دل نوشته ای برای صاحب الزمان (عج)/ لحظه دیدار نزدیک است...

خبرگزاری شبستان: دوباره رایحه دلنواز گل نرگس زمین و زمان را پر کرده است، دل های منتظران در بی تابی و بی قراری لحظه های انتظار به شوق آمدنش می تپد و چشم ها بی صبرانه به افق ها می نگرد شاید این جمعه خورشید همیشه فروزان با قدقامتی گریبان تیرگی ها و ظلمت ها را بدرد و جهان را به سوی نور هدایت کند. لحظه دیدار نزدیک است......

کد خبر 460793

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 8
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علی IR ۱۰:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
    4 0
    تو بوی بهشتی، بهشتی گم شده که روزی پیدا می شود و با نفس مسیحایی بر دل های پژمرده جانی تازه می دمد. روزها و شب به تو می اندیشم تا از پشت ابرهای ضلمت و تیرگی رخ بنمایی و... لحظه دیدار نزدیک است
  • محمد حسنلو IR ۱۰:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
    4 0
    اگر آن ماه نمونه رخ خود را بنمونه همه بتهای جهان را سر جاشون می نشونه...
  • سرمد IR ۱۱:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
    4 0
    وقتی جهان رو نگاه می کنیم حالمان از این همه بدی بد می شود، دیدن انسان هایی که راحت تر از گوسفند سر انسان ها را می بینند و با پستی آن را به نمایش می گذارند واقعا تلخ است این قبیل انسان ها از حیوانات هم پست ترند، دیدن این همه ظلم صبر انسان را لبریز می کند به نظرم دیگر وقت آن است که بیایی و به این همه بدی پایان بدهی من که دیگر از این وضعیت خسته ام
  • مهدی IR ۱۷:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
    4 0
    ﻣﻬﺪﯼ ﺍﻡ ﺍﺣﻮﺍﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﻻﯼ ﻣﻦ ﺩﻋﺎﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ... ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻧﺖ ﺑﻤﺎﻧﻢ ... ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﻡ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ ... ﭼﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﺍﺷﮏ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩ .. ﻭ ﻓﻘﻂ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ﻣﻬﺪﯼ ﺍﻡ ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤمﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻋﺠﻞ ﻟﻮﻟﯿﮏ ﺍﻟﻔﺮﺝ
  • منتظر IR ۱۶:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
    0 0
    سلام ، سلام مولای من بر اُوراق گنجانده تاریخ ورقهایی از آنانی ، که با صورت بی سیرتی صدای رهگذری که ندای آشنا را بر زبان داشت و نوای آشنا را به گوشهای دل نوا می داد نمی شنیدند ونمی دیدند که یوسف شدن در زیبایی صورت نیست ، بلکه زیبا شدن در یوسف سیرت بودن است و ای آقای من بهانه ی دلم از نوایی است که باید یوسف شد ، و دید که کارد به استخوان اثر نمی کند. آقای من ؛ هنوز نمی دانم که جمعه ها بها هستند یا بهانه و هنوز نمی دانم که ندبه ها ندا هستند یا نشانه وکُمِیتِ کمیلم که بر سبزه زارهای دل به تندی می تازد ، راه را گم کرده است یا نه آنکه شاه راه را می داند و به بیغوله می رود و هر جمعه که می گذرد سر در زندان می گذارم و در زندان دل خویش ، با زنده ای زمزمه می کنم . ای آقای من و ای مولای ، زبان ، بهانه ای دوباره از امام زمان خویش دارد و ای شهسوار شبهای بدون سحر ، و ای مونس همدم یتیمان بدون پدر ، ای آقای من جاده ی سبز انتظار با استقبال دلهایی همراه است که کُمِیتِ کمیلشان لنگ می زند و نوای ندبه شان دلی را به چنگ نمی زند. آقای من ، مهدی من ، دوست دارم در سرزمین دل خبر از آشنایی گیرم که با او آشتی کنم و بگویم که دگر گناه نمیکنم ، حرام را نگاه نمی کنم ، پا به هرجایگاه نمی کنم و پناه به هر پناهگاه نمی کنم .
  • رهگذر IR ۱۶:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
    1 0
    یا صاحب الزمان، ادرکنی آقا
  • سعید IR ۱۶:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
    0 0
    چشمان مان ، به در خشکید. دستانمان رو به آسمان، خشکید/ لبانمان ز دعا ترک برداشت. دلمان اما هنوز امید دارد.
  • عبدالله IR ۱۶:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
    1 0
    زده ام فالی و فریادرسی می آید.