خبرگزاری شبستان: روزنامه آمریکایی «نیویورکتایمز» در گزارشی نوشت که یک ماه پیش وقتی تفاهم هستهای لوزان بین ایران و گروه 1+5 (آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین بعلاوه آلمان) اعلام شد، برخی گمان میکردند که ایران بعنوان یک بازیگر مسوول وارد نظام بینالملل میشود اما این افراد این حقیقت را نادیده گرفتند که ایران یک قدرت انقلابی است. نیویورکتایمز سپس به قدرت ایران در منطقه اشاره کرد و نوشت که ایران اهداف هژمونیکی در منطقه دنبال میکند و برخلاف آنکه «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا امیدوار است که با توافق هستهای بتواند ایران را متقاعد کند آرزوهای خود را کنار بگذارد، ایران یک قدرت انقلابی است که حاضر نیست دست از حمایت از انقلابش بردارد.[i]
گفتنی است وزیر خارجه ایران و تیم مذاکره کننده هسته ای که در نیویورک به سر می برد ، در حاشیه اجلاس سازمان ملل در مورد پیمان عدم اشاعه هسته ای[ii] ، دیدارهایی با تیم آمریکایی و جام کری وزیر خارجه آمریکا نیز داشته است.
به این ترتیب و با این مقدمه کوتاه خبری مشاهده می شود که مقامات و رسانه های آمریکایی خود معترف هستند که اولا مذاکرات فعلی فقط در مورد هسته ای است و به این ترتیب این دولت دروغگو ، سخنان مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران را تایید می کند ؛ ثانیا چه مذاکرات هسته ای به نتیجه برسد و چه مذاکرات هسته ای شکست بخورد ، اسرائیل روز به روز نا امن تر خواهد شد و نفوذ نرم و قدرت جمهوری اسلامی ایران روز به روز افزایش خواهد یافت.اما سوال اصلی این نوشتار این است که چرا ایران و ایرانی از انقلاب دست برنمی دارد؟چرا علی رغم برخی کاستی ها و کمبودها، انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن مدام به پیش می رود؟
قواعد دیپلماسی برای حفظ موازنه قوا در جهانی صورت گرفته است که امریکا بر آن سیطره دارد. این سیطره بعد از فروپاشی شوروی سابق که از باورهای کمونیستی حمایت می کرد ، این تفکر را به وجود آورده است که تنها ابرقدرت جهان آمریکاست. لذا کشورهای دیگر جهان در مناسبات خود باید اصل را بر پذیرفتن هژمونی آمریکا قرار دهند. انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن ، معتقد است نه شرق کمونیستی و نه غرب لیبرال دموکرات ، توانایی پاسخ به نیازهای جهان امروز را ندارند. به این ترتیب جمهوری اسلامی در مبانی تئوریک خود، اصولا هژمونی آمریکا را نمی پذیرد.
در نظریات روابط بین الملل دولت هژمون ،دولتی است که به دلیل قدرت اقتصادی و نظامی و وجود ساز و کارهای بین المللی به طور مستقیم و غیر مستقیم در جهان نفوذ و قدرت دارد.در این میان نقش دولت انقلابی در نظریات نظم هژمونیک تاثیر گذار است ، وجود این دولت حاصل عدم امکان نفی اختلاف و نابرابری است. دولت انقلابی در این نظریات دولتی است که با وارد کردن انتقاد های بنیادین به اصول اساسی نظام جاری فروپاشی این نظام را جستجو می کند و در این مسیر عامدانه و مبتنی بر یک انقلاب درونی در برابر دیگر کشورها اقدام به مقابله و تخاصم می کند.در این نظریات هژمون نقش اساسی را در حفظ ثبات سیستم و تغییر رفتار دولت انقلابی در مسیر هماهنگی با نظام را دارد چرا که هژمون عامل هدایت کننده و نظم دهندهی نظام شناخته می شود این قدرت هژمون چنانکه در نظریات ثبات هژمونیک مطرح می شود به عنوان قدرت برتر نقش سامان دادن به اقتصاد سیاسی و ایجاد نهادها و رژیم ها را دارد و راس سیستم تلقی می شود. بر این اساس هژمون ناچار از رو در رو شدن با دولت انقلابی است چرا که منافع دولت های برتر را کاملا تحت تاثیر قرار می دهد . بدین منظور هژمون از ابزار های گوناگونی استفاده می کند از جمله اقناع، پاداش ، تهدید به اعمال زور و یا اعمال زور .بی شک دیپلماسی فشار در برابر دولت انقلابی کاربرد بیشتری دارد. این نوع دیپلماسی راهبردی است در جهت متقاعد کردن دولت انقلابی بوسیلهی تهدید به زور و یا در حالتی گزینشی ، محدود ، ناپیوسته و کنترل شده استفاده از زور که توسط هژمون و کشورهای همسو اعمال می شود(همان) الکساندر جرج این نوع دیپلماسی را راهبردی در جهت متوقف کردن کشوری می داند که قصد بر هم زدن وضع موجود را دارد. آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم و سربرآوردن کمونیسم در شوروی سابق تمرکز اصلی نظامی، سیاسی و اقتصادی خود را با هدف ایجاد سد نفوذ در برابر کمونیسم بر خاورمیانه و غرب آسیا کذارد.این کشور در این منطقه (به خصوص بعد از انقلاب اسلامی) چند هدف راهبردی داشت :
- جلوگیری از گسترش سلاح های کشتار جمعی( البته به استثنای اسرائیل!)؛
- مبارزه با آنچه آمریکا آن را افراط گرایی اسلامی می داند؛
- تضمین جریان آزاد و ارزان انرژی؛
- محاصره همه جانبه جمهوری اسلامی ایران و
- حل منازعه اعراب و اسرائیل.
از دید آمریکا ، ایران دولتی سرکش است ، منافع و هژمونی آمریکا را در خاورمیانه و آمریکایی لاتین به چالش می کشد ، خواهان نابودی اسرائیل است ، و دشمنان اسرائیل را در خاورمیانه تجهیز می کند. به همین خاطر ایران باید پدیده ای امنیتی و تنش زا معرفی شود تا مقدمات حمله رسانه ای ، سیاسی و اقتصادی به این کشور فراهم گردد و در نتیجه ایران از دیپلماسی اصولی و مقاومت – محور خود عقب نشینی کند.
انقلاب اسلامی ایران و گفتمان عدالتخواهانه و سلطهستیزانه آن، نظم لیبرال موجود را برنتابیده و در ابعاد فرانظری، ساختاری، هنجاری و نهادی، آن را به چالش کشیده است. بهگونهای که جمهوری اسلامی در گام اول در بعد تبیینی و تخریبی به واسازی نظم بینالمللی موجود میپردازد. در بعد تبیینی، از طریق توصیف و تبیین سرشت ناعادلانه وضع موجود و نظام مستقر سعی میکند آن را غیرطبیعی ساخته و از آن مشروعیتزدایی کند. در گام بعدی، جمهوری اسلامی با توجه به اصول انقلاب اسلامی، درصدد پیادهسازی الگوی عملی در عرصه جهانی با توجه به ظرفیتهای خود و کشورهای خواهان تغییر وضع موجود است. وضع و نظم بین المللی کنونی که توسط قدرت مدعی هژمونی (آمریکا) پیگیری میشود، مبتنی بر هنجارهای لیبرال است. وجود تضاد و تقابل میان ارزشها، معیارها و منافع نظم مذکور با آنچه در گفتمان انقلاب اسلامی تجلی و نمود یافته است، موجب به چالش طلبیده شدن این نظم توسط انقلاب اسلامی گردیده است (همان ). زیرا هویت نظام جمهوری اسلامی با نظامهای غربی در تعارض است.
هویت نظام جمهوری اسلامی را می توان با این عناصر تبیین کرد:
- نفی نظام های وابسته به غرب
- ایجاد چالش برای نظام دو قطبی
- ایجاد خیزش جهانی مستضعفان علیه مستکبرین
- طرح سه عنصر معنویت، اخلاق و عدالت.
لذا جمهوری اسلامی بر اساس باورهای اسلامی و ایدئولوژیک خود سعی دارد ، نظم مسلط را حداقل از منطقه خود خارج ودر نهایت آن را در سطح جهانی تضیف نماید.
به این ترتیب و بر اساس سطور پیشین ، مشاهده می شود که کشورهای غربی و آمریکا، از ایران هسته ای هراسی ندارند و هراس اصلی آنان ، ایران اسلامی است.زیرا ایران اسلامی و انقلاب اسلامی ، هژمونی غرب و آمریکا را به رسمیت نمی شناسد.در مورد مساله هسته ای هم مقامات آمریکایی به خوبی می دانند که ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست.هدف آنها مهار نفوذ ایران و مقابله با ایران از طریق ترویج مستمر ایران هراسی و افسانه سرایی در مورد دستیابی ایران به سلاح اتمی است.
نویسنده:بهنام خسروی
نظر شما