تجربه نبوی، قابل قیاس با تجربه های معنوی بشر نیست

خبرگزاری شبستان: انسان به هر میزان هم که به مرتبه بالایی در معرفت دست پیدا کند و از نظر معنوی بالا باشد حتی بتواند به حقایقی هم دست پیدا کند باز پیامبر نمی شوند.

خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: نکته ای که این جا وجود دارد این است که انسان به هر میزان هم که به مرتبه بالایی در معرفت دست پیدا کند و از نظر معنوی بالا باشد حتی بتواند به حقایقی هم دست پیدا کند  - به عبارت دیگر فرض می کنیم آنچه افراد ادعا می کنند  درست باشد یعنی حقیقتا به معرفتی دست پیدا کرده باشند نه این که آنچه می گویند وسوسه ای نفسانی باشد،-  حتی اگر همه این ها هم درست باشد باز معنای این تجربه ها، تجربه نبوی نیست. اشکال این افراد اینجاست که این تجارب را با تجربه نبوی قیاس می کنند در حالی که عارفان و اهل معرفت هر چقدر هم که بالا بروند و اوج بگیرند باز پیامبر نمی شوند. پیامبر و نحوه ارتباط وجودی اش با عالم بالا متفاوت است. این ظرفیت ویژه پیامبر است و حتی ائمه معصومین علیهم السلام  هم که از نظر مرتبه کمال در اوج قرار دارند آن ها هم وحی برایشان نیست.  پس این طور نیست که ما خیال کنیم هر تجربه دینی می تواند حقیقت وحی را بر ما مکشوف کند. البته از باب تمثیل  و تقریب به ذهن می توان مثال آورد اما قابل قیاس با وحی نیست.

بخش دوم گفتگوی سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام و المسلمین سید محمد غروی، کارشناس برجسته دینی را درباره قیاس های صورت گرفته از سوی بخشی از جریان فکری در جامعه میان تجربه نبوی و تجارب معنوی معمول بشر را می خوانید.

در سال های اخیر، بخشی از جریانی که خود را روشنفکری دینی می نامد تلاش کرد با استفاده و الهام از دیدگاه افرادی چون نصر حامد ابوزید این گونه به جامعه و مخاطبانش القا کند که تجربه نبوی یک تجربه از نوع همان الهامات عرفانی است. به یک معنای دیگر خواستند القا کنند که آنچه برای پیامبر اتفاق افتاده رویاهایی بوده که در ذهن و قلب پیامبر شکل گرفته است. دیدگاه تان در این باره چیست؟

نکته ای که این جا وجود دارد این است که انسان به هر میزان هم که به مرتبه بالایی در معرفت دست پیدا کند و از نظر معنوی بالا باشد حتی بتواند به حقایقی هم دست پیدا کند  به عبارت دیگر فرض می کنیم آنچه افراد ادعا می کنند  درست باشد یعنی حقیقتا به معرفتی دست پیدا کرده باشند نه این که آنچه می گویند وسوسه ای نفسانی باشد، حتی اگر همه این ها هم درست باشد باز معنای این تجربه ها، تجربه نبوی نیست. اشکال این افراد اینجاست که این تجارب را با تجربه نبوی قیاس می کنند در حالی که عارفان و اهل معرفت هر چقدر هم که بالا بروند و اوج بگیرند باز پیامبر نمی شوند. پیامبر و نحوه ارتباط وجودی اش با عالم بالا متفاوت است. این ظرفیت ویژه پیامبر است و حتی ائمه معصومین علیهم السلام  هم که از نظر مرتبه کمال در اوج قرار دارند آن ها هم وحی برایشان نیست.  پس این طور نیست که ما خیال کنیم هر تجربه دینی می تواند حقیقت وحی را بر ما مکشوف کند. البته از باب تمثیل  و تقریب به ذهن می توان مثال آورد اما قابل قیاس با وحی نیست.

نکته ای که شما می فرمایید حقیقتا منطقی است. یعنی مثلا  از چنین افرادی باید پرسید آیا شما پیامبر هستید؟  اگر پیامبر نیستید چگونه به این سهولت درباره جنس و مکانیسم وحی سخن می گویید.

امثال سروش هیچ دلیلی نمی آورند که وحی همان تجربه معنوی است که دیگران دارند. عرض کردم برای تقریب به ذهن می توان گقت وحی یک ارتباط حصولی است. یک رابطه وجودی است که بین خدا و رسول ایجاد شده است ولی ما نمی توانیم بگوییم هر تجربه حصولی و معرفتی همان تجربه نبوی است، نمی توانیم بگوییم این، همان است.

هر چقدر هم که مرتبه ایمانی و معرفت حضوری کسی بالا برود باز هیچ وقت پیامبر نخواهد شد. این ارتباط ویژه است. درست است که طرف، ظرفیت های لازم را باید داشته باشد اما از آن طرف این ارتباط، ارتباط ویژه ای است که با تجربه های معنوی قابل قیاس نیست. لذا هرچه هم انسانی مرتبه عالی داشته باشد و کامل ترین انسان ها هم باشد معنایش این نخواهد بود که او پیامبر شده است.  شما می بینید که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از وفات پیامبر با فرشتگان در ارتباط اند اما باز در این جا نمی توانیم بگوییم وحی برای ایشان اتفاق افتاده است.

ممکن است این شبهه برای برخی پیش بیاید که چرا افراد خاصی از موهبت نبوت برخوردار می شوند و چرا دیگران حتی اگر بخواهند و تلاش کنند به این رتبه نمی رسند؟

ببینید درهای معرفت هیچ گاه به روی انسان بسته نمی شود اما این در خاص - نبوت -  مخصوص آدم های خاص با ظرفیت های خاص است. من از شما می پرسم آیا همه آدم ها از نظر ظاهری مثل هم هستند؟ شما این تفاوت را چگونه توجیه می کنید؟ آیا آدم ها از نظر توانمندی های ذهنی مثل هم هستند؟ شما این تفاوت ها را چطور توجیه می کنید؟ بالاخره این عالم، عالم اسباب است. اگر غیر این باشد،  سنگ روی سنگ بند نمی آید. اگر پدر و مادر چنین و چنان باشند بچه هم آن طور می شود. ژن ها از پدر و مادر به فرزندشان می رسد وگرنه ممکن بود یک خانم، گربه بزاید  و دیگری موش، در این صورت آن ارتباط طبیعی  و تکوینی به وجود نمی آمد. عالم طبیعت بر اساس نظام احسن می گردد. پس این طور نیست که در هر زمانی، هر شخصی برای این منصب ها مناسب باشد و خدا همین طور پشت سر هم پیامبر بفرستد. البته این به آن معنا نیست که راه ارتباط با ملکوت بسته است. راه برای ارتباط با خداوند زیاد است و راه کمال وسیع  وگسترده است. مثل این می ماند که در برابر ما کوهی قرار دارد. در رأس کوه، حضرت ختمی مرتبت قرار دارند و در نقاط پایین تر، پیامبران و معصومین. حال همه آدم ها می توانند رو به جانب این کوه بیاورند و تا آنجا که می توانند طی طریق کنند و بالا بروند.

حاصل سخن این است که یک طرف بعثت انبیا، انسان است و یک طرفش، شرایط زمانی و مکانی. فردی ظرفیت ویژه ای دارد و او را به عنوان پیامبر مبعوث کرده اند اما معنای این اتفاق این نیست که راه کمال و تعالی برای دیگران بسته است. لذا درست است که رسول الله (ص)، خاتم انبیا و آخرین پیامبر است اما راه تعالی بسته نیست. ممکن است حتی از امت پیامبر، افرادی به مرتبه ای از کمال و تعالی وجودی برسند که از انبیای الهی هم بالاتر بروند. ممکن است اما هرچه هم بالا بروند به این معنا نیست که آن وحی نبوی را تجربه کنند. به این معنا نیست که نبوت را تجربه کنند. در واقع از طرف خدا فرستاده شدن یک رابطه وجودی است که از ناحیه خدا باید خواسته شود.

پایان پیام /

 

کد خبر 458522

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha