به گزارش خبرگزاری شبستان از گیلان، جمعی از اهالی فرهنگ و هنر استان در اطلاعیه خود آورده اند: جمله ای بسیار ساده بدون کوچکترین ترکیبی از پیچیدگی. عبارتی روان که به راحتی می توان 10بار تکرارش کرد بدون اینکه به لکنت افتاده باشی. آمدنش و قرار گرفتنش پشت میز معاونت فرهنگی منطقه آزاد انزلی هم همین قدر ساده بود، اما آن سادگی آمدن کجا و این سادگی رفتن کجا! در آمدنش دلهای اهل فرهنگ به تپیدن افتاد بدون لکنتی و تکرار رفتنش هر چند لکنتی در زبان ایجاد نکند اما در قلبهای اهل فرهنگ استان چرا!
سید ضیاءالدین شفیعی رفت!
16 ماه، پیوند دادن دست هنرمندان گیلان با یکدیگر رفت!
16ماه، شعف تغییر و انبساط خاطر باریک خیالان رفت!
16 ماه، شعر و شور و درآمیختگی با شعور رفت!
16 ماه، برانگیختگی ،16 ماه رنگ پاشیدن به رویاهای اهل فرهنگ، 16 ماه یک نفس دویدن، 16 ماه از صراحت نبریدن و 16 ماه، پرواز مرغان دریایی بر گرد نیلوفران آزاد رفت ... .
اجرای ۱۵۰ برنامه ارزشمند فرهنگی در آن 16 ماه، گنجاندن هزاران علاقمند به فرهنگ و هنر گیلان در قالب این برنامهها، نواختن دهها آثار ادبی و هنری آئینی و آفرینش هزاران لحظه ناب از یاد نرفتنی، ترکیب ده ها ملودی شاد و غمگین و غبا روبی فرهنگ غبار روبی نشده این مرز و بوم، تنها بخش کوچکی از آن 16 ماه است.
مگر چه انتظار بیشتری میتوان از 16 ماه، قریب به 70 هفته و 490 روز داشت؟ اصلا آیا تاریخ فرهنگ این کشور قائم به همین 16 ماه هایی نیست که در طول زمان بخت یارش گشته و رونقی به جاودانه شدنش دادهاند؟
برای یک مدیر فرهنگی در این دیار چه مولفههایی لازم است؟ تالیف؟ چاپ کتاب؟ سابقه درخشان مطبوعاتی؟ سابقه مدیریت فرهنگی؟ فهم هنر؟ درک فرهنگ؟ به راستی کدام مولفه قابل طرح را میتوان متصور بود که ذره ای سید ضیاء در آن کاستی داشته باشد؟
سالها مدیریت فرهنگی در سطوح عالی حوزه هنری آن هم در کنار سابقه دارترین مدیر فرهنگی کشور پس از انقلاب اسلامی- حجت الاسلام زم- مسئولیت روابط عمومی حوزه هنری کشور، آنگاه که امین پورها، سید حسن حسینی ها، داود میرباقریها و ... از بطن آن سر برآوردند، تالیف، گردآوری وانتشار بیش از 50 جلد کتاب فرهنگی و هنری در زمینه شعر، نثر، داستان، نقد ادبی و... مورد تقدیر قرار گرفتن از سوی مهم ترین بنیاد فرهنگی جهان، یونسکو به خاطر برگردان کتاب معظم چهار عنصر بیدل دهلوی به رسم الخط امروز ایران، بارویی از توانمندیهای فرهنگی برای وی ساخته و پرداخته کرده است.
این روزها تنها بخش اندکی از این داشتهها، از افراد، مدیرانی فرهنگی در سطوح عالی کشور ساخته است، چگونه است که شفیعی با آن اندوخته که به سادگی در کلام نمیگنجد با بی رسمی از مسئولیتش کنار گذارده می شود تا فرهنگ گیلان زمین را در شوک فروبرده باشد. شکی نیست همان طور که سید ضیاء با دراختیار گرفتن این مسئولیت چیزی بر بزرگی خود نیفزود، با رها کردن آن نیز چیزی از بزرگیاش کاسته نخواهد شد. اما مگر چند مدیر فرهنگی زبده و اهل درک در سراسر کشور چون او میتوان یافت و با کدام محاسبه بیحساب میتوان فرهنگ گیلان زمین را از فرصتی چنین ارزشمند محروم کرد؟ شفیعی سرگرم برنامه ریزی برای اجرای یکصدوپنجاه و یکمین برنامه فرهنگی خود بود که در به ناگاه باز شد و صدایی در بهت حاضرین درپیچید که زین پس دیگری سکان دار این اتاق است و سید کیف کوچکش را برداشت و همان گونه که صبور و سنگین آمده بود، صبور و سنگین رفت.
بله ! سید ضیاءالدین شفیعی رفت.
اما دیگر حتی یک بار نمی توان این جمله را بدون لکنت تکرار کرد، حالا که پشت این رفتن، این همه ماجراست که خود یک از هزار نیست:
جای آن ست که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند بازارش
این اطلاعیه توسط هنرمندان نام آشنای گیلان چون امیر فخر موسوی، بهمن صالحی، حسین قوامی آبکنار، منوچهر ویسانلو، بهروز وندادیان، علی پورحسن، سعید فرج پور،جمشید عباسی، سیدعلی شفیعی، وحید فخر موسوی، محمد اسماعیل حبیبی، حامد پورشعبان، آرش عشقی، محمد پرحلم، صابر غلامی پور، علی رضا کاظمی و محمد پورجعفری به امضا رسیده است.
پایان پیام/
نظر شما