به گزارش خبرگزاری شبستان، متن پیش رو خلاصه ای است از درس گفتار «فلسفه علوم انسانی اسلامی» که ابراهیم دادجو، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و کارشناس فلسفه، غرب و علوم انسانی در باب راهکار های اسلامی شدن علوم انسانی تدوین کرده است:
برای این که فرهنگ جامعه ما اسلامی شود، باید علوم ما اسلامی باشد. فرهنگ جامعه، مجموعه معرفتها و علومی است که جریان جامعه را به آن سمت میبرند. بنابراین، اگر علوم غربی در دانشگاههای ما رواج پیدا کند، سبک زندگیها و فرهنگ جامعه، غربی میشود. از اینرو اسلامیشدن علوم، ضرورت دارد.
نگاه بیرونی و درونی به علم
پیش از این که در مورد ساختار کلی علوم انسانی و اسلامیشدن علوم صحبت کنیم، ابتدا باید بیان کرد که علوم دو نوع هستند: علومی که در مورد یک موضوع بحث میکنند و علومی که موضوع آنها، یک علم است و در واقع نگاهی بیرونی به آن علم دارند. از نوع اول میتوان فیزیک را مثال زد که موضوع آن ماده است، اما از نوع دوم، می توان فلسفههای مضاف را مثال زد که از بیرون به یک علم نگاه میکنند و آن را مورد نقد و بررسی قرار می دهند.
مثال دیگر برای نوع دوم، فلسفه اولی است. زمانی که در تک تک علوم یک سری بحثهایی مطرح شد که آن علوم نمیتوانستند خودشان پاسخگوی این مباحث باشند، علم دیگری به وجود آمد که از بالا به علوم مختلف نگاه میکند. این علم را «مابعدالطبیعه» یا «فلسفه اولی» نام نهادند و اولین کسی که به مابعدالطبیعه پرداخت، ارسطو بود.
تقسیم بندی دوگانه علوم
در یک تقسیم بندی، علوم را به طبیعی و انسانی تقسیم می کنند. علوم طبیعی علومی هستند که ذهن انسان در آن نقشی ندارد و صرفاً مواد خارجی –جاندار و بی جان- را بررسی میکند. در حالیکه علوم انسانی کاملاً با ذهن انسان درگیر هستند. اگر انسان و ذهنیت انسان نباشد، علوم انسانی وجود ندارد. فلسفه، اقتصاد، روانشناسی، جامعهشناسی، حسابداری و آمار از این قبیل هستند و ذهن انسان آنها را تولید کرده است. البته علوم انسانی به دو دسته پایه و غیرپایه تقسیم میشود که ریاضیات و منطق جزء علوم پایه قرار میگیرند.
البته طبق این تقسیم بندی، فلسفه جزء علوم طبیعی قرار می گیرد، از اینرو باید علوم را دقیقتر تعریف کرد. بنابراین، بهتر است چنین گفته شود که علوم طبیعی، علومی هستند که ابزار پژوهش آنها در درجه اول، حس است؛ یعنی ما در علوم طبیعی در وهله اول با حسّمان با همه چیز برخورد می کنیم و سپس در موردش تعقل میکنیم در حالیکه علوم انسانی، علومی هستند که ابزار پژوهش آنها در درجه اول عقل است، زیرا عقل آنها را تولید کرده است.
آیا علوم طبیعی اسلامی داریم؟
از آنجا که رسالت اسلام، هدایت جامعه بشری است و خیلی در مورد طبیعیات بیانی ندارد، ما چیزی تحت عنوان علوم طبیعی اسلامی نمی توانیم داشته باشیم. البته جهانبینی دانشمندان اسلامی در علوم طبیعی مؤثر است و به آن جهت می دهد، اما اینکه ماهیت این علوم، اسلامی شود، معنای خاصی ندارد. احادیثی مانند طبالرضا و… نیز زیاد قابل اعتماد نیست. برای اسلامی شدن هم باید مبنا قرآن کریم باشد نه روایات. به این دلیل که احادیث قطعی الصدور تعدادشان اندک است، ضمن این که اگر از این احادیث استفاده شود، علم شیعی ایجاد می شود؛ به این معنا که فِرَق مسلمان دیگر، آن را نمی پذیرند.
همان گونه که ذکر شد، نگاه بیرونی به علوم انسانی، یعنی فلسفه علوم انسانی و اگر این نگاه بیرونی را از منظر دینی داشته باشیم، فلسفه علوم انسانی اسلامی بررسی می شود. بر اساس تقسیم بندی که ارائه دادیم، بیان شد که علوم انسانی یا علوم پایهاند و یا علوم غیرپایه و علوم پایه به ریاضیات و منطق تقسیم می شوند. علوم غیرپایه از علوم انسانی، یا عقلی محض است یا عقلی- نقلی است یا عقلیِ تجربی. با توجه به تعریف دقیقی که از علوم انسانی بیان شد، علوم دینی از جمله علوم انسانی به شمار میآیند، زیرا ابزار اولیه تحقیق آنها عقل است و سپس به نقل یا تجربه می پردازند.
طرح جهانبینی اسلامی؛ راه اسلامیشدن علوم
برای اسلامیشدن علوم، باید جهانبینی اسلامی را وارد علوم کنیم. جهانبینی اسلامی چهار مؤلفه مهم دارد که هر کدام باید به تفصیل بحث شوند. این چهار مؤلفه عبارتند از: هستی، انسان، معرفت و ارزشها. توضیح اینکه ابتدا باید هستی و عالم را از نظر اسلام بیان کنیم، سپس انسان را از منظر اسلام بررسی کنیم که اسلام چه نگاهی به انسان دارد و انسان را چگونه تعریف می کند. سوم، بحث فهم و معرفت انسان است که نظر اسلام را در این رابطه باید بدانیم و چهارم، ارزشهایی است که اسلام برای انسان و جامعه انسانی بیان میکند. بنابراین برای اسلامیشدن علوم، ابتدا باید این چهار موضوع از قرآن و روایات استخراج شود. به این دلیل که در واقع این چهار موضوع پشتوانههای اسلامی شدن علوم هستند. البته میزان تأثیر و تزریق جهانبینی اسلامی در علوم، متفاوت است. در حال حاضر متأسفانه زیاد روی این جهان بینی اسلامی کار نمی شود.
در باب تولید علوم انسانی اسلامی سه محفل عمده در کشور وجود دارد. یکی فرهنگستان علوم قم است که قائل است جهانبینی اسلامی کل دانشها را – چه انسانی و چه طبیعی- میتواند تأمین کند. از اینرو حتی استخراج فیزیک اسلامی را از متون اسلام میتوان انتظار داشت. این نظریه، آرمانی و غیرواقع بینانه است و در صورت صحیح بودن، حدود دوهزار سال طول می کشد.
محفل دوم، موسسه امام خمینی رحمة الله است که راه حل اسلامی شدن علوم را در این میداند که در تک تک علوم، از میان حوزویان شخصیت هایی بروز کنند که توانایی اجتهاد در علوم انسانی را داشته باشند و بر علوم انسانی هم واقف باشند؛ یعنی به علوم غربی هم تسلط داشته باشند. این افراد این دو قسمت را با هم تلفیق میکنند و به عنوان مثال روانشناسی اسلامی تولید می شود.
محفل سوم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است که بین دیدگاه آنها و مؤسسه امام خمینی رحمه الله فرق چندانی وجود ندارد و بیشتر تفاوت ها در جزئیات است. این افراد هم قائل به ضرورت اجتهاد برای تولید علوم اسلامی هستند، اما اجتهادی عمیق تر از آن چه مؤسسه امام مد نظر دارد. در بین این افراد البته عده ای هم هستند که می گویند جهانبینی آنچنان هم تأثیر ندارد و تأثیرش خیلی کم است. بعضی هم قائل هستند که باید با اجتهاد متجزّی، مباحث علوم انسانی را پیش برد.
متأسفانه در حال حاضر همه افراد، حلقه حلقه پژوهش می کنند و ارتباطی با هم ندارند و به تبع این مشکل نمی توانیم یک پیوستار دانش به وجود بیاوریم و حلقه های متصل ایجاد کنیم. این اتصال باید بر اساس جهان بینی اسلامی به وجود بیاید تا حرکت علمی استمرار پیدا کند.
منبع: موسسه علمی فرهنگی سدید
پایان پیام/
نظر شما