عبور از دستگاه فقاهت به بهانه نزديكي عصر ظهور

خبرگزاری شبستان: انحراف از مسير صحيح مهدويّت، زماني شكل مي‌گيرد كه گرايش‌هاي عرفاني مهدوي در برنامه‌ريزي‌هاي فردي يا كلان اجتماعي، به صورت غيرقاعده‌مند دخل و تصرّف كرده و بر آن حاكم شوند.

خبرگزاری شبستان: انحراف از مسير صحيح مهدويّت، زماني شكل مي‌گيرد كه گرايش‌هاي عرفاني مهدوي، در برنامه‌ريزي‌هاي فردي يا كلان اجتماعي، به صورت غيرقاعده‌مند دخل و تصرّف كرده و بر آن حاكم شوند؛ اين خطر نيز بسيار نگران كننده است. اگرچه بايد اداره جامعه و برنامه‌ريزي‌هاي كلان اجتماعي بر اساس انديشه مهدويّت و در مقياس يك مواجهه همه جانبه جهاني تنظيم شوند؛ امّا نبايد از اين اصل نيز غافل شد كه تحقّق چنين مهمّي، به تفقّه عظيم و منظّم و قاعده‌مند نياز مبرم دارد.

امروزه، وجود يك عقلانيّت كاربردي مقنّن براي ايجاد تحوّل در ساختارهاي اجتماعي، يك ضرورت است و ديگر نمي‌توان با توسّل به استحسانات،3 همانند دوره‌هايي كه حكومت‌ها ساده بودند و يك صدر اعظم مي‌توانست كشور را اداره كند، ساختارهاي اجتماعي را تغيير داد.

براي مثال: جايگزين كردن نوع تازه‌اي از پول به جاي پول اعتباري موجود يا تغيير دادن نظام بانكي فعلي به نظام بانكي اسلامي همچنين تبديل نظام پولي و چرخش اعتبارات مالي به يك نظام مطلوب، نيازمند يك عقلانيّت گسترده ‌است كه تكيه صرف به قدرت و حاكميت سياسي چنين كاركردي را ندارد. به همين ترتيب؛ ساده‌انگاري محض است كه با روش‌هاي غير قاعده‌مند و عرفان‌هاي غير مقنّن، نظام مديريت اجتماعي را به صورت مهدوي اداره كرد و چنين تصوّر كرد كه به اين ترتيب جامعه را به سمت عصر ظهور حركت داده‌ايم! اين انحراف نيز، انحراف خطرناكي است و در جامعه ما في‌الجمله حضور دارد؛ هر چند در بين عناصر و جريانات شناخته شده، جايگاهي ندارد.

شاخصه يكي از حركت‌هايي كه از جنس چنين انحرافي است؛ ولو در حال حاضر اثرگذاري اجتماعي چنداني نيز ندارد، عبور از ساختار ولايت فقيه براي رسيدن به عصر ظهور است. اين جريان ادّعا مي‌كند كه در دوره قرب ظهور، مي‌شود يا مي‌بايست به‌جاي اقبال به ولايت فقيه، از هاديان و كساني كه با حضرت حجّت(ع) ارتباط مستقيم دارند، پيروي كرد. اين ادّعاها، حرف‌هاي مخاطره‌آميز و غير مقنّني هستند كه مستند قاعده‌مندي در معارف ما ندارند. تنها از سر ذوق مي‌توان گفت كه: اكنون دوره تحسّس است و بايد به دنبال هاديان بود! هيچ سند و مستندي پشت سر ادّعاهاي اين افراد جوان كه متوجّه لوازم كلامشان نيستند، وجود ندارد.

در مكتب شيعه، لازمه اينكه بتوان يك حكم فرعي را به دين خدا نسبت داد، اين است كه حكم نهايي پس از يك تفقّه عظيم استخراج شده باشد. براي مثال؛ پشت فهم حكم اينكه وظيفه ما در شكّ سه و چهار چيست؟ سال‌ها تفقّه و تلاش فقيهانه حضور دارد. روايات را مي‌بينند؛ اگر آيه‌اي باشد، جوانب مختلف آن را بررسي مي‌كنند؛ نسبت‌سنجي مي‌كنند؛ سند و دلالتش را تمام مي‌كنند؛ تا در نهايت يك فتواي كوچك در يك حكم فرعي را بيان كنند. حال در يك امر بزرگي مثل ظهور امام معصوم(ع) چگونه مي‌توان ادّعا كرد كه به دوره ظهور صغرا رسيده‌ايم و نحوه ارتباط جامعه شيعه با امام زمان(عج) عوض شده است؟ اين مطلب تنوّع انحراف در انديشه مهدويّت و حركت به سمت عصر ظهور را نشان مي‌دهد؛ يعني يك انحراف اين است كه برنامه‌ريزي سكولار را به جاي برنامه‌ريزي بر اساس مهدويّت حاكم كنيم؛ انحراف ديگر هم اين است كه براي حركت به سمت مهدويّت و رسيدن به عصر ظهور، به‌جاي ايجاد يك عقلانيّت منسجم و مبتني بر ايمان، به ادّعاهاي ذوقي و غيرقاعده‌مند تكيه نماييم.

نكته انحراف جريان دوم اينجاست كه تغيير در ساختار قاعده‌مند و پرسابقه فقاهت را دنبال مي‌كند. نظام فقاهتي شيعه، حلقه اتّصال جامعه شيعه به وجود مقدّس امام زمان(عج) در عصر غيبت بوده است. دست بردن به اين ساختار كهن و مقنّن كه از مسلّمات شيعه محسوب مي‌شود، آن ‌هم در عصر غيبت، قابل پذيرش نيست.

اگرچه اتّصال جامعه شيعه توسط دستگاه فقاهت و مرجعيّت، ضرورتاً به معناي اتّصال مستقيم نبوده و با تفقّه در آثار، ارتباط با ايشان را پي‌گيري مي‌كردند؛ امّا اين مطلب نيز به دليل طرح مسير كلّي ارتباط با معصوم در عصر غيبت، از سوي حضرت وليّ‌عصر(عج) است. حضرت چنين اراده كرده‌اند كه شيعيان با توجّه به بلوغي كه در دوران امامت معصومان(ع) پيدا كرده‌اند، در عصر غيبت از مجراي دستگاه فقاهت با ايشان ارتباط برقرار كنند. حضرت نيز از طريق اين دستگاه، جامعه شيعه را هدايت فرمايند؛ يعني بر اساس معرفت‌شناسي ما، ترديدي در اين نيست كه هدايت كلّي جريان فقاهت توسط خود امام عصر(عج) صورت مي‌گيرد؛ و هر فقيه متّقي اگر در تفقّهش به وليّ معصوم تولّي بجويد، از سوي ايشان امداد مي‌شود. در اين ميان حتّي گاهي ممكن است ارتباط مستقيم نيز پيدا شود؛ ولي هيچ فقيهي به واسطه ارتباط با امام عصر(عج) و دلالت به اين ارتباط حكم صادر نمي‌كند.

امام عصر(ع)، امام حيّ است و در نفوس انسان‌ها، تصرّف مي‌كند. غيبت امام به معناي غير متصرّف بودن ايشان نيست و موجب نمي‌شود كه آن هدايت‌هاي كلّي به جامعه شيعه نرسند؛ به بيان ديگر، شرط بهره‌مندي از امام؛ ارتباط مستقيم با ايشان نيست. بنابراين، اينكه ادّعا كنيم، طريق حلقه اتّصال جامعه شيعه به وجود مبارك وليّ‌عصر(عج) از طريق تفقّه به ارتباط مستقيم تغيير يافته است، يك انحراف بزرگ و خطرناك محسوب مي‌شود؛ معناي اين ادّعا اين است كه به‌جاي تكامل بخشيدن و ارتقا فقه به مقياس‌هاي وسيع‌تر و حضور آن در برنامه‌ريزي‌هاي كلان اجتماعي در قالب درگيري‌هاي تمدّني، اين دستگاه عظيم و مقنّن را حذف كنيم و هدايت جامعه شيعه را به انسان‌هايي كه به طور مستقيم با امام عصر(عج) ارتباط دارند، بسپاريم!

بررسي ادّعاي ظهور صغرا نيز در جاي خود قابل بررسي است. اگر مقصود اين است كه ولايت حضرت، آرام آرام در عالم در حال تجلّي است و نام حضرت در جهان زنده شده است و توجّه به حضرت فراگير مي‌شود؛ اين مطلب صحيح است؛ يعني با تصرّفي كه حضرت در عالم كرده‌اند، بساط غفلت ناشي از رشد مدرنيته در حال جمع شدن است و فطرت‌ها در حال بيداريند.

حقيقت اين است كه ولايت حضرت از باطن عالم به مرتبه ظهور در ظاهر عالم رسيده است؛ موانعي كه حجاب باطن ولايت ايشان مي‌شدند و درك و احساس نياز بشر به وليّ‌‌الله ‌الاعظم(عج) را در پرده نگه مي‌داشتند، آرام آرام برچيده مي‌شوند. امروزه احساس استغناي ناشي از رنسانس و باليدن به عقلانيّتي كه انسان مي‌تواند خودش را اداره كند و آرمان‌شهرش را بسازد، به شدّت به مخاطره افتاده است و احساس نياز به يك مصلح حقيقي در وجدان‌هاي جوامع بشري در حال فراگيري است. پس به‌جاست كه بگوييم به يك معنا ما به عصر ظهور نزديك شده‌ايم و مرتبه‌اي از ظهور حقيقت در عالم واقع شده است.

اوضاع جهان امروز، همانند 50 سال قبل نيست. 50 سال قبل، يك قطب قدرت جهان، آشكارا پرچم‌دار مبارزه با دين و مسير انبيا بود و دين را افيون ملّت‌ها مي‌دانست. حرف كمونيست‌ها اين بود كه انبيا در كنار مالكان و دولت‌هاي چپاول‌گر قرار دارند و به واسطه توسعه تزوير، استعمار و استثمار را گسترش داده‌اند. اين انديشه، با اختصاص دادن نيمي از قدرت سياسي و نظامي جهان، پرچم عدالت‌خواهي را نيز در دستش گرفته بود و اگر كسي خواهان عدالت بود، بايد با دين مبارزه مي‌كرد! در آن روزگار مي‌پرسيدند: طرفدار دين هستي يا عدالت؟!. آيا امروز نيز نگاه مردم دنيا به دين و عدالت، همان نگاه 50 سال پيش است؟ يا نه؛ پرچم عدالت در دست دين است و كمتر كسي است كه به دنبال عدالت باشد؛ ولي نيم‌نگاهي به سمت دين نياندازد! باور بشر امروز اين است كه بايد منجي الهي بيايد و جهان را به ساحل امنيّت و عدالت برساند.

نگارنده: حجت الاسلام سيد محمدمهدي ميرباقري

 

پایان پیام/

کد خبر 454454

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha