتن افق های بلند مدت مسکو به دنبال تامین منافع حداکثر در بازده زمانی میان و بلند مدت است. با این رویکرد تحولات پیرامونی تنکه باب المندب اهمیت ویژه ای میابند زیرا در حمل و نقل کالا و همچنین موقعیت استراتژیک دوستان مسکو تاثیر قابل توجهی خواهند داشت. عملا مسکو از این تنگه برای صادرات انرژی و کالا استفاده چندانی ندارد اما سرمایه گذاری روس ها در مصر و طرح های توسعه ای بلند پروازانه ژنرال عبدالفتاح السیسی عملا این تنکه برای روس ها هم ویژه و غیر قابل چشم پوشی می کند. این فارق از منافعی است که روسها در یمن دنبال می کنند. نباید فراموش کرد که عدن و صنعا در دورانی جنگ سرد هر دو از دوستان مسکو سرخ بوده اند . آنها در طول سالیان طولانی از خریداران سلاح ها و فن آوری های روسی به شمار می رفتند این در حالی است که زیر ساخت های یمن هم اکثرا روسی هستند و به عنوان مثال نیروگاه دیزلی موکا در ساحل دریای سرخ ، نیروگاه برق الحصوه و در نهایت نیروگاه راس الخطیب نمونه های همکاری های اقتصادی یمن و روسیه محسوب می شوند . یمنی ها علاقه خود را برای حضور مجدد مسکو برای راه اندازی و به روز رسانی این نیروگاه ها نشان داده بودند و البته عربستان برای نیروگاه دیزلی موکا قول مساعد کمک های 180 میلیون دلاری به مقامات یمنی داده بود.
روسیه در یمن به دنبال معادله ای است که از طریق آن بتواند میان دوستی اش با تهران ، همکاری اش با ریاض و منافع ملی خود تعادلی بر قرار کند و برقراری این بالانس کمی دشوار به نظر می رسد زیرا در حال حاضر تهران و ریاض با دو رویکرد متفاوت در یمن ایفای نقش می کنند. تهران خواهان یک گفتگو فراگیر میان تمام گروه های سیاسی است اما عربستان همانند اسرائیل در غزه به کشتار غیرنظامیان در یمن ادامه می دهد .روسیه چندان موافق حمله نظامی سعودی ها به یمن نبود و عمدتا هم همگان را دعوت به گفتگو کرده اند در عین حال که مسکو می تواند یکی از میزبانان احتمالی گفتگو های آینده یمن باشد اما عدم کارآیی عبد ربه منصور سناریوی امید بخش گفتگو را کمی کم رنگ خواهد کرد .
در خصوص مذاکره نمی توان چندان به تلاش روسها برای متقاعد کردن ریاض به گفتگو حسابی باز کرد. زیرا سال 1990 یمن عملا به حیاط خلوت عربستان مبدل شده و این عمر به طور واضح در رویکرد سیاسی و وام های اقتصادی مشخص است .
با یک رویکرد آینده پژوهانه آنچه امروز در یمن در حال رخ دادن است از سه منظر قابل پیش بینی بود :
1) تداوم فقر و تبعیض
2) عدم توانایی دولت ها در مدیریت تحولات سیاسی
3) تنش های اجتماعی ناشی از امتیازات ویژه برخی گروه ها
این حقایق در خصوص بیشتر کشورهای خاورمیانه عربی قابل ارزیابی و مطالعه است و می تواند هرکدام از این شیخ نشین های رانتیر را با چالش های جدی رو به رو کند .
روسها از حامیان رفورم سیاسی در دهه 1990 بودند که می توانست یمن از یمن مدلی از یک کشور عربی با چند دیدگاه متضاد سیاسی بسازد اما دخالت های سعودی و بی توجهی بعضا غربی شکل رفورم سیاسی و اجتماعی در یمن را تغییر داد تا آنجا که به حرکت های اجتماعی اعتراضی و ورود معترضان به پایتخت شد.
نمی توان جایگاه ویژه روسیه را در تحولات یمن نادیده گرفت ، آنها روابط خوبی با عبد ربه منصور الهادی دارند و وی سال 2013 میهمان پوتین رئیس جمهور روسیه در مسکو بوده است. در همین دوران بود که روس ها موافقت خود را با سرمایه گذاری های اقتصادی بیشتر در یمن اعلام کردند . اما این روابط با علی عبد الله صالح رئیس جمهور سابق یمن از سوی مسکو به قوت خود باقی است. صالحی که قرار بود در تحولات سال 2013 یمن را ترک کند یکی از میزبانان احتمالی وی کرملین و پوتین اعلام شده بود ولی تحرکات سیاسی روسیه در خصوص یمن به همین نقطه ختم نمی شود آنها مناسبات و رفت و آمد های هم با حوثی ها داشته اند به طوری که میخائیل بوگدانوف نماینده ویژه روسیه در امور خاورمیانه که البته به زبان عربی هم بسیار خوب صحبت می کند در آخرین اظهار نظرش تاکید می کند مسکو با تمام طرف های درگیر در یمن مناسبات نزدیکی را دارد.
در پایان می توان اینگونه نتیجه گرفت که مسکو دارای منافع حیاتی در یمن نیست اما کارت یمن در مناسبات منطقه ای و بین المللی روسیه اهمیت ویژه ای دارد. این کارت می تواند به رقبای روسیه در منطقه از جمله آمریکا فشار بیاورد و البته برخی ناملایماتی که کرملین از سوی سعودی ها تحمل کرده است را از همین طریق قادر است پاسخ دهد.
از سوی دیگر همانطور که اشاره شد مساله مصر و روابط ویژه اقتصادی و سیاسی میان قاهره و مسکو در حالی که سرمایه گذاری روسی چرخ های طرح کانال سوئز جدید را به چرخش در می آورد با تنش های بیشتر در تنکه باب المندب به خطر می افتد و آنهایی که علاقه مند به آب های گرم با توصیه تزار هستند خوب می دانند جایگاه و اهمیت این تنگه برای منافع میان مدت و بلند مدت مسکو چگونه خواهد بود .
پایان پیام /
*پطرکبیر تزار روسیه در وصیعتنامه اش رمز موفقیت برای این سرزمین و رهبرانش را رسیدن به آبهای گرم عنوان کرده بود.
نظر شما