شجاعت هاشمی، وجاهت ثقفی و سخاوت اموی؛ علی اکبر کدامیک را برگزید؟     

خبرگزاری شبستان: معاویه اعتراف می کند که «علی بن الحسین» علیه السلام  بر این امر از من سزاواتر است چرا که او شجاعت هاشمی و سخاوت بنی امیه و وجاهت و زیبایی بنی ثقیف را یکجا دارد. 

حجت الاسلام قاسم خانجانی عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه  به خبرنگار شبستان گفت: در رابطه با حضرت علی اکبر علیه السلام  چند موضوع را می توان مطرح کرد،  اما مهمترین موضوعی که هم  به صراحت در بیان شخص  حضرت علی اکبر بیان شده و هم به لحاظ رفتاری  آن را ثابت کرده اند و تنها به شکل شعار و اظهار نظر هیجانی نبوده است، موضوع  حق محوری  است. یعنی حرکت حضرت علی اکبر و مبنای زندگی ایشان بر اساس حق و حق محوری است.

 

این که روز ولادت ایشان به عنوان روز جوان نامگذاری شده زمانی می تواند کارساز  و کارگشا باشد که جوانان جامعه ما از الگوهای رفتاری، گفتاری و سیره حضرت علی اکبر علیه السلام تبعیت و پیروی کنند. و این در صورتی است که تصویر روشنی از شخصیت ایشان در مقابل جوانان ما قرار داده شود.

 

در عرصه تئوری به این ماجرا استناد می کنیم که ماجرایی مشهور  است و ممکن است ما فراوان آن را شنیده باشیم اما شاید دقت های لازم را در آن نداشته ایم  وقتی در بین راه کاروان به سوی کربلا در حرکت است حضرت اباعبدالله  علیه السلام خواب کوتاهی دارند و بعد که چشمان خود را باز می کنند و کلمه استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون ) را بر زبان جاری می کنند، اولین کسی که هم متوجه این موضوع می شود و هم با امام در این رابطه همکلام می شود حضرت علی اکبر علیه السلام است که دلیل استرجاع را از پدر سوال می کنند و امام توضیح می دهند.

 

 وی تصریح کرد: این بسیار نکته دقیق و ظریف و در عین حال مهم  و کلیدی است که از میان تمام مسایل حتی مسایل و معارف دینی که می توانست به ذهن علی اکبر علیه السلام خطور کند و مطرح شود آنچه که ایشان روی آن انگشت می گذارند و مطرح می کنند بحث حق محوری است و این که سوال می کنند مگر ما برحق نیستیم؟

 

 یعنی تاکید بر راه است؛ نه این که حضرت علی اکبر علیه السلام ندانند و بخواهند سوال کنند،  این سوال استفهامی نیست که بپرسند و اگر غیر از این بود، تصمیم دیگری بگیرند.  اینگونه نیست،  بلکه تاکید بر آن است که ما در راه حق هستیم و بعد می فرمایند: اگر ما برحق هستیم از مرگ هراسی نیست. ایشان می توانستند مطرح کنند که مگر ما برای به دست آوردن خلافت رسول خدا صل الله علیه وآله  یا به دست آوردن حق غصب شده (خلافت  و حکومت) نمی رویم؟ یا مگر ما به دعوت اهل کوفه نمی رویم ؟ اما مبنا و محور حرکت را حق قرار می دهند که اگر اساس حرکت ما حق است پس از مرگ هراسی نیست.

 

این استاد حوزه و دانشگاه در بخش دیگری از سخنان تاکید کرد: باز در بحث تکیه بر حق و حق­ مداری در کربلا در مقاتل آمده است که برای حضرت علی اکبر علیه السلام  پیش از ورود به معرکه یک نوع چراغ سبز نشان دادند و امان نامه پیشنهاد شد مانند همان پیشنهادی که برای حضرت عباس علیه السلام مطرح  شد که می توانند خود را از مهلکه نجات دهند! اما آنجا نیز باز موضوعی که ایشان بر آن تاکید می کنند  حق مداری است و این که آنچه برای من مهم است «رعایت حق » و «رسیدن به حق» است. از این رو وقتی در این پیشنهاد بحث قرابت و خویشاوندی مطرح می شود ایشان با صراحت می فرمایند: مراعات خویشاوندی رسول خدا صل الله علیه وآله «احق»  است. یعنی به حق و حقیقت نزدیک تر است که من این خویشاوندی را رعایت کنم نه خویشاوندی با بنی امیه  و بنی ثقیف را .

 

 وی در توضیح و تشریح دلایل این سخن حضرت علی اکبر علیه السلام گفت: مادر حضرت علی اکبر علیه السلام  بانوی بزرگواری به نام « لیلا بنت ابی مره ثقفی»  است که از بنی ثقیف است و مادر لیلا زنی از بنی امیه بوده است  و از طرف پدری نیز انتساب حضرت علی اکبر علیه السلام  به بنی هاشم است.  به عبارت دیگر ایشان به سه تیره و قبیله مهم نسب می برد،  از طرف پدر به بنی هاشم، از طرف مادر به بنی ثقیف  و از طرف مادر بزرگ به بنی امیه .

 

 لذا یک جایگاه قبیله ای بسیار مهمی دارد اما وقتی در عاشورا این انتساب ها مطرح و عنوان می شود حضرت هم انتساب به بنی امیه و هم انتساب به بنی ثقیف را کنا رمی زند و تنها  انتساب خود با رسول خدا صل الله علیه وآله  را مد نظر دارد. آن هم نه از باب قبیله ای و تیره و ... یعنی نمی فرمایند من به بنی هاشم نزدیک ترم!  بلکه می فرمایند : حق آن است که خویشاوندی من به رسول خدا صل الله علیه وآله  رعایت شود.

 

 حجت الاسلام خانجانی افزود: حتی شخص معاویه نیز بر این ماجرا صحه می گذارد و آن را تایید می­کند  آن جا که موضوع  حکومت و یا بیعت گرفتن برای ولیعهد و .. مطرح می شود وی از اطرافیانش سوال می کند که به نظر شما چه کسی سزاوار خلافت و حکومت است ؟ و آنها از روی چاپلوسی و تملق شخص معاویه را سزاوار خلافت  معرفی می کنند اما خود معاویه اعتراف می کند که «علی بن الحسین» علیه السلام  بر این امر از من سزاواتر است چرا که او شجاعت هاشمی و سخاوت بنی امیه و وجاهت و زیبایی بنی ثقیف را یکجا دارد. به هرحال موضوع انتساب علی اکبر علیه السلام از نظر تاریخی اثبات شده است.

 

 عضو  هئیت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: مرحله بعد،  مرحله عمل به حق است. گاه ممکن است ما این مباحث را بشنویم اما بدون این که بخواهیم آن (حق مداری و حق محوری) را به عنوان یک اصل در زندگی قرار دهیم  از کنار آن عبور کنیم. اما باید توجه داشت که اگر می گوییم حضرت علی اکبر علیه السلام حق محور است و سخن از حق می زند،  آن را در میدان عمل نیز اثبات می کند و نشانه ان هم این است که ایشان اولین فرد از بنی هاشم است که به میدان می رود.

 

 در حالی که در آن جمع هم برگتر از علی اکبر علیه السلام از نظر سنی و هم کوچک تر از ایشان حضور دارد! و حتی شاید به نوعی تاثیرگذارتر از ایشان.  یعنی حضرت ابالفضل علیه السلام . اگر چه که ایشان علمدار بود و مسلما اباعبدالله  علیه السلام به ایشان اجازه جنگ نمی داد. اما علی اکبر بر اساس همان حق محوری  اولین هاشمی است که اعلام آمادگی می کند و به میدان می رود و به شهادت می رسد. بنابراین حق مداری  ایشان فقط در حوزه تئوری و نظری نیست بلکه در میدان عمل نیز به اثبات  می رسد.

 

 این کارشناس تاریخ اسلام گفت:  ممکن است برخی این جایگاه برجسته علی اکبر علیه السلام را که امام حسین علیه السلام به خوبی آن را درهمان بیان مشهور بیان کرده اند  که « جوانی به میدان رفت که  شبیه ترین مردم به پیامبر در خلق و خلق  و منطق بود»  یعنی اخلاق و اعضا و جوارح ظاهری و شکل و قیافه و سخن گفتن او از همه مردم به پیامبر(ص) شبیه تر است،  شاید تصور شود که یک جوان رعنا مانند علی اکبر و پدری مانند ابی عبدالله  علیه السلام  طبیعی است که چنین از او تعریف کند! و این یک احساس پدرانه  و عاطفی است  در حالی که به هیچ وجه اینگونه نیست.

 

اولا این شباهت ایشانبه لحاظ ظاهر، شکل و قیافه تنها نظر امام  نیست.  لذا در بحث شباهت حضرت علی اکبر  به پیامبر صل الله علیه وآله می فرمایند: (و کنا اذا اشتقنا...)  یعنی همه ما بنی هاشم (همگان)  وقتی دوست داشتند به پیامبر خدا صل الله علیه وآله  نگاه کنند به علی اکبر می­نگریستیم. این بحث نظر شخصی خود امام نیست.

 

 

از سوی دیگر در برخی مقاتل دارد که وقتی حضرت به میدان آمد سپاهیان عمر سعد گفتند که ما تصور کردیم گویا پیامبر به میدان آمده است.  پس این شباهت واضح بوده و بنابراین نمی توان آن را یک احساس عاطفی و پدرانه صرف  دانست.

اما در بحث اخلاق وقتی گفته می شود حضرت علی اکبر علیه السلام خلق و خوی پیامبر صل الله علیه وآله را داشته است واژه ای که بکار برده شده (خلق) است یعنی خوی و سرشت آن حضرت چنین بوده است نه یک اخلاق بخصوص یا در یک مورد خاص،  یعنی مجموعه ای از ویژگی ها ی اخلاقی نه فقط یک ویژگی و یک نوع اخلاق. به عنوان مثال نه فقط شجاعت، نه فقط ایثار و نه فقط سخاوت!

 

اگر این مطلب را با قران قیاس کنیم که در رابطه با پیامبر فرمود: (انک لعلی خلق عظیم) به این معناست که آن مجموعه اخلاقی که در قرآن از سوی خدا برای پیامبر به تایید رسیده  در حضرت علی اکبر نیز وجود داشته است چرا چون امام حسین علیه السلاام می فرمایند خلق او شبیه پیامبر است.  مظاهر این اخلاق بسیارزیاد است شاید یکی از نمونه های آن ایثار و شجاعت  است که وقتی برای رفتن به میدان پیش قدم می شوند این تبلور شجاعتی است که یکی از ویژگی های پیامبر است که در تاریخ تبث است.

 

 حجت الاسلام خانجانی افزود: بحث سوم موضوع «منطق » و تعبیر ابا عبد الله الحسین علیه السلام در این رابطه است. منطق دو معنا دارد؛ یک به معنای «نوع گفتن»  یعنی تن صدا؛ یعنی تن صدای ایشان وقتی صحبت می کردند و صدای ایشان بلند می شد همه تصور می کردند که این صدای پیامبر است.  آهنگ، آوا و تن صدا مانند  پیامبر صل الله علیه وآله  بود.

 

 در معنای دوم منطق یعنی «منطق حاکم بر سخن گفتن» که اصول و چهار چوب گفتاری حضرت علی اکبر مانند اصول سخن گفتن پیامبر بوده است.  یعنی مانند پیامبر در گفتار صداقت و صراحت لهجه  داشتند،  بدون مجامله و مسامحه و کاملا شفاف صحبت می کردند، اهل پیچاندن و دو دوزه بازی و این که یک حرفی بزنند اما قصد دیگری داشته باشند  نبودند.

 

مانند پیامبر صراحت لهجه  و صداقت گفتار داشتند و البته همه اینها بر محور ادب و رعایت آداب سخن گفتن بود.  مانند رسول خدا که یکی از عادات پیامبر اسلام این بود که هرگز از کلام زشت، کلمات نابجا، از تندی و دشنام یا عصبانیت در سخن گفتن استفاده نمی کردند و حتی یک مورد از این موارد درباره ایشان در تاریخ وجود ندارد.

 

 این ادب در سخن گفتن و همین سیره را بنابر تصریح و سخن سید الشهدا علیه السلام از حضرت علی اکبر نیز می توان استنباط کرد که بر اساس رعایت ادب و احترام به شنونده و بر اساس چهارچوب حق و حق مداری، صداقت ، صراحت در لهجه، راست گفتن و درست گفتن  بوده است. اگر گفته می شود حضرت علی اکبر  الگوی جوانان هستند این تنها در بحث به میدان رفتن و مبارزه و جنگ و شجاعت و شهامت نیست بلکه در همه عرصه ­ها است.

 

 این کارشناس تاریخ اسلام خاطرنشان کرد: همین جایگاه برجسته و موقعیت بی نظیر ایشان است که باعث می شود امام پس از شهادت ایشان آن عکس العمل ها را داشته باشند که در برخی موارد حتی بی نظیر و منحصر به فرد است. یعنی برخی عکس العمل ها فقط منحصر به علی اکبر است و حتی در رابطه با حضرت ابالفضل چنین واکنشی را شاهد نیستیم.  به عنوان مثال حضرت تنها پس از شهادت علی اکبر می­فرمایند «اف بر این دنیا» یا تعابیر دیگری که بکار برده اند منحصر  به همین شهید است. اینها همه برگرفته از آن جایگاه واقعی برجسته حضرت علی اکبر علیه السلام است نه برگرفته از احساس پدر و فرزندی و عاطفی.

 

نکته دیگر که باید به آن توجه کرد این است که در زیارت امام حسین علیه السلام در قسمت پایانی زیارت فراز« السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و ....» منظور و مقصود زیارت از «علی بن الحسین» حضرت علی اکبر علیه السلام  است نه امام سجاد علیه السلام که این خود نشان دهنده جایگاه ویژه ایشان است که ما هیچ یک از شهدای کربلا را به شکل اختصا صی و خاص  نام نمی­بریم اما از ایشان  به شکل خاص نام برده شده است.

 

و امروز این جوان با این ویژگی ها باید الگوی جوانان ما باشد  که اگر چنین شد امر دنیا و آخرت آنان اصلاح و سعادت آنان تضمین خواهد شد و الا تنها ادعای تبعیت از حضرت علی اکبر داشتن و فقط روزی به نام ایشان شادی کردن دردی دوا نمی­ کند اگر بنای بر تبعیت در عمل در ابعاد مختلف زندگی از نوع تفکر و اعتقاد گرفته تا نوع لباس پوشیدن، مد، زندگی و ارتباط با دیگران و رعایت حلال و حرام در کار نباشد.

 

 

پیان پیام/                                            

 

 

کد خبر 461935

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha