حجت الاسلام علیرضا نظری خرم، عضو پژوهشکده نفسیر پژوهشگاه قران و حدیث در گفتگو با خبرنگار قران و معارف خبرگزاری شبستان در رابطه با بیان درسهایی از دوران حیات حضرت امام موسی بن جعفرعلیه السلام گفت: یکی از مسایلی که در دوران امام کاظم علیه السلام به شکل فراوان از طرف امام به شیعیان توصیه می شد موضوع « تقیه » بود. شرایط خاصی که ائمه و شیعیان در آن روزگار با آن مواجه بودند باعث اهمیت این موضوع می شد. یکی از راه های نفوذ در دستگاه عباسی افرادی مانند «علی بن یقطین» بودند که نفوذ زیادی در دستگاه خلافت عباسی داشتند.
وی زمانی از امام اجازه خواست تا دستگاه خلافت را ترک کند اما امام به وی فرمودند: این کار را مکن چرا که حضور تو در دستگاه خلافت برای برادران دینی تو مفید است و این باعث می شود که برخی گرفتاری ها از دوش دوستان تو برداشته شود و کفاره حضور تو در دستگاه جور عباسیان آن است که به برادران دینی خود خدمت کنی!
همچنین حضرت در جایی دیگر خطاب به همین شخص فرمودند: تو یک چیز را برای من تضمین کن، من سه چیز را برای تو تضمین می کنم؛ آنچه من برای تو تضمین می کنم آن است که هرگز ارتباط تو با ما خاندان پیامبر بر دشمنان آشکار نگردد و تو به واسطه این ارتباط و با شمشیر جور دشمن کشته نخواهی شد. اما آنچه تو باید برای من تضمین کنی آن است که هرگاه یکی از شیعیان ما به تو مراجعه کرد نیاز او را برآورده سازی.
در خلوت مراقب قلبت باش
وی با اشاره به برخی معاصی و گرفتاری ها که امروز گریبانگیر برخی از جوانان ما شده است، به اتفاقی که برای یکی از یاران امام کاظم علیه السلام رخ داده بود و فرمایش و رهنمود حضرت در این رابطه استناد کرد و افزود: شخصی به نام «مرازم» که از اصحاب و دوستان امام کاظم علیه السلام بوده است، نقل می کند که من برای دیدارامام به مدینه رفتم و در مسافرخانه ای منزل گرفتم. در آن جا کنیزی زیبارو توجه مرا به خود جلب کرد؛ از وی تقاضای ازدواج کردم ولی او نپذیرفت؛ من به دنبال کار خود به بیرون از مسافرخانه رفتم و شب هنگام بازگشتم.
هنگام بازگشت دوباره همان کنیز زیبارو درب را بر من گشود و من این بار بی اختیار دست بر بدن او گذاشتم. ولی او با سرعت از من دور شد. فردای آن روز که به دیدار امام رفتم حضرت به من فرمودند: ای مرازم !! از شیعیان ما نیست کسی که در خلوت ها از قلب (دل) خود مراقبت نکند. این ماجرا می تواند آموزه ای گرانبها از امام کاظم علیه السلام برای جوانان عصر ما باشد.
رنج هایی که امام از آشنایان بیگانه صفت می کشید
حجت الاسلام نظری خاطرنشان کرد: یکی از رنج هایی که امام موسی بن جعفر علیه السلام داشتند رنجی بود که از سوی برخی برادران یا برادرزادگان خود می دیدند که این جزء دردها و مصائب شیعه در طول تاریخ است. شیخ مفید در کتاب «الارشاد» خود ماجرایی را نقل می کند که «علی بن اسماعیل» از برادرزادگان حضرت کاظم علیه السلام بود (اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام و بردار امام کاظم علیه السلام بود) که حضرت نسبت به او بسیار مهربان بوده و کمک فراوان به وی می کردند.
روزی شخصی بنام خالد وی را ترغیب کرد که به بارگاه هارون الرشید برو چرا که به تو پول خوبی خواهد داد. علی بن اسماعیل نیز تصمیم می گیرد که به بغداد برود وقتی امام از این ماجرا آگاه می شوند تلاش می کنند تا وی را از این تصمیم منصرف کنند اما علی بن اسماعیل نمی پذیرد. حضرت به او می فرمایند: ای فرزند برادرم از خدا بترس و باعث یتیم شدن فرزندان من مشو!!
«علی بن اسماعیل» توجهی به این سخن امام نمی کند. امام هنگام خروج وی از مدینه نیز می فرمایند: تو در حق من ظلمی روا داشته و باعث ریخته شدن خون من خواهی شد. علی بن اسماعیل نزد هارون می رود و هارون از وی در باره امام سئوالاتی می پرسد؛ وی تا جایی که می تواند از امام سئایت می کند و حتی عبارات عجیبی درباره حضرت به کار می برد که اموال و ثروت فراوانی از مشرق و مغرب به سمت «موسی بن جعفر» علیه السلام سرازیر شده و چه ثروت ها که ندارد...!!!
هارون در ازای این سخنان مبلغ 2 هزار درهم به او حواله می دهد. جالب است که علی بن اسماعیل بلافاصله بعد از این ماجرا دچار بیماری صعب العلاجی می شود و همان بیماری وی را به بستر مرگ می کشاند. وقتی در حال احتزار بوده حواله هارون به وی می رسد و او می گوید: من اینک در بستر مرگ هستم و این پول ها به کار من نمی آید. این نمونه ای از رنج هایی است که امام از آشنایان بیگانه صفت متحمل می شد. رنج هایی که حتی از خانواده خود می دید.
این پژوهشگر تفسیر در ادامه به تفاوت میزان باور و یقین افراد حتی در میان اصحاب ائمه علیهم السلام اشاره کرد و گفت: هرچند که افراد و اصحاب مختلف بسیاری اطراف ائمه و از جمله امام کاظم علیه السلام بودند اما همه آنها یکسان نبودند و باورمندی آنها نسبت به امامان متفاوت بود. شخصی بنام امیه نقل می کند که من همراه با دوستی به نام حماد خدمت امام کاظم علیه السلم رسیدیم تا برای مسافرت از امام خداحافظی کنیم. امام پیش از آن که ما سخنی بگوییم به ما فرمودند: امروز برای مسافرت حرکت نکنید، بمانید و فردا راهی شوید!! وقتی از منزل امام بیرون آمدیم حماد گفت من حتما باید امروز بروم و چنین کرد اما من به دلیل سخن امام حرکت را به فرادا موکول کردم و اتفاقا حماد همان روز در مسیر راه گرفتار سیلاب شد و درآب غرق گشت.
اگر خواهان بقای کسی هستی با او محشور می شوی
عضو پژوهشکده تفسیر پژوهشگاه دارالحدیث تصریح کرد: اهل بیت علیهم السلام هموراه در طول حیات خود با حکام جور مبارزه می کردند اماشکل این مبارزه و رویایی متفاوت و در اکثر موارد غیر مسلحانه بود. در کتاب «رجال کشی» از منابع کهن و مهم شیعی آمده است که شخصی بنام صفوان جمال از یاران حضرت کاظم علیه السلام به شترداری مشغول بود. او می گوید روزی امام به من فرمودند: ای صفوان همه کارها و امور تو خوب است جزء یک عمل، که ما آن را برای تو نمی پسندیم.
من از حضرت سوال کردم که آن کار چیست؟ فرمودند: این که شترانت را به هارون کرایه می دهی! عرض کردم ای فرزند رسول خدا ! من شترانم را برای سفر حج به آنها می دهم نه برای امور لهو و لعب. این بار حضرت از من سوال کردند: که آیا تو دوست نمیداری که اینان از سفر بسلامت بازگشته و پول تو را بپردازند؟ عرض کردم بله! حضرت فرمودند: هر کس دوستدار بقاء ظالمی باشد با او محشور می شود و کسی که با آنها باشد وارد آتش خواهد شد. صفوان می گوید از آن پس همه شتران خود را فروختم.
وقتی هارون از فروش شترها باخبر شد از من درباره آنها پرسید و من گفتم که دیگر پیر شده ام و توان نگهداری از آنها را ندارم. هارون گفت: من می دانم که «موسی بن جعفر» علیه السلام تو را بر این کار واداشته. من انکار کرده و گفتم مرا به موسی بن جعفر چه کار؟ اما هارون گفت: ای صفوان اگر نبود مصاحبت چند ساله ات با من حتما تو را می کشتم. این امور در واقع نوعی مبارزه با دستگاه جور و حاکم عباسی بود که امام از هر طریق ممکن مخالفت خود را با جباران زمان اعلام می کردند.
پایان پیام/
نظر شما