به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری كه امروز به اختصار خيام ميخوانيمش، تنها رياضيدان، منجم و شاعر ايراني است كه شهرت جهانياش از هر ايراني بيشتر است. هرچند اين حكيم در زمان خودش به شاعري شناخته شده نبود، ولي قرن اخير او را به عنوان شاعري بزرگ ميشناسد. چه، رباعيات خيام به اغلب زبانهاي زنده ترجمه شده. هرچند يك جستوجوي ساده «رباعيات خيام» در اينترنت نشان ميدهد كه دسترسی به این عنوان با محدودیت روبروست اين اما تنها جايي نيست كه اين دانشمند ناديده گرفته شده.
مفاخر بدون خيام!
هرچند ساخت فيلمهاي تاريخي چه براي تلويزيون و چه براي نمايش روي پرده سينما، معمولا با حمايتهاي مالي نهادهاي حاكميتي همراه ميشود، اما در ميان آثار ساخته شده از اين دست، اثري از خيام نيست. از جزييات زندگي اين دانشمند اطلاعات زيادي در دسترس نيست، با اين حال اما سردمداران صنعت سينماي جهان اين شخصيت محبوب جهاني را از قلم نينداخته و فيلمهايي از او را در كارنامه كاري خود گنجاندهاند. فيلمهايي كه فيلمنامههايشان اغلب بر پايه خيال نوشته شده و در ميدان نبرد ميان تعهد نسبت به آنچه به حقيقت نزديكتر است و آنچه مخاطب امروز ميپسندد، گيشه و مخاطب برندهاند.
چشمِ بينگاه!
مجسمه خيام در پارك لاله حالا يكي از اجزاي اين پارك است. مجسمهاي كه 40 سال پيش توسط ابوالحسن صديقي ساخته شده، حالا حال و روز خوبي ندارد. اين مجسمه كه جزو مجسههاي در دسترس دستهبندي ميشود، هرچند بارها مرمت شده، اما براي ماندگاري احتياج به مراقبت جديتري دارد، مثلا انتقال به موزه مجسمه كه از سوي سازمان زيباسازي شهرداي تهران وعده داده شده بود. هرچند هنوز زمین مناسب برای اين موزه پیدا نشده، اما مجسمه بدل از جنس كامپوزيت ساخته شده تا بعد از انتقال جاي خيام در پارك لاله خالي نباشد.
داستان مجسمه خيام اما در آنسوي مرزها چيز ديگري است، چرا كه مسئولان ایالتهای مختلف آمریکا خواهان نصب مجسمه ساختهشده از خیام توسط پروفسور حسین فخیمی در شهرهای خود هستند. يكي ديگر از پيكرههايي كه اين هنرمند ساخته در نيشابور نصب شده و تا جانمايي در محفظه شيشهاي نگهداري ميشود. مجسمهاي ديگر هم هنوز مهمان كارگاه خالق تنديس صلح است كه به سفارش شهرداري و دانشگده فلورنس ايتاليا ساخته شده.
خطكشي مسئولانه!
مقبره خيام با هنرمندي طراح، بدون تداخل بصري در باغ آرامگاه امامزاده محروق قرار گرفته. جايي سه متر پايينتر از درختان زردآلوي باغ تا با گلباران مزار در فصل بهار آرزوي خيام را برآورده كنند.
ظرافت و دقت در طراحي و همجواري منطقي اين دو بنا، اما مانع از اختلاف ادراه ميراث فرهنگي نيشابور و اداره اوقاف اين شهر كه به ترتيب متولي مقبره خيام و آرامگاه امامزدهاند نشده. چرا كه اين دو بناي تاريخي با فنس از هم جدا شدهاند، تنها به اين خاطر كه مسئولان اين دو اداره بر اين گماناند كه گردشگران اين دو مزار متفاوتاند، «علاقمندان به يكي زائر و علاقمندان به ديگري گرشگر و توريستاند»!
مقبره خيام فارغ از اينكه چه كسي را در خود جاي داده است هم يكي از جاذبههاي توريستي نيشابور است، چرا كه هوشنگ سيحون تمام جزييات را بر پايه شخصيت يك «رياضيدان، منجم و شاعر ايراني» طراحي كرده است. ده پايه كه هر كدام دو تيغه مورب و مارپيچ بالا ميرود و بعد از ساخت بنا فرود ميآيند، يكي از اشكال پيچيده رياضي را رسم ميكنند تا نشان دهند اينجا يك رياضيدان آرميده است. رياضيداني كه دنيا بسط دو جملهاي خيام-نيوتن و تدوين مثلث خيام-پاسكال را مديون اوست.
اگر بر سر مزار خيام براي نگاه كردن سقف مقبره سر بلند كنيد ستارههاي درهمي را ميبينيد كه جانشان آسمان نيشابور است، آسماني كه شما از پس ستارههاي توخالي ميبينيد. هرچه چشمها را به طرف نوك گنبد حركت دهيد، ستارهها كوچكتر ميشوند و ميرسند به يك ستاره پنج پر كه از همه بزرگتر است. همه اين تمهيدات از آن جهت اتخاذ شده تا نشان دهد مردي كه در خاك اينجا خفته روزگاري سر در آسمان داشته و احوال ستارگان باخبر بوده. اصلا همين انس با آسمان هفده، هجده سال تصدي رصدخانه اصفهان در زمان جلالالدين ملكشاه سلجوقي، تدوين جدول محاسبات نجومي، را به نام خيام ثبت كرد و او را تدوينگر و بناينگذار تقويم جلالي معرفي كرد، تقويمي كه حالا در فهرست آثار ملي ثبت شده است.
از ديگر سو اشعاري كه انتساب آنها به خيام موثق است روي لوزيهاي بزرگي كه تيغهها با هم ساختهاند با کاشیکاریهایی به خط نستعلیق شکسته و به روش خطاطان بزرگی مثل میرعماد، به شکل انتزاعی نگاشته شدهاند تا فراموش نكنيم رباعيهاي خيام را.
كدام كوزه؟
«اين كوزه چو من عاشق زاري بودهست/ در بند سرزلف نگاري بودهست/ وين دسته كه در گردن او ميبيني/ دستيست كه در گردن ياري بودهست». كوزه در رباعيات خيام نقش جدياي دارد و ميتوان تقريبا درباره هر شعري كه به پيدايش و سرنوشت كوزه پرداخته، احتمال انتساب به خيام را به همان اندازه جدي گرفت. از اين جهت مي تان گفت تركيب «جهان، كوزه، انسان» اصليترين جهانفكري خيام در رباعيات اينچنيني است، مانند چون «در کارگه کوزهگری رفتم دوش/ دیدم دو هزار کوزه گويا و خموش/ هر يک به زبان حال با من گفتند/ کو کوزهگر و کوزه خر و کوزه فروش». امروز كه اين اشعار در محفل جوانان و نوجوانان مهجورند، متوليان فرهنگي كشور دست به كار شدهاند و به مناسبت بزرگداشت روز خيام در فرهنگسراها كارگاه كوزهگري برپا ميكنند!
***
خيام در عصري زندگي ميكرد كه عطار، سنايي، ناصرخسرو و عينالقضات همداني را به خود ديد و مقدمه بروز مولوي و سعدي را در يك قرن بعد فراهم آورد. حال آنكه عصر پرورش خيام و شعرا و دانشمندان همدورهاش بعد از دوره فردوسي و ابوسعيد ابوالخير پديد آمد. بزرگاني كه مردم عصر تكنولوژي در فقدان حكمت و حقيقت از ظن خود يار آنها ميشوند.
پایان پیام/
نظر شما