اشاره:
سید حمید میرخندان کارشناس در مرکز پژوهش های صدا و سیما، مدرس دانشکده صداو سیمای قم، دانشجوی مقطع دکتری در رشته فرهنگ ارتباطات و آشنا به درس های حوزوی در هشتمین گفتگوی سینمایی شبستان میهمان ماست و با تاکید بر توانمندی های فراوانی ابزاری به توان سینما وضعیت سینمای امروز ایران را اینگونه توصیف می کند:
1.به عنوان اولین سوال بفرمائید آیا سینمای ایران در زمینه فرهنگ و سازندگی فرهنگی ضعف دارد و اگر این چنین است، مشکل کجاست؟ تحلیل شرایط موجود سینمای ما بحث مفصلی است که نیاز به صحبت ها و واکاوی جدی تر دارد. سینمای امروز ما از سوی مردم هم مورد اقبال خوبی قرار ندارد و تنها هر از گاهی شاهد ظهور فیلم هایی هستیم که فروش قابل توجهی دارد. با این مقدمه باید بگویم که درباره مشکلات سینمای ایران صحبت زیاد است که مسائل فنی، به روز بودن آن و مسائل فرهنگی را شامل می شود. سینمای امروز با لنگ زدن های پیاپی در این سه وجه روز به روز مخاطبان خود را بیشتر از دست می دهد و وقتی که مخاطب نباشد، چرخ اقتصاد در این صنعت نمی چرخد و به همراه خود مشکلات جدیدتری را وارد می کند. به نظر من اگر سینمای ما با فرهنگ مردم ایران ارتباط داشته باشد، مثل آبی می ماند که در عین روان بودن راه خود را باز می کند و متاسفانه ما با دوری جستن از فرهنگ خودی سد محکمی در مسیر آن ایجاد کرده ایم. بحث مهم این است که سینما یکی از رسانه های ماست که نه تنها در بعد داخلی بلکه در ابعاد خارجی هم می تواند، کارساز باشد و کارکرد اساسی و مهم آن در انتقال فرهنگ است، چه در بعد داخلی و چه در بعد بین المللی. بنابراین بحث فرهنگ و انتقال آن توسط سینما کارکردی عمومی است و فیلم های کلاسیک، مدرن و حتی پسامدرن هم در این مسئله صدق می کند. این مسئله در همه ژانر ها حتی ژانرهای خاص همچون فیلم های وسترن که خاص آمریکاست و یا حتی فیلم های کمدی هم بارز و غیر قابل انکار است.
2.علت فراموش شدن این اصل و در ادامه انتقال فرهنگ غیر بومی توسط سینمای امروز ایران چیست؟ بر اساس گزارش های رسیده و چشم انداز عمومی که من از وضعیت امروز سینمایمان دارم، به نظرم در این صنف نگاه ها تنها به جنبه اقتصادی است و در همین جریان است که رسالت فرهنگی سینما در خصوص آن فراموش می شود و این انتقاد و هشدار جدی کارشناسان به متولیان این هنر است.
3.عوامل این وضعیت چیست؟ بخشی به مدیریت ها برمی گردد که خوب عمل نمی کنند، ما در زمینه سینما با ضعف بزرگ مدیریتی روبرو هستیم. بخش دیگر در بحث فنی و بخشی دیگر هم در دستورالعمل های ابلاغی و بخش نامه ای خلاصه می شود که کمتر با مقوله هنر سازگار است. مشکل دیگر که در کشور ما حاکم است، مربوط به سابقه و پیشینه سینمای ماست.
4. در خصوص پیشینه سینمای ایران بیشتر توضیح می دهید؟ بله، سینمای ما پیشینه خوبی ندارد و یک جریان روشنفکری شکل در ابتدای ورود و سال های پیش از انقلاب تحت عنوان فیلم فارسی بر آن حاکم بوده که در همین جریان سینمای ایران دچار آفت ها و معضلاتی در حوزه بینش های اخلاقی و رفتاری شد که هنوز هم سایه سنگین آن دوران در هنر هفتم ما حس می شود و به نوعی باید گفت که سینما پس از انقلاب ما هنوز وامدار آن شرایط در سینمای پیش از انقلاب است، البته این اعتقادات به هیچ وجه اتفاقات بعد از انقلاب در سینمای ایران را نفی نمی کند ولی ما در این 32 سال هنوز نتوانسته ایم سینمای برخاسته از نظام جمهوری اسلامی ایران را به دنیا و یا حتی بیننده های خودی مان معرفی کنیم.
5.مشکل اصلی کجاست؟ قسمتی از این مشکل برمی گردد به بحث های نظری در حوزه سینما. خاستگاه سینما جهان غرب است و با اهداف، تعاریف و فلسفه آنها پا به عرصه ظهور و بروز گذاشته است. فیلم غرب فلسفه و تعاریف متناسب با دیدگاه خود را داراست و ما هم حتی در دوران پس از پیروزی انقلاب و حاکمیت نظام مبتنی بر اسلام اصیل هنوز در مراکز آموزشی و آکادمیک و یا حتی در آموزشگاه های غیررسمی تعاریف غربی را به شکل بررسی نشده بازگو ونقل می کنیم در چنین وضعیتی تشکیل چنین سینمایی دور از ذهن هم نیست.
6.چه باید کرد؟ خوب ما برای رسیدن به تناسب در این هنر باید به دانش متناسب با فرهنگ خودمان در سینمای ایران برسیم که بخش مهمی از این رسالت بر عهده مدیران فرهنگی است و باید فضای متناسب با آن را تدارک می دیدند و ندیده اند. ما تقریبا هنوز در این عرصه کاری نکرده ایم و جا برای فعالیت زیاد است و باید گفت که ما هنوز دانش دینی در عرصه هنر سینما را تولید نکرده ایم.
7. آیا نداشتن فیلمنامه نویس توانا بخشی از بسترهای این مشکل است؟ طبیعتا اگر فیلم متن خوب داشته باشد، فیلم خوبی می شود. به عنوان مثال ما در عرصه روایت و فیلمنامه می توانیم بحث های مهمی را با نگاه دینی مطرح کنیم. سینمای غرب هم اسطوره گراست و مدام در حال بازتولید همان اسطورهاست. ولی باید بگویم که ما در سینمای خودمان کدام اسطوره را پرورانده ایم، می شود گفت که در این زمینه هنوز وارد نشده ایم و نیازمند کار نظری و بررسی فراوان هستیم که همان پرورش فیلمنامه نویس تواناست. در خصوص اینکه چرا ما فیلمنامه خوب نداریم هم باید بگویم که اتفاقا بعضی فیلمنامه های ما خوب است ولی متاسفانه برای تولید تصویب نمی شود و مشکل هم از حوزه مدیریت سینمای ما نشات می گیرد. متاسفانه امروز آنچه که ذائقه و جریان سینمای ما را تشکیل می دهد، دچار سیر داستانی معمولی و کلیشه ایست. من بخاطر دارم که آقای مجیدی سال ها قبل تر جریان ابتذال در سینمای ایران را مطرح می کرد. این جریان اقتضائات و همسوهای خود را وارد عرصه سینما می کند و به غیر همسوها اجازه ورود نمی دهد.
8. برای رفع این بحران چه باید کرد؟ ببینید، سینمای ما نباید دولتی باشد، باید بدنه خود سینما این مسائل را ساماندهی کند. مدیریت فرهنگی مقتضیاتی دارد و اگر به آن سو نرویم، مسلما مشکل داریم. در تفکر ما به عنوان جامعه ای مسلمان و همچنین در حکومت دینی و نظام حاکم در کشور نسبت به همه این مسائل مسئولیت داریم. امام راحل هم نظرشان این بود که دین باید در همه عرصه ها حضور داشته باشد و باید از جانب مسئولان تا از این دیرتر نشده در این خصوص چاره جدی اندیشیده شود. باید بدانیم که در این فضا سیستم گلخانه ای مبنی بر اینکه جمعی را در فضای خاصی بپرورانیم، جواب نمی دهد بلکه این یک مسئله فرهنگی است و مقابله و یا رفع چنین مسائلی کار فرهنگ است. ما نباید سیاست را از حوزه فرهنگ جدا کنیم و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید در این حوزه به رسالت خود جامه عمل بپوشاند. در ادامه باید بگویم که نگاه من به اوضاع امروز سینمای ایران به هیچ وجه مشکل را از متن و فیلمنامه نمی داند. با وجود برگزاری کلاس ها، دوره ها و کارگاه های آموزشی فیلمنامه نویسی فراوان در کشور دیگر زمان آن رسیده تا فعالیت های انجام شده در حوزه به حوزه نظری وارد شده و با ترتیب اثر بیشتر مسئولان به عرصه تولید برسد. در سال های پس از پیروزی انقلاب حرکت هایی که پتانسیل جریان سازی داشت، در این راه شکل گرفت ولی متاسفانه سینمای ما نتوانست به آن شرایط آرمانی و مورد انتظار در یک نظام این چنینی دست یابد و در این خصوص بازهم باید بگویم که چگونه اروپا از آقای کیارستمی جریان ساخت و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
9.در ادامه بفرمائید وضعیت سینمای تاریخی ما چگونه است؟ خوشبختانه در عرصه تاریخی حرکت های خوبی بخصوص در تلویزیون با تولید آثاری مثل مریم مقدس صورت گرفته که مورد استقبال جهان اسلام نیز قرار گرفته ولی متاسفانه در عرصه سینما اینگونه نیست و همیشه چشم های ما به جشنواره هایی دوخته شده که اساسا وزنی هم ندارند. با توجه به قرابت فرهنگی و اعتقادی میان کشورهای مسلمان سینمای ایران باید وارد عرصه تولید فیلم تاریخی شود تا علاوه بر نفوذ در کشورهای دیگر باعث گردش چرخه تولید و اقتصاد این هنر باشد که البته برای رسیدن به این آرزو باید از کمک رسانه ها هم سود جست و به سمت داشتن رسانه تخصصی و حرفه ای همچون ماهنامه ها و فصلنامه ها در این مورد قدم برداشت. ما باید تجربیات کسب شده در این خصوص را تئوریزه کرده و به یک جریان تبدیل کنیم تا باعث زایندگی و پویایی داستان پردازی در سینمای کشور شود و اگر اینگونه نشود متاسفانه دوباره فرصت رشد به جریان ابتذال می دهیم.
10. در خصوص نگاه سینمای کشور به دین بفرمایید بازیگر در سینمای امروز ما چه وقت هایی به سراغ خدا می رود؟ متاسفانه در این مورد نگاه ما حداقلی است، ما تنها زمانی به سراغ خدا می رویم که بر اثر مشکلی به او نیاز داریم و حتی زمانی هم که داستان اینگونه مطرح می شود نگاه فیلم به پروردگار جهان هستی و خوب و بد ماجراها یک نگاه حداقلی و تکراری می باشد و می بینیم که در این موارد بازیگر به سراغ امامزاده و یا مسجد می رود، انگار که نمادهای زندگی روزمره او چیزی جدا از دین و دینداری است و این عنصر تنها در زمان مشکلات رنگ ملایمی به خود می گیرد. غالبا حضور خداوند در فیلم های ما در بحث نماز و آن هم در سلام آخر خلاصه می شود و این صحنه چنان کلیشه ای شده که بیننده از قبل در ذهنش این صحنه را می خواند. ما در عرصه فیلم و فیلمسازی مقداری از مولفه های فرهنگ خودمان عقب هستیم و باید بگویم ما اگر زندگی مومنانه فرد را تجربه کرده باشیم، می دانیم که اینگونه نیست.
11. چرا برداشت ها از ایمان در فیلم های ما تا به این حد نازل است؟ بیایید از این جنبه بررسی کنیم که اساسا فیلمنامه نویس ما چقدر این عرصه را تجربه کرده و اینکه من بیننده تا چه حد این سلوک معنوی نویسنده را در فیلم قبول می کنم. پس بخشی از مشکل برمی گردد به خود نویسنده فیلمنامه و بخش دیگر به مدیریت ها برمی گردد. بدبختانه در کشور ما فیلم هایی که مقداری به این سو می روند، حتی در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران رده های بالایی نمی گیرند و خود سازمان این دست فیلم ها را در ردیف بودجه های بسیار پایین می بیند. تلقی عمومی بر این است که فیلم های مناسبتی و فیلم های معارفی ارزش پولی زیادی ندارد و تصور می شود، کسی که در این حوزه کار می کند، کارش ارزش پایینی دارد و این در حالی است که اساسا پرداختن به چنین مضامینی بسیار دشوار، طالب نیروی فکری زیاد و هزینه بر است. این وضعیت تلویزیون کشور ماست پس ببینید در این وضعیت از سینما و در حالت بلند پروازانه تر از سینمای دینی باید چه انتظاری داشت.
پایان پیام/
نظر شما