به گزارش خبرگزاری شبستان، در دنیای ارتباطات که پرسش های خاص خود را در برابر اعتقادات دینی به میان آورده میتوان گفت هر نظام تربیتی پویایی اش در این است که اصول و کارکردهایش را از حالت ایستا خارج کند و بتواند خواسته هایش را متناسب با دگرگونی های محیطی زنده نگه دارد. در یک جامعه دینی چون ایران برای اینکه ارزشهای دینی به صورت هنجارهای اجتماعی در جامعه رواج یافته و به فرهنگ ملی تبدیل شود و به صورت پاسخی برتر از پاسخ رقیب درآید موجه و مدلل یافتن آنها ضروری است و اصول بنیادین دین را باید با پشتوانه عقلانی پرورش داد. در این مقاله نویسنده با روش کتابخانه ای و رویکرد توصیفی – تفسیری به این نتیجه رسید که هر کدام از تکنولوژی های نوین با ورود به عرصه اجتماع، تغییرات مهمی را در تفکر، تمایلات، احساسات و سبک زندگی آدمیان به وجود می اورد.از تکنولوژی های نوین نیز گریزی نیست بنابراین باید هاضمه فرهنگی جامعه را تقویت کرد. جامعه ای که آحاد آن از قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل برخوردار باشند، عناصر مطلوب سبک های زندگی و فرهنگ را جذب و عناصر نامطلوب و مضر را دفع می کنند. لذا آموزش صحیح فرهنگ ملی و دینی بزرگترین مانع برای ورود عناصر نامطلوب سایر فرهنگ ها است.
برکسی پوشیده نیست که امروزه بشر گرفتار تجدد و نو گرایی و تغییر ذائقه شده و طبیعتا رویکرد نوینی به اخلاق، معنویت و ارزش های دینی پیدا کرده است، در نگاهي كلان، دين چيزي نيست جز معيار هدايت و عامل معنا دهي و هويتبخشي به انسان. دين، نسخهي رستگاري بشر است كه بايد براي انتقال مفاهيم پويا و ماندگار آن و ایجاد یک تربيت دينی و ملتزم کردن افراد به دستورات آن، ساز و كارهاي مناسب فراهم آيد. به يقين، دين مبين اسلام در برنامههاي اعتقادي، اخلاقي، عبادي و اجتماعي خود، تربيت متعادل را محور قرار داده و روشهاي متناسب با هر ردهي سني را در نظر گرفته است. از يك نگاه، نسل جوان به دليل گرايش فطري به حقيقتجويي و حرکت خود جوش به سمت آموزههاي معنوي، براي يادگيري اين مفاهيم، آمادگي دارد. با اين حال، وضعيت روحي و رواني ويژهي دوران جواني، به طور طبيعي آنان را با آسيبهاي دروني و بيروني فراواني رو به رو ميسازد. در اين ميان، پيكان تهاجم فرهنگي غرب نيز نسل جوان جامعهي ديني ما را نشانه رفته است و با بهرهگيري از پيشرفتهترين ابزارهاي رسانهاي و هزینه کردن سرمایه های کلان ميكوشند آنان را به سوي اباحهگري و دينگريزي بكشاند. به همين دليل، شايسته است پژوهشگران عرصهي دين از شيوههاي سنتي دينآموزي، پا فراتر نهند و براي آموزش مفاهيم ديني به جوانان و مقابله با هجوم فرهنگ بيگانه، از ابزارهاي كارآمد تر و متناسب با مقتضیات زمان به درستی بهره گيرند. برای اینکه ارزش های دینی ، آموزه های قدسی و معنوی و راهنمایی تکامل بخش دین به صورت هنجارهای اجتماعی در جامعه رواج یافته و به فرهنگ ملی تبدیل شود، باید با نیازهای روانشناختی مخاطبان گره زده شود و به صورت پاسخی برتر از پاسخ رقیب درآید. این امر به ایجاد اگاهی و سلامت روانی و در نتیجه نهادینه شدن دین در جامعه منجر خواهد گردید. بنابراین این امر بازنگری، تجدید نظر و نوآوری در شیوه و روش های تربیت دینی را ضروری می کند. به گفته رهبر اتقلاب:"امروزه در دنیای در زنده ترین مسائل و علوم مورد احتیاج مردم، ساعت به ساعت روش های نو را پیش می آورند. روش ها دائم عوض می شوند و حرف های نو به نو می آیند. ما چگور می خواهیم حرف خودمان را به همان شیوه و روشی که با مردم پنجاه سال قبل گفته می شود در میان گذاریم."(به نقل از بانکی فرد،1385،ص231)
تربيت ديني چه آن هنگام كه به اعتقاد و اخلاق معطوف است و چه هنگامي كه به عبادت و احكام توجه ميكند، چهرهاي عقلاني دارد و حضور عقلانيت در اين گستره كاملاً برجسته است. در امور اعتقادي كه سنگ بناي تدين به شمار ميرود، موجه و مدلل يافتن آنها لازم و ضروري است و در پذيرش آنها نميتوان بر فرد تحكم كرد (باقری، 1388،ص 74). این عصر، سؤال های خاص خود را در برابر اعتقادات دینی قرار داده است. لذا آشنايي دقيق با پرسشهاي دوران جديد، تلاش براي مدلل ساختن اعتقاد ديني و تصحيح برداشتهاي نادرست از آموزههاي ديني، رسالت سنگين متوليان فرهنگي را دوچندان ميكند.
بنابراین نکته مهم این است که روند تربیت دینی با توجه به ضرورت های زمان چگونه پیش برود؟
با توجه به ويژگي هاي عقل ورزي در انديشه اسلامي اين اصل چه نوع رويارويي با چالش هاي عصر حاضر در قلمرو تربيت ديني را ايجاب مي کند؟
آیا باید به هر تکنولوژی و اندیشه نوینی به صرف اینکه سبک زندگی را تغییر می دهد پشت کرد؟
بنابراین برای روشن شدن مطلب باید به مطالب زیر پرداخت:
چیستی تربیت و ضرورت تربیت دینی در جامعه، مفهوم نوگرایی و رابطه آن با اصالت اسلامی، عقلانیت در فرهنگ اسلامی
چیستی تربیت ,تربیت دینی
تربیت به معنای پرورش دادن و به فعلیت رساندن استعدادهای درونی انسان بوده و یکی از وظایف و اهداف پیامبران است. هرچند از نظر واژه شناختی میان تربیت و ربونیت تفاوت وجود دارد و ریشه واژه نخست"ربو" به معنی فزونی و نمو و رشد ( راغب اصفهانی،1416،ص360). و ریشه ربونیت واژه "ربب" به معنای پرورش است، ولی با این حال برخی معتقدند که اصل ربو و تربیت از مضاعف ربب می باشد، از این رو راغب اصفهانی در تعریف واژه رب می نویسد: رب در اصل به معنای تربیت است که به معنای ایجاد چیزی به صورت تدریجی تا رسیدن آن به حد کمال است ( همان ص). بر این اساس استاد مطهری "تربیت" را به معنای پرورش دادن و استعداد درونی را به فعلیت رساندن ذکر می کند ( مطهری، 1375، ص 57).
با توجه به تعريفى که ازتربيت ارائه کرديم تربیت دینی به معنای فعالیت نظام مند و برنامه ریزی شده نهادهای آموزشی جامعه به منظور آموزش بینش، منش و آموزه های دین به افراد است، به گونه ای که در عمل نیز به آنها پایبند باشند ( داوودی، 1383، ص 16) .در دایرة المعارف جهانی تربیت در تعریف از تربیت دینی چنین آمده است: " آموزش منظم و برنامه ریزی شده که سعی دارد در مسائلی همچون وجود خدا، حقیقت هستی و حیات، رابطه فرد با خالق و با سایر افراد جامعه بشری انسان را از اعتقاداتی بهره مند کند" ( توماس، 1994، ص 41).
روند تربیت دینی ابتدا به صورت شناختی است، سپس نگرش ها و گرایش ها را تحت تأثیر قرار می دهد و آن گاه خود را در رفتار نشان می دهد ( شاملی و همکاران، 1378). بنابراین مسیر تربیت دینی باید از راه های مختلف به فراگیران کمک نماید تا از شناخت و اعتقادات خود برای انجام وظایف فردی و اجتماعی خویش کمک بگیرند و رفتارهای مناسب را بروز دهد.
ضرورت تربیت دینی در جامعه
انسان از جایی که موجودی دوبعدی است، نیازهای او هم دوبعدی است. اگر انسان بتواند نیازهای خود را در هر دو بعد تأمین نماید، موجودی خوشبخت است والا حقیقت وجودی وی همواره یکی از دو زمینه خالی نیازخود را فریاد می کند و روان او را می آزارد. غرب از نقطه نظر تأمین نیازهای مادی، به حد قابل قبول رسیده است، لیکن از نظر تأمین نیازهای معنوی با این که متدین به یکی از ادیان عرفانی نیز هست، خود را نیازمند احساس می کند. گیدنز در ضرورت انقلاب فرهنگی، به منظور کنترل نوگرایی مهار نشدنی، می گوید: تا زمانی که نهادهای نوگرایی پابرجای اند، ما هرگز نخواهیم توانست مسیر یا سرعت این گردونه را تحت نظارت خود درآوریم. همچنین تا این گردونه در حرکت است هرگز احساس ایمنی نخواهیم کرد، زیرا مسیر این گردونه سرشار از بیم پیام دهی سهمناک است ( ریترز، 1377، ص 767).
از این رو می توان چنین برآورد کنیم که جهان را در عصر روبه رو، انقلابی دوباره در پیش است، اما این بار توصیف اخلاقی دارد و نه به معنای عقب گرد و دور ریختن تمدن دوره مدرنیسم است که به معنای اضافه اصل و انطباق دادن است و طبعا نیازهای نوتری بر سر راه او روییده است.
جونز لانمن، یکی از نویسندگان غربی، در مقاله ای تحت عنوان " آموزش و پرورش اخلاقی- دینی و رقابت جهانی"، که در اینترنت از وی منتشر گردیده است، به همین موضوع اشاره دارد. وی در این مقاله نیاز بشر به رویکرد تربیت اخلاقی- دینی و توجه به معنویت را یادآوری می نماید( پژوهنده، 1388، ص 158).
آیت الله سید محمد تقی مدرسی در کتاب خود به نام" المرأة بین مهام الحیاة و مسؤلیات الرسالة "، ص 118 می نویسد: «مطالبه ای که در سایه هماوردی های گردن کشانه ای که امت اسلامی در سطحی گسترده با آن روبه رو است، از ما می شود این است که برای کل جامعه اسلامی، عموما و برای نسل جوان، خصوصا، برنامه تربیتی دقیقی ترسیم نماییم تا در مسیر تربیتی شایسته ای به معنای واقعی کلمه، گام بردارند، چنان که نمونه درستی برای انسان برتر واقع شوند.»
وی در صفحه 109 تربیت برتر را" چیزی که بتواند جامعه ای را طوری بسازد که با مشکلات و سختی ها هماوردی کرده، تمدن والا و ارجمند را بنا کند" معرفی می کند (پژوهنده، 1388، ص 159).
چه آنکه مسأله ی جهانی روز را گفتگوی تمدن ها یا جدال آنها با یکدیگر بنامیم، در هر صورت تنها و تنها دست مایه ما که می توانیم برگ برنده رو کنیم، اخلاق و معنویت است. از این روی ، دشمن نیز سعی می کند بیش از اهتمام به خلع سلاح نظامی، همین دو امتیاز را از ما بگیرد تا به کلی خلع سلاح شده باشیم.
تعریف نوگرایی و رابطه آن با اصالت اسلامی
نوگرایی، که از آن به نامهای تجدد یا مدرنیسم نیز یاد میشود، به معنی گرایش فکری و رفتاری به پدیدههای فرهنگی نو و پیشرفتهتر و کنار گذاردن برخی از سنتهای قدیمی است. نوگرایی فرایند گسترش خردگرایی در جامعه و تحقق آن در بسترمدرنیته است. نوگرایی یا مدرنیسم،گسترهای از جنبشهای فرهنگی که ریشه در تغییرات جامعه غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دارد ، را توصیف میکند. این واژه مجموعهای از جنبشهای هنری ، معماری ، موسیقی ، ادبیات و هنرهای کاربردی را که در این دوره زمانی رخ داده اند ، در بر دارد همچنین جریانی فکری به معنای استفاده انسان از دانش و فناوری و توان تجربی خود برای تولید، بهبود و تغییر محیط خود است. پیدایش مدرنیسم در غرب را میتوان واکنشی بر ضد سنت و دین مسیحیت دانست (ربانی گلپایگانی، 1383، ص 43-42).
بنابراین آنچه در مورد مدرنيته ميتوان ذکر کرد اينکه، انديشه و تفکرات به وجود آمده پس از دوران رنسانس در غرب منجر به ايجاد نگرشي شد که از آن به عنوان مدرنيته غربي ياد ميکنند. شاخصهها و اصولي که مباني فکري ـ فرهنگي اين نگرش را تشکيل ميدهد عبارتند از:
انسان محوری: انسان محوری به معنای باور به قدرت اندیشه انسان.
ماده گرایی: جهانبینی مدرن نیازهای روحانی انسان را به نیازهای عاطفی او تحویل میکند.
خردگرایی: نگرش به جهان به صورت عقلی و بر اساس خرد و استدلال.
موارد ذکر شده به عنوان مهمترين اصول بنيادين انديشه مدرن مطرح هست اما آنچه در مورد ويژگيهاي تمدن و فرهنگ
اسلامی می توان برشمرد عبارتند از:
1. خدامحوري: در نگرش ديني بر خلاف انديشه مدرن، نگرش خدامحوري مبنا بوده و مانع بروز نگرشهاي انسانگرايي شده است. در جهان غرب انسان محوري باعث شد حتي خدا و دين نيز در برابر خواستهاي انسان مورد سؤال واقع شوند.
2. اعتقاد به غيبب: مهمترين ويژگي انديشه ديني اعتقاد به غيب است که در بر خلاف جوامع غربي پس از دوره رنسانس تحت تاثير تجربهگرايي و اصالت تجربه به محاق نرفته و به صورت امري غير مهم در نيامده است.
3. سنتگرايي: انديشه مدرنيته در سايه سنتگريزي در تمام ابعاد زندگي، نسبت به همه داشتههاي سنتياش پشت کرده به دنبال بود نگرشهاي جديدي را بر خرابههاي آن ايجاد کند چراکه سنت غربيان ديگر توانايي جوابگويي به مسائل بنيادين ایشان را نداشت ، اين در حالي است که در انديشه اسلامي به دليل ماهيت ويژه و روزآمد سنت و نيز اصالت داشتن سنتهاي ناب، سنتگريزي وجود نداشته و نوآوري در سايه توجه به سنتها مدنظر است.
4. عدم انحصار جهان در ماده و دنياي مادي: در تمدن اسلامي جهان دو بخش بوده و دنياي مادي به عنوان مقدمهاي براي دنياي معنوي و جهان آخرت همواره مورد توجه بوده است. اين درحالي است که در تمدن غربي توجه صرف به دنياي مادي موجب ظهور انوع نهيليسم و پوچگرايي شده که دليل آن را فراموشي آخرت و منحصر دانستن دنيا در اين دنياي مادي ميتوان دانست که خود زمينهساز اعمال و رفتار غيرقابل قبولي در غرب عليه ديگر ملتها شده است.
5. عدم انحصار معرفت در شناخت تجربي: انحصار معرفت در شناخت تجربي به اين معني است كه آنچه با حس شناخته نميشود، نيست و هرچه كه زير چاقوي تشريح شناخته نشد جز باطل چيزي نيست اين گونه استدلالها موجب تضعيف اعتقاد به غيب و ضعف دين شده است. اين در حالي است که در انديشه اسلامي دايره معرفت محدود به معرفت تجربي نيست و به همين دليل نيز اعتقاد به غيب به عنوان امر بيدليل مطرح نبوده و مورد اعتقاد مسلمانان است .
بنابر اين در يک جمعبندي از توصيف ذکر شده در بالا ميتوان ادعا نمود که در ميان فرهنگ و ادبيات اسلام، با انديشه مدرن تضاد ريشهاي وجود دارد بنابراين چيزى به نام «اسلام مدرنيته» توصيفي غيرمنطقي خواهد بود.
اما ذکر اين نکته مهم خواهد بود که، اگر ما از لفظ مدرنيته ارادهاي سطحي داشته باشيم که به معني نوگرايي و جوابگويي به مقتضيات زمان است ميتوان ادعا کرد که اسلام در دل خود نوگرا است و نگرشي است که به عنوان خاتم اديان و جوابگوي مقتضيات بشر در سراسر دوران آمده است. وجود نگرش و انديشه اجتهاد پويا که در انديشه اسلامي وجود دارد خود به تنهايي به معني نوآور بودن انديشههاي ناب اسلامي است و ما نيازي به تعبير اسلام مدرن يا نوگرا نداريم چرا که اسلام در دل خود نوآور است. بنابراين اگر مراد از نوگرايي همان نوآوري است به اين معني كه دين بايد متناسب با روز باشد، بايد گفت که اسلام اينگونه هست. در اين باره بايد توجه داشت كه اسلام در کنار توجه جدي به عقلانيت ، علم و دانش ، براى نيازمندىهاى متغير قانون تغييرپذير دارد و براى نيازمندىهاى ثابت قوانينى ثابت دارد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري،1/100110393). مخالفت قرآن با تعصب ها و تحجرهای فکری، به عنوان مانع مهم نوآوری ها، یکی از این نمونه ها است. "بندگان من را بشارت ده، آنان که سخنان را می شنوند، سپس از بهترین آنها اطااعت می کنند. آنان که سخنان را می شنوند، سپس از بهترین آنها اطاعت می کنند. آنان صاحبان اندیشه اند" ( زمر، 17-18).
از ويژگيهاى اصلى اصالت اسلامى، برقرارى ارتباط با شرايط موجود است تا بدين وسيله، حالتى فعال و پويا داشته باشد. اسلام، ارتباط بسيار نزديكى با جامعه روز ايجاد مىكند تا بتواند بر حسب وضعيت فرهنگى و تاريخى، آن را هدايت نمايد. اگر گمان كنيم كه براى رسيدن به تمدن نوين، بايستى غرب زده شويم و تاريخ و فرهنگ خود را قربانى آميختگى با غرب نماييم، اشتباه است نوگرايى تحميلى به استبداد و تسلط سياسى منجر خواهد شد; چرا كه نوگرايى تحميلى موجب بوجود آمدن مجموعهاى از ارزشهاى تازه و استمرار غربزدگى شده و باعث از ميان بردن عقايد موجود و كنار زدن نظام ارزشهاى گذشته و زبان مشترك كه وسيله تداوم ارتباطات جامعه است، مىشود. نتيجه اين روند چيزى جز استبداد و اضمحلال و عدم تعادل و از دست دادن ويژگيهاى ارزشى و اجتماعى نخواهد بود. بنابراين، نمىتوان اصالت و امروزى شدن يا تقليد نوگرايى را كنار يكديگر قرار داد و براى تحقق يكى، ديگرى را فدا ساخت. ما معتقديم كه نوگرایی واقعى و جدى آن است كه از طريق اصالت باشد كه تمامى عوامل و عناصر درون ما را به حركت در آورده، امتى فعال و تاثير گذار را بوجود آورد. در واقع، انسان مؤمن يا يك جنبش اسلامى، گذشته را براى بازگشتبه اصول، عقايد و ارزشها كه عظمت جاويدان گذشته را ساختهاند، مىخواهد تا براى حركتبه سوى آينده، از آن بهره جويد. گذشته يا تاريخ در ديدگاه جنبش اسلامى آن طور كه برخى ادعا مىكنند، به مثابه فرار از مسائل و مشكلات كنونى نيست، بلكه اقدامى آگاهانه براى اثبات خويش است; چرا كه تاريخ يا گذشته در ديدگاه اسلامى، موجب بيدارى فعلى و مقدمات آن مىشود، هدف بايد رابطه با ديگرى باشد نه تقليد از او و منظور از ارتباط آگاهانه اين است كه با تكيه بر ارزشها و اصول خود، علم و تحولات علمى پديد آمده در غرب را كسب كنيم، همانطورى كه غرب عمل كرده و مىكند. در اين خصوص جبران مىگويد: غربيها در گذشته آنچه را كه ما مىپختيم، مىخوردند و پس از ارزيابى، آنچه را كه خوب بود، به غرب منتقل مىكردند، ولى در حال حاضر شرقىها آنچه را كه غربيها مىپزند، مىخورند و هضم مىكنند، اما آن را به ميان خود منتقل نمىكنند، بلكه خود همچون غربىها مىشوند. تفاوت اصلى برقرارى ارتباط با تقليد اين است كه اولى مبتنى بر زمينه ثابت و مشخصى در قبال ارزشها و اصول خود بوده و به ديگرى از زاويه باورهاى خود مىنگرد، اما تقليد، يعنى انتقال از بستر محلى و برخاستن از بسترى ديگر كه موجب بىهويتى شخص مىگردد. بالاخره اين كه اصالت، يك ضرورت تمدنى است ، اين امر به معناى مقاومت ذاتى در مقابل سلطهگرى، اضمحلال و انحطاط و عاملى براى حفظ تعادل جامعه از مبدل شدن به عنصرى بىاختيار است. اصالتبه مثابه خط و مشى ثابت در برقرارى ارتباط مستمر با شرايط حاضر كنونى است; بنابراين اصالت نه تنها به عنوان يك ذخيره تاريخى، بلكه به عنوان اداره و توانايى ذاتى در ابتكار و نوآورى است (محفوظ ،1375، ص 5).
بنابراین يکي از رسالتهاي مهم مديران در برنامهريزي و مديريت، داشتن نگرشي عميق و ژرف به ميزان آگاهي و سطح فرهنگي جامعه است. بيتوجهي به اين مسأله اساسي و از نظر دور داشتن باورها و نگرشهاي فرهنگي جوامع و تفاوتهاي موجود در آنها ميتواند شکست سختي بر دستگاه تبليغ وارد سازد و کارايي آن را محدود يا متوقف سازد (قرائتی،1386، ص 20). انديشمند و محقق معاصر، شهيد مطهري رحمهالله ، در همينباره ميگويند: «دشواري و سنگيني اين مسؤوليتها و تعليم و تبليغ اصول و فروع دين و پاسخگويي به نيازهاي مردم، در همه زمانها يکسان نيست؛ بستگي دارد به درجه تمدن و سطح فرهنگ جامعه و ميزان آگاهي مردم به مسائل مختلف از يک طرف و فعاليت نيروهاي مخالف از طرف ديگر ( مطهری،1373، ص 420). شناخت منطق و زبان روز ميتواند به هم زباني با نسلها و قشرها منجر شود و آشنايي با انديشههاي نوين ضامن پويايي و تحرّک سازمان تبليغ است و همگي ميتوانند به مديريتي توانا و پيشرو ياري رسانند. شهيد مطهري رحمهالله نيز هدايت و رهبري را از گذرگاه شناخت ميسّر دانسته، ميفرمايد: «بايد با منطق روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدايت و رهبري مردم پرداخت.»( مطهری، 1368،ص 185).
توجه به «نو به نو شدن» رويدادها و مسائل، ميتواند مديريت تبليغ را ياري رساند. رهبر فرزانه انقلاب با تأکيد بر ضرورت شناخت مهمترينها، اين چنين ميفرمايند: «آن چيزي را بايد گفت که مهمتر است؛ آن چيزي که امروز به صورت سؤال در ذهن جوانان است و اگر جواب داده نشود ممکن است آنها را گمراه کند. اين سؤال چيست؟بايد بگرديد، پيدا کنيد. بخش دشوار قضيه اينجاست؛ عدهاي بگردند آن سؤالاتي را که در ذهنها هست، پيدا کنند. هميشه که يک طور سؤال در ذهنها نيست. در زماني که ماها در رأس کار تبليغ و شتابنده در اين راه و ممحّض براي اين کار بوديم، مسائلي وجود داشت که امروز آن مسائل اصلاً مطرح نيست؛ آن روزها ما بايد مينشستيم و سوسياليسم علمي و ماترياليست تاريخي را ميفهميديم و برايش جواب تهيه ميکرديم. آن روز در ذهن غالب جوانان ما، دانشگاهيها و غيردانشگاهيها و حتي بعضي از بازاريها، اين حرفها بود ، اما امروز اين حرفها نيست؛ امروز مسائل ديگري است. آيا ميخواهيد بگذاريد اين مسائل بماند؟ آيا ميخواهيد در ذهن دختران و زنان و پسران و مردان ما خلأ بماند تا دشمن بيايد اين خلأها را آنطور که خودش ميخواهد پر بکند؟ اگر نميخواهيد، بايد بدانيد که اين خلأ چيست؛ دستگاههايي لازم است که به اين بينديشند و فکر کنند" ( صدری،1375،ص 135-134).
عقلانیت در فرهنگ اسلامی
یکی از مؤلفه های اساسی تربیت دینی، عقلانیت است. تربیت دینی در این عصر، باید بیش از هر زمان دیگری چهره عقلانی داشته باشد؛ زیرا در عصر ارتباطات، مبادله اطلاعات و نظرگاه های مختلف، به آسانی صورت می پذیرد و حاصل آن می تواند بروز سؤال ها و تردیدهای فراوان در حجیًت و اعتبار دین باشد. در چنین شط عظیمی از سؤال ها و تردیدها ، دین ورزی و تربیت دینی، هنگامی دوام می آورد که موجودیتی موجه و مدلل داشته باشد؛ نه آنکه امری دلخواه و سلیقه ای تلقی شود. توجه به مؤلفه عقلانیت به ویژه برای کسانی لازم است که می کوشند عبودیت را بنیاد دین معرفی کنند؛ به این تعبیر که دین و تربیت دینی بر پذیرش بی چون و چرا استوار است. این تنها یک سوء تعبیر از دین و عبودیت است. عبودیت در مقام پذیرش دین نیست؛ پذیرش دین ، مستلزم فهم و عقلانیت است. هنگامی که کسی امری را معقول یافت ، اگر بخواهد عاقل بماند، باید از آن تبعیت کند. این جاست که عبودیت آشکار می شود و هنگامی که در جایگاه مناسب خود قرار می گیرد، خود چهره ای عقلانی دارد ک تبعیت از امر معقول ، معقول است. بنابراین عبودیت نه در برابر عقلانیت، بلکه در بر آن است. البته تربیت دینی همواره رسالت سنگینی بوده و هر زمان، متناسب با مسئله های آن با دشواری روبه رو است.. علاوه بر اعتقادات، اخلاق دینی نیز باید بر پایه های عقلانی استوار و حکمتش آشکار شود. فضائل اخلاقی هر کدام دارای جنبه عقلانی است و باید بر آن تأکید کرد. برای مثال، صداقت ( در برابر ریاکاری ) را چون یک فضیلت اخلاقی در نظر بگیرید. صداقت با استواری شخصیت و آرامش ملازم است؛ در حالی که ریاکاری با تزلزل شخصیتی، ضعف روحی و سطحی شدن همراه است. تبیین اخلاق دینی بر حسب تحولی که در موجودیت آدمی پدید می آورد، چهره عقلانی آن را آشکار را از شکل نصایح ملال آور یا امر و نهی گریزاننده، خارج خواهد کرد. سرانجام، در عرصه عبادات و احکام دینی نیز جنبه عقلانیت نمودار است. این امر حتی در مورد تقلید از مرجع دینی صادق است. اگرچه از مفهوم تقلید کورکورانه و مذموم، برداشت منفی می شود؛ اما جنبه آن قابل تبیین است. وظیفه اولیه فردی که دین را برگزیده و به آن اعتقاد یافته، این است که احکام دینی را بازشناسی کند تا بتواند طبق آن ها عمل کند.
اما صرف نظر از نحوه دسترسی به احکام دین، تا آن جا که محتوای این احکام نیز مورد نظر باشد، چهره عقلانی آن ها قابل تبیین است. در واقع هر یک از فروع دین با حکمتی روشن و حتی نصریح شده در متون دینی، مطرح شده اند. برای مثال روزه داشتن و از پاسخ به نیازهای اولیه خودداری کردن، یک حکم الهی است که حکمت آن تسلط بر تمایلات درونی و در اختیار گرفتن آن ها، و مصون ماندن از لغزش آفرینی آن هاست. (باقري، 1388، ص74-73). حاصل کلام در این قسمت، آن است که یکی از مؤلفه های تربیت دینی در عصر حاضر، عقلانیت است. این عنصر در همه اجزای دین و تربیت دینی، اعم از اعتقادات، اخلاق، عبادات و احکام، صادق است. بنابراین عقل ورزی عرصه وسیعی در دین و تربیت دینی خواهد داشت.
بحث و نتیجه گیری
قرن بیست و یکم با چالش هایی که در دل دارد پای به عرصه گذاشته است. این چالش ها، همچنان که در هر حوزه ای از فعالیت های بشری، به گونه ای آشکار خواهد شد، در حوزه تربیت دینی ، نیز، به تناسب آن، حضور تردید آفرین و شکننده خود رانشان خواهد داد.سخن گفتن از تربیت دینی در این عصر، مستلزم آن است که که تربیت دینی در جلوه ای آشکار شود که یارای مقاومت در برابر چالش های این عصر را داشته باشد. بنابراین هر نظام تربیتی، پویایی اش در این است که اصول، روش ها و کارکردهای خودش را از حالت ایستا خارج کند و بتواند خواسته هایش را متناسب با دگرگونی های محیطی، شاداب و زنده نگه دارد. این عصر ، سؤال های خاص خود را در برابر اعتقادات دینی قرار داده است. اندیشه های مربوط به کثرت گرایی،نوگرایی و نظیر آن اعتقادات دینی را به گونه ای متفاوت با گذشته ، در برابر سؤال قرار می دهند. تربیت دینی مستلزم آن است که اعتقادات دینی در برابر این سوال ها، چهره ای مدلل و عقلانی داشته باشد. به این ترتیب، دشواری تربیت دینی، آشکار می شود. آشنایی دقیق با سؤال های دوران جدید ، تلاش برای مدلل کردن اعتقادات دینی در برابر آن ها و تصحیح برداشت های نادرست فرد از آموزه های دینی، اینها همه دشواری های تربیت دینی و رسالت سنگین مربیان را نشان می دهد. بايد دانست عصر ارتباطات و چالشهاي همراه آن، مانعي بر سر راه تربيت ديني نيست، بلكه منطق تربيت ديني، منطق مقاومت و حركت در برابر موجها و جريانها و گاه مهار كردن آنهاست و این امر مهم جز با به کار گیری روش های نوین در انتقال آموزه های دینی و عرضه مناسب آن به جوانان امکان پذیر نخواهد بود. البته باید بدانیم فعالیت های فرهنگی دینی به جهت نهادینه سازی فرهنگ دینی رشته ای است که یک سر آن به واقعیت های موجود جامعه و سر دیگر آن به آرمان های مطلوب جامعه می پیوندد ؛ باید در راستای تقویت فرهنگ دینی بتوانیم بین این دو مقوله پل ارتباطی برقرار کنیم.
نظام ارزشی و اخلاقی حاکم بر یک جامعه دینی چون ایران، برانگیخته از تعالیم انبیا الهی از آدم تا خاتم است و لذا نمی توان بدون برنامه و بدون داشتن یک نهاد پاسخگو به صورت کامل به آنها دست یافت، مثلا توسعه متناسب با مقتضیات فرهنگی، تاریخی و اصول اخلاقی و ارزش های اسلامی کار ساده ای نیست و قطعا باید زیر ساخت هایی تنظیم گردد و افرادی در این مسیر کوشا و فعال به تأسیس بنیادها و هسته هایی ایجاد و بر این آرمان مبادرت ورزند. یکی از مشکلات عمده ای که امروزه بر سر راه جامعه دینی ما قرار گرفته و ذهن کسانی که دغدغه دینی دارند را به شدت می آزارد، این است که اکثر مبلغان و مروجان اسلامی، پایه های دین را با پشتوانه عقلانی پرورش نمی دهند و مباحث اعتقادی، بیشتر جنبه تعبدی پیدا کرده است در صورتی که قرآن کریم و متون دینی، اعتقادی را که از روی تعبد باشد مردود می داند و از آن به عنوان ایمان تقلیدی که فاقد اعتبار است نام می برد، حتی مسایلی از قبیل حلیت و حرمت نیز امروزه باید با پشتوانه عقلانی و علمی به مردم عرضه شود تا یکی از خصوصیات بارز دین ما که محترم شمردن و ارزش دادن به عقل است پر رنگ تر جلوه کند. لزوم ارائه ی مستدل و منطقي معارف اسلامي به منظور تأثيرگذاري در لايه هاي عميق ذهن مخاطب امری ضروری و حیاتی است. در تربيت اسلامي، مساله عقل ورزي، بحث خردورزي يکي از مباني عمده و کلان مي باشد يعني شيوه هايي که براي موضوعات تربيتي اتخاذ مي شود بايد مبتني بر مسائل استدلالي و پذيرفته شده از ناحيه برهان باشد مربي در تربيت ديني بايد اصول بنيادين دين را به پشتوانهي عقلاني پرورش دهد كه البته اين مهم در عصر ارتباطات، كار سادهاي نيست؛ این عصر، سؤال های خاص خود را در برابر اعتقادات دینی قرار داده است. لذا آشنايي دقيق با پرسشهاي دوران جديد، تلاش براي مدلل ساختن اعتقاد ديني و تصحيح برداشتهاي نادرست از آموزههاي ديني، رسالت سنگين متوليان فرهنگي را دوچندان ميكند.
هرکدام از تکنولوژی های نوین با ورود به عرصه اجتماع تغییرات مهمی را در تفکر، تمایلات، احساسات و سبک زندگی آدمیان به وجود می آورد. از تکنولوژی های جدید گریزی نیست . آیا باید به هر تکنولوژی و اندیشه نوینی به صرف اینکه سبک زندگی را تغییر می دهد پشت کرد؟ مسلما چنین کاری منطقی به نظر نمی رسد. واقعیت این است که باید هاضمه فرهنگی جامعه را تقویت کرد . جامعه ای که آحاد آن از قدرت تفکر، خرد و تجزیه و تحلیل برخوردار باشند، عناصر مطلوب سبک زندگی و فرهنگ را جذب و عناصر نامطلوب و مضر را دفع می کنند. لذا آموزش صحیح فرهنگ ملی و دینی بزرگترین مانع برای ورود عناصر نامطلوب سایر فرهنگ هاست.
* مقاله از: زهرا نوبخت / پژوهشگر دانشگاه الزهراء (س)
منابع:
باقری، خسرو.(1388). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی. تهران: مدرسه
بانکی فرد، امیرحسین. ( 1385). تعلیم و تربیت از دیدگاه مقام معظم رهبری، تهران: گروه پژوهشی وزارت آموزش و پرورش
پژوهنده، علی. ( 1388). تربیت راهی به سوی توسعه فرهنگی. نشریه پژوهش اجتماعی اسلامی(اندیشه حوزه).شماره 80-79 شماره صفحه 157
توماس، ژان.(1363). مسائل جهانی آموزش و پرورش، ترجمه احمد آقازاده، تهران: مرکز نشر دانشگاهی
داوودی، محمد.( 1386). نقش معلم در تربیت دینی، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه
راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1416ق). المفردات فی غریب القرآن، دمشق: دارالقلم
ربانی گلپایگانی، علی.(1383). اسلام و مدرنیته، نشریه فلسفه و کلام( کلام اسلامی)، سال 12، شماره 46، صفحه 52
ریترز، جرج.(1377). نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه حسن ثلاثی،تهران: انتشارات علمی
شاملی، عباس علی؛ رهنمایی، سید احمد. (1378). میزگرد تعلیم و تربیت دینی، نشریه ادیان و عرفان و معرفت، شماره 32، صفحه 10
صدری، مهدی. (1375). حوزه و روحانیت در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری، تهران: انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی
قرائتی، محسن. ( 1386). برداشتی از قرآن و تبلیغ ، تهران: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن
لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری کد: 1/100110393
محفوظ، محمد.(1387). بررسی مفهوم نوگرایی غربی، قم: مؤسسه فرهنگی تبیان
مدرسی، سید محمد تقی. (1381). المرأة بین مهام الحیاة و مسؤولیات الرسالة، تهران: دفتر آیة الله مدرسی
مطهری، مرتضی. ( 1373). اسلام و نیازهای جهان امروز، تهران: صدرا
مطهری، مرتضی.( 1368)، ده گفتار" مقاله رهبری و نسل جوان"، تهران : صدرا
مطهری، مرتضی. (1375). تعلیم و تربیت در اسلام. تهران: صدرا
پایان پیام/
نظر شما