خبرگزاری شبستان: اقدام فرهنگی و علمی در برابر قتلوعام مسلمانان که متأسفانه در گستره جغرافیایی وسیعی از جهان اسلام در حال انجام است، نیازمند تأمین دو هدف کلی است:
1. تبیین الگوی زندگی امت اسلامی بر پایة متنی مشترک که مورد تأیید همه مسلمانان باشد.
2. رصد کردن واقعیتهای جاری در جهان اسلام و انتشار آن؛ همچون فعالیتهای توسعهطلبانه آل سعود در کشورهای جهان اسلام که اگر تصاویر این توسعهطلبی بهصورت صحیحی در مقابل دیدگان امت اسلامی نمایان شود، خود تصمیم صحیح را خواهند گرفت؛ چراکه آل سعود در دهههای اخیر درصدد "سلفی کردن" و به تعبیر بهتر "سعودی کردن" سرزمین پاک حجاز و سراسر جهان اسلام برآمدهاند و این رخدادی است بس عظیم و هولناک که قضایای تکفیریها در سوریه و لیبی و مصر و عراق تنها چند برداشت کوتاه از آن است.
با این دو اقدام هم الگو و معیار صحیح به امت اسلام ارائه میشود و هم تصویری صریح و روشن از وقایع جاری جهان اسلام؛ تا امت اسلامی فارغ از هیاهوی رسانههای غربی، معیارِ درست قضاوت را از دست ندهد و بیش از پیش دریابد که بمباران شهرهای مسلماننشین یمن سنت پادشاهان سعودی است و نه سنت نبوی (ص) و قتل و ترور و کشتار مردم بیگناه در بلاد اسلام که در بین قربانیان آنها زنان و کودکان بسیاری به چشم میخورند، سنت وهابیان افراطی است و نه سنت پاک نبوی (ص) و ناگهان خود را با حقیقتی فراتر مواجه میبیند؛ آنکه چه قرابتی است میان کشتار حاجیان یمنی در سال 1340 ه.ق و کشتار مردم کربلا در سال 1216 ه.ق و کشتار دردناک مردم طایف در ذیقعده سال 1217 ه.ق که طبق گزارش مورخان اطفال شیرخوار نیز در آغوش مادرانشان سر بریده شدند؛ با کشتار مسلمانان در یمن و سوریه و عراق و افغانستان؛ و نقطه مشترک همگی آنها تکفیر بدون ضابطه، بدون علم و بدون تقوای الهی است که نه شیعه میشناسد و نه سنی؛ و باز چه قرابتی است میان آنها و کشتار زنان و کودکان مظلوم فلسطینی.
در باب رصد کردن جهان اسلام مسئولان و مدیران سیاسی و علمی کشور باید احساس نیاز کنند و همت کنند تا امکاناتی مهیا شود که محققان و منبعشناسان بتوانند شبکههای مرئی و نامرئی موجود در جهان اسلام را دنبال کنند و به شکلی مستمر و قابل رجوع بایگانی و عرضه کنند.
اما در باب الگو و متن مشترک اسلامی، یکی از بهترین گزینهها همانا خطبههای پیامبر اکرم (ص) در حجة الوداع است. آن حضرت (ص) مکرر خطبههایی را در مسجدالحرام و در عرفات و منی ایراد فرمودند؛ خطبههایی با مضمونی تقریباً یکسان که به تعبیر مرحوم آیتالله میرزا خلیل کمرهای (1317 - 1405 ه.ق) در کتاب «کلید امن دنیا»، «اعلامیههای منشور امنیت جهان در پرتو امن حرم الله» هستند.
حج آن سال را حجة الوداع نامیدهاند؛ چراکه پیامبر اکرم (ص) در آن حج (سال 10 هجری) با مردم وداع کرد و دیگر حج نگزارد. و آن را حجة الاسلام نامیدهاند؛ زیرا در اجتماع آن سال حلال و حرام را تبیین کرد و حجة الوداع را حجة البلاغ نیز مینامند؛ چراکه پیامبر اکرم (ص) در آن بسیار از تبلیغ خود و مسئولیت خود سخن گفت و امر به تبلیغ شاهد به غائب فرمود و این وظیفه را بر دوش تمامی مسلمانان اعصار تاریخ نهاد و ابن عباس میگفت: نگویید: حجة الوداع بلکه بگویید: حجة البلاغ.
و مرحوم کمرهای بهدرستی اشاره داشته که این خطبهها را باید با بهترین و اثرگذارترین ابزار در بین مسلمانان و بهویژه حاجیان توزیع کرد؛ ابلاغ پیام حضرت رسولالله (ص) بیهیچ رنگ و لعاب نژادی، مالی، زبانی، فرقهای و ... تنها بر پایة تقوای الهی. در آن کتاب چنین آمده است: «فتوی و نظریة فقیه ایران دربارة اعلامیههای رسولخدا صلی الله علیه و آله در عرفات و منی و مسجدالحرام: «تکلیف سران مسلمین و علمای اسلام خاصه مسؤلین امور در حجاز آنستکه در موسم حج این اعلامیهها را به مردم ابلاغ کنند.» و اگر مسئولا حجاز این کار را نمیکنند، وظیفة دیگران بیشتر میشود.
متن اعلامیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در کنگره صدهزارنفری حج
خطبههای مذکور میراثی ارزشمند از رسولالله (ص) و از مهمترین اسناد تقریبی و وحدتبخش امت اسلام هستند. چقدر دنیای اسلام نیازمند این بانگ محمدی (ص) است که: «أیها الناس إنّ دمائکم و أموالکم علیکم حرام إلی أن تلقوا ربّکم کحرمة یومکم هذا و کحرمة شهرکم هذا، و انّکم ستلقون ربّکم فیسألکم عن أعمالکم، وقد بلّغت.» و یا مسلمانان چقدر محتاج این بانگ آسمانی و قدسی هستند که: «أیها الناس اِسمعوا قولی و أعقلوه. تعلّمنّ أنّ کلّ مسلم أخ المسلم و انّ المسلمین اِخْوة، فلا یحلّ لامرئ من أخیه الاّ ما أعطاه عن طیب نفسه منه، فلا تظلمنّ أنفسکم. أللّهم هَلْ بلّغتُ؟ فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله أللّهم اشْهَد.»
مقابله با جریانهای تکفیری و افراطیگری فزاینده در جهان اسلام نیازمند آن است که اجرای مفاد خطبههای مذکور به مطالبة عمومی در جهان اسلام تبدیل شود؛ و باید آن را به مطالبة عمومی در جهان اسلام مبدل ساخت تا قبح بمباران شهرهای مسلمین هرروز آشکارتر از دیروز شود و پلیدی قاتلان کودکان مظلوم و ترورهای کور در خیابانهای لاهور و بغداد و دمشق و قاهره ... نمایانتر.
مرحوم آیتالله کمرهای پانزده ماده از این خطبههای ارزشمند استخراج کرده است که در اینجا عیناً نقل میشوند:
ماده 1. در این ماده احترام دماء مسلمین و اموال و اعراض و نوامیس مسلمین را بر یکدیگر وابسته به خانه بلدة الامن فرموده که خون یکدیگر را نریزند و به مال هم و نوامیس هم چشمداشت نداشته باشند گویی خانة قبله و بلدالامین را ناظر و مراقب نفوس و اموال و اعراض مردم کرد که نتیجتاً تا هر جا قبلة آنها امتداد پیدا میکند، شعاع احترام آن، بهطور مؤکد در مؤکد در مؤکد (این خانه و این بلد و این ماه و این روز) دماء و اموال و نوامیس آنها را نیکو در شعاع خود میگیرد و ازاینجا معلوم میشود که این خانه خانة امن دنیا است یعنی ضامن امنیت جهان است و باید امنیت جهان ازاینجا تأمین شود.
ماده 2 - تساوی حقوق اجتماع. کلیة مردم ازلحاظ حقوق اجتماعی ازنظر اسلام با یکدیگر مساوی و برابر هستند؛ زیرا همه از نسل آدم و حوا هستند و عرب بر عجم نمیتواند فخری داشته باشد و عجم هم بر عرب مزیتی ندارد؛ بلکه برتری با کسی است که صاحب تقوی باشد. فرمود: آدمیان با کیل و پیمانة مالامال: همه از آدم و حواءاند، فضلی نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب ندارد، مگر به تقوی.
ماده 3- الغاء افتخارات نژادی و طبقاتی با حفظ ارزش و اصالت «کار و عمل» که حفظ آن بهطوری است که در اسلام تنها مناط افتخار فقط آن میباشد و بس، دراینباره فرمود: (بهحسب و نسب خود تفاخر نکنید، بلکه متکی به اعمال خود باشید.)
ماده 4- منع انتقامجویی از خونهای گذشته. کلیة جنگهای جاهلیت که روی خون و بر اساس آن در بین قبائل بوده، بهحکم اسلام تعطیل است و انتقامجویی روی خونها بیاساس است، یعنی در دنیای جدیدی قدم گذاردید که حس انتقامی در آن وجود ندارد. فرمود: هر خونی که در جاهلیت بوده زیر قدم من است و اولین خونی که من آن را هدر میکنم خون آدم بن ربیعه است که طفلک شیرخواری از قبیلة ما در قبیلة دیگر بود و کشته شد.
ماده 5. منع رباخواری. جهت رفع تشنج جامعه دستور برانداختن رباخواری میدهد. فرمود: «هر ربایی که در جاهلیت بود زیر پای من است و اولین ربایی که فرو مینهم ربای عمویم عباس بن عبدالمطلب است.
ماده 6. قانون آتشبس. تأکید میکند که کلیة اجتماع باید «آتشبس» را «در چهار ماه از سال» رعایت نموده اسلحه را بر زمین بگذارند، تا عقلا و رهبران بتوانند نقشة صلح را توأم به مصالح اجتماع عملی سازند. دراینباره فرمود: این چهار ماه را پسوپیش کردن برای ادامة چنگ از زیادی کفر است بدن قرار پس جنگ یک نوع کفری است و تأخیر و نسیئی ماهها برای ادامة جنگ کفری فوق کفر. و سپس اختلال به نظم آتشبس امنیت کفر فوق کفر است.
ماده 7. حقوق زنان. راجع به حفظ حقوق زنان و سفارش دربارة آنها ازنظر لباس و غذا و روابط جنسی و کلیة حقوق اجتماعی آنها است.
مادة 8. حفظ حقوق غلامان. راجع به حفظ حقوق غلامان و بردگان میباشد، متذکر میگردد که آنچه را ارباب میخورد و مینوشد، بایستی غلام نیز از همان غذاخورده و به همان لباس ملبس گردد.
ماده 9. برادری مسلمین. هر مسلمان برادر مسلمان دیگر است، نبایستی او را گولزده و به او خیانت نماید و همچنین از او غیبت نبایستی نمود، خون او را نمیتوان ریخت و مال او را نمیتوان خورد و برد مگر آنکه رضایت صاحبمال جلب شود.
ماده 10. این خانه وحدانیت صفوف توحید را عهدهدار است ولی باز مبارزات دامنهدار دیگری در کار است باید نسبت به آنها هشیار باشد. پس قبله شدن خانة کعبه با اعلام توحید و وحدانیت خدا، شیطان از این محل دور شد طمع به بتپرستی و بتسازی دیگر نمیکند ولی بدانید که از راه دیگر ممکن است رخنه یا رسوخ کند، بنابراین در مقابل دسائس او از طریق دیگر آماده باشید.
ماده 11. جلوگیری از تجاوز ابتدایی. راجع به جلوگیری از تجاوز ابتدایی است – میگوید: کسی که سیلی بدون جهت و بهناحق بزند، اولین سرکش محسوب میشود و بزرگترین دشمن خدا میباشد و همچنین اگر غیر قاتل خود را بکشد، اولین سرکش محسوب خواهد بود، فرمود: دشمنترین دشمنها بر خدا (و سرکشترین سرکشها بر خدا) ضارب غیر ضارب خود و قاتل غیر قاتل خود است.
ماده 12. حفظ پرچم اسلام. رسول خدا (ص) به شما ابلاغ میکند که هر کس زیر پرچم بیگانگان برود و از تبعة غیر مسلمین گردد ملعون است و همچنین اگر خود را به غیر آباء و نیاکان خویشتن انتساب دهد، ملعون است و همچنین اگر به اجیر و کارگر خود ظلم کرد یا مزد کارگر را استیفاء نکند، ملعون است.
ماده 13. پایان دادن نزاعهای داخلی. مسلمین اگر به جنگ با یکدیگر بپردازند و دست از آستین بیرون آورده شمشیر بر روی هم بکشند، کفری است مجدد و نوعی از ارتجاع است. دراینباره فرمود:علاج آن: حل مخاصمات و اختلافات به وسیلة دو چیزی است که پیغمبر در میان شما گذارده باید به آنها چنگ زد و از گمراهی و ضلالت نجات یافت. که من بجا گزاردهام قرآن و عترت من هستند «قرآن و سنت من» هستند.
تفاوتی بین عترت با سنت نیست مگر بهقدر تفاوت بین شخص و بین منطق او یا بین شخص با شخصیت او، زیرا اهلبیت و عترت پیغمبر صلی الله علیه و آله تراجم وحی او و زبان امرونهی اویند و از خود چیزی نمیگویند. البته امین وحی او لسان صدق او از مصادر صحیح سنت است نهایت آنکه آنان مصدر ثانوی سنتاند و پیغمبر خود مصدر اول است.
ماده 15. مسئولیت در برابر این امر الهی. کلیة مردم در برابر امر پروردگار و ابلاغ رسول خدا، مسئولیت دارند و همانطور که شما از پیغمبر خود شنیدهاید شما نیز بایستی به غائبین برسانید.
نویسنده: دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
پایان پیام/
نظر شما