با فلسفه راکد به تحول نمی رسیم

خبرگزاری شبستان: تحول در علوم مبتنی بر تحول فلسفه است همانطور که در غرب تحول در فلسفه موجب تحول علوم انسانی شد و با فلسفه راکد نمی توان تحول را انتظار داشت.

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه، رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در نشست پیش همایش «فلسفه و علوم انسانی» که عصر یکشنبه، ۱۰ خرداد برگزار شد با ارایه سخنرانی خود با عنوان «کاربست حکمت متعالیه در علوم اجتماعی» اظهار کرد: حکمت متعالیه از گرایشات حکمت اسلامی است که با روش استدلالی به اثبات مدعیان فلسفی در حوزه هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و دین شناسی می پردازد.

 

وی ادامه داد: بنابراین، اولا روش آن استدلال عقلی است و ثانیا گستره آن مشخص بوده و در مقابل کشف ادعا از برهان و عرفان استفاده می کند.

 

وی با اشاره به اینکه منظور از علوم اجتماعی یاد شده علوم اجتماعی مدرنی است که توصیف انسان مطلوب، انسان محقق و نقد انسان محقق را بر عهده دارد، گفت: این موارد بر اساس یک مبنای مهم معرفت شناسی پیگیری شده که عبارت است از مبنای معرفت شناسی خودبنیاد که از سویژکیتویسم آغاز و به تاریخ مند بودن سوژه و تعامل و تلاقی سوژه و ابژه و در نهایت پسامدرن رسیده است.

 

حجت الاسلام خسروپناه با بیان اینکه علوم اجتماعی مدرن از دکارت شروع شد و تا پسامدرن ادامه یافت، تصریح کرد: حکمت متعالیه معتقد به اصالت وجود و تشکیک وجود است و حرکت جوهری این سه بر انسان شناسی حکمت متعالی تاثیر می گذارد.

 

وی بیان کرد: سوال اینجاست اگر پذیرفتیم یکی از وظایف علوم اجتماعی مدرن توصیف انسان مطلوب است آیا با حکمت متعالیه هستی شناسی نمی توان از یک انسان مطلوب مبتنی بر حکمت متعالیه سخن بگوییم.

 

حجت الاسلام خسروپناه با بیان اینکه انسان مطلوب در حکمت متعالیه مبتنی بر نفس مطمئنه و در پی حیات طیبه است، اظهار کرد: در ساحت انسان مطلوب حکمت متعالیه می تواند کمک کرده و هستی شناسی نیز اثر بگذارد حتی در انسان محقق نیز حکمت متعالیه می تواند کمک کند.

 

وی کاربست دوم را کاربست مبانی معرفت شناسی حکمت متعالیه خواند و گفت: باید دید به هر حال آیا ما تفکر رئالیسمی را قبول داریم یا ایده آلیزمی هگل یا کانت یا دیگران، آیا ما برای کشف واقعیت توسط معرفت ارزش معرفتی قایل هستیم یا خیر؟ البته ملاصدرا این ارزش را قایل است اما کشف واقع را نیز دشوار می داند و ذهن را هم در کشف واقع فعال می داند نه منفعل. در واقع ملاصدرا ذهن را همچون آینه یا لوح سفید نمی داند که کشف کند زیرا معتقد است ذهن معقولات ثانوی می سازد.

 

وی با اشاره به اینکه مطابق با نظر ملاصدرا علیت، مابه ازای خارجی ندارد، ابراز کرد: حال اگر رئالیسم را شبکه ای دانستیم که هر ساحتی از معرفت، ساحتی از علم را به ما نشان می دهد و ذهن نیز در آن فعال است باید دید آیا این نگاه معرفت شناسی تاثیری در شناخت انسان و جامعه می گذارد یا خیر.

 

حجت الاسلام خسروپناه افزود: نکته مهم آن است که با مبانی حکمت اسلامی می توان یک معرفت شناسی و انسان شناسی داشت که این معرفت شناسی و انسان شناسی نگاه ما را به جامعه و انسان تغییر می دهد؛ ملاصدرا نیز عقل نظری و عقل عملی را قبول داشت لذا کاربست عقل نظری و عملی حکمت متعالیه و ملاصدرا می تواند نوع معرفت شناسی ما به انسان را تغییر دهد.

 

وی تاکید کرد: اگر بخواهیم تحولی در علوم انسانی ایجاد کنیم نخست باید تحول در حکمت متعالیه انجام شود به عبارت دیگر حکمت متعالیه برای تحول کافی نیست و خلا و نقصی دارد و آن اینکه به همه فلسفه های مضاف به علوم نپرداخته است.

 

رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در پایان سخنان خود یادآور شد: حکمت متعالیه باید به واقعیت هایی مانند تکنولوژی و ... هستی شناسانه بپردازد، جامعه و فرد هر دو مابه ازای خارجی دارند، فرد و جامعه و تاریخ مرتبه ای از هستی هستند لذا تحول در علوم مبتنی بر تحول فلسفه است همانطور که در غرب تحول در فلسفه موجب تحول علوم انسانی شد و با فلسفه راکد نمی توان تحول را انتظار داشت.

 

پایان پیام/

کد خبر 462523

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha