الگوی حکمی اجتهادی برای تولید علوم انسانی اسلامی

خبرگزاری شبستان: اگر روش شناسی اسلامی شد می توان از علوم انسانی اسلامی و غیر اسلامی سخن گفت. اگر روش دینی یا غیردینی نباشد دینی کردن آن، وصف به غیر متعلق نیست.

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، بیستمین جلسه از سلسله جلسات کرسی های آزاداندیشی، به الگوی حکمی- اجتهادی برای تولید علوم انسانی اسلامی اختصاص داشت که با ارائه حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار ‌شد.

 

در این نشست خسروپناه گفت: علم دینی چند سالی است که در ایران مطرح شده البته قبل آن در کشورهایی مانند آمریکا، مالزی، اندونزی، عربستان و بعضی از کشورهای جهان مطرح بوده است. مهمترین تعاریف علم دینی این است که بعضی ها علمی که مفید برای  جامعه باشد را دینی دانسته اند. عده ای هم علمی که در فرهنگ و دین شکل گرفته باشد را علم دینی دانسته اند و برخی علمی که بر مبانی دینی شکل بگیرد را دینی دانسته اند. عده چهارم شکل گیری روش اجتهادی از نصوص دینی را علم دینی دانسته اند و دسته پنجم علمی را که زائیده مبانی دینی یعنی عقل و نقل باشد دینی دانسته اند.

 

وی اظهار کرد: بنده همین تعاریف و تعاریف دیگر را در کتابی که نوشته ام به تفصیل بحث و نقد کرده ام. قبل از اینکه به تعریف علم دینی برسیم باید راه ورود به شناخت علم دینی که فلسفه علم مدرن است مشخص شود. باید علوم مدرن را شناخت برای اینکه از مغالطه آن با سایر علوم پرهیز کنیم و نباید همه علوم را یکسان بنگریم. من به یک دسته از علوم خاصی که علوم اجتماعی رفتاری باشد بحث خود را متمرکز می کنم.

 

 

نه علوم انسانی آلمانی نه نوع آمریکایی آن

حجت الاسلام خسروپناه ابراز کرد: اول باید حوزه علم مورد نظر را مشخص کنیم مثلاً علوم اجتماعی رفتاری. در فلسفه علوم اجتماعی می توانیم به الگویی برای علوم انسانی اسلامی برسیم. از علم دینی مطلق و علوم انسانی دینی صحبت نمی کنم. یعنی علوم انسانی ای که به معنای آلمانی اش که تمام علوم غیر طبیعی و غیر تجربی و غیر مهندسی را شامل می شود، مقصود من نیست حتی علوم انسانی آمریکایی هم مقصودم نیست. بلکه دقیقاً علوم اجتماعی رفتاری ای مقصودم است اگر از طریق فلسفه علوم اجتماعی مدرن بحث را شروع کنیم به تعریف بهتری از علوم انسانی اسلامی می رسیم.

 

این محقق و نویسنده کشورمان بیان کرد: در علوم اجتماعی می خواهیم توصیف انسان مطلوب، انسان سالم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تربیتی را تعریف کنیم. تعریف انسان مطلوب اینها می شود توصیف انسان مطلوب که معنایش این نیست که همه جامعه شناسان در مورد جامعه مطلوب تئوری داشته باشند اما همه جامعه شناسان به یک تعریف و نظریه کلی در این باره متفق القول هستند و همگان درباره جامعه مطلوب تعریفی را پذیرفته اند. توصیف انسان مطلوب مرحله ای از انسان سالم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تربیتی مطلوب است.

 

علم تجرب هم دینی و غیردینی بردار نیست

وی ابراز کرد: فعالیت دوم علوم اجتماعی رفتاری توصیف انسان محقق است. مثلاً طلاق یا خودکشی یا نهادهای اجتماعی یا هنجارها و غیرهنجارها در جامعه محقق، یا وضع جغرافیای سیاسی، وضع موجود، جامعه موجود، انسان محقق را مورد مطالعه قرار می دهند. معمولاً در این خصوص از تحقیقات اجتماعی و تجربی استفاده می شود. علم تجرب هم دینی و غیردینی بردار نیست.

 

رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تصریح کرد: فعالیت سوم نقد و تغییرات انسان محقق به انسان مطلوب است. برای مثال در جغرافیای سیاسی، اول خاورمیانه موجود را شناخته ایم حالا چه اتفاقی باید بیفتد که سوریه ۴ کشور و یا عراق ۳ کشور شود تا زمانی که خاورمیانه موجود است نمی توانیم به خاورمیانه مطلوب برسیم؛ باید تغییرش داد. در جامعه شناسی هم بایدها و نبایدها مطرح می شود که جامعه بی نظم را به جامعه مطلوب تبدیل کرد. در این مسیر اندیشمندان نظریه ای که می خواهند بدهند قابل تعمیم به همه جوامع باشد. برای مثال درباره خودکشی و طلاق یا تغییر رفتارها و هنجارها و ضد هنجارها به صورت یک قانونمندی می توانیم اینها را به سایر جوامع هم تعمیم دهیم.

 

خسروپناه در ادامه سخنانش اذعان کرد: در علوم اجتماعی رفتاری مدرن با انسان کامل و دنیای مدرن و حتی انسان ایده آل کار نداریم، با انسان مطلوب کار داریم. انسان مطلوب هم یعنی انسان متعارف یعنی عقلانیتی که مبنای مدرنیته است که انسان مطلوب را بیان می کند هم در ارائه انسان محقق تلاش می کند، یعنی از فلسفه و عرفان و حکمت اسلامی کمک می گیرند و به آن توجه دارند.

 

وی ادامه داد: این علوم اجتماعی مدرن در تعریف انسان مدرن از ایدئولوژی ها و جهان بینی مدرن استفاده می کنند یعنی مثلاً ما از اول در تعریف انسان مطلوب از اگزیستانسیالیسم الهی و نه الحادی بهره می بریم. در ایدئولوژی مارکسیستی در تعریف انسان مطلوب ایدئولوژی الحادی  نقش دارد. در روش شناسی حاکم بر ایدئولوژی ها و فلسفه ها از همان  ایدئولوژی های آن استفاده می شود. همان روشی که در فلسفه و منطق استفاده می شود. در توصیف انسان مطلوب از آن استفاده می شود.

 

این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه علوم اجتماعی در توصیف انسان محقق از روش علوم تجربی استفاده می کند روش های تجربی هم مبتنی برتحقیقات آزمایشگاهی و  پیمایشی هستند، گفت: با این روش ها به مطالعه جامعه خاصی می پردازند وقتی آن را شناختند بر اساس روش هایی که دارند می آیند و نتایج تحقیقات را به همه جوامع تعمیم می دهند. این تحقیق میدانی که صورت می گیرد قطعاً پرسش هایی لازم دارد این پرسش هایی که در توصیف انسان محقق مطرح می شود در خلأ به وجود نیامده اند و عقبه ای دارند و آن توصیف انسان مطلوب در زایش این پرسش ها عرضه می شود که در جامعه محقق ارزش دارند.

 

این کارشناس فلسفه بیان کرد: علوم اجتماعی مدرن ناظر به روش های مختلفی است. با این روش های حقوقی انتقادی جامعه محقق را وقتی شناختند به جامعه مطلوب تغییرش می دهند. در فلسفه علوم اجتماعی مدرن چند فعالیت انجام می دهند؛ اینکه از چه آبشخورهایی بهره می برد و چه روش هایی دارند. این الگوی حکمی اجتهادی ما با این شناخت توصیف می شود. این الگوهای حکمی اجتهادی با کمک فلسفه مدرن می خواهد بگویند چگونگی دستیابی به الگوی علوم انسانی اسلامی برسیم. نظریه بنده نظریه فلسفی علوم انسانی است تا آنجا حرف می زنم که تخصص نظریه بنده است. آن وقت یک جامعه شناس یا روانشناس در تولید حوزه جامعه شناسی یا روانشناسی از آن استفاده می کند.

باید از حکمت اسلامی بشناسیم

حجت الاسلام خسروپناه ادامه داد: توصیف انسان مطلوب اولین فعالیت بود ما باید انسان مطلوب را نمی گویم از فلسفه اسلامی بلکه می گویم از حکمت اسلامی بشناسیم، یعنی منحصر به فلسفه ابن سینا و ملاصدرا و سهروردی نشویم یعنی حکمت اسلامی از عرفان و مکتب اجتماعی اسلامی می توان با روش استدلالی و اجتماعی در توصیف انسان مطلوب اسلامی یعنی انسان سالم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تربیتی مطلوب اسلام بهره برد. انسان مطلوب در کانتکس علوم اجتماعی و نه در محتوای انسان کامل. یعنی با روش استدلالی و اجتهادی در توصیف انسان مطلوب و تعریف انسان محقق استفاده می کنیم.

 

رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران بیان کرد: بنده نوآوری ای که داشتم اینجا خودش را نشان می دهد. معتقدم تمام اسلامی شدن علوم باید به روش شناسی اش برگردد. یعنی اگر روش شناسی اسلامی شد می توان از علوم انسانی اسلامی و غیر اسلامی سخن گفت. اگر روش دینی یا غیردینی نباشد دینی کردن آن، وصف به غیر متعلق نیست. من روش استدلالی اجتهادی را اینجا استفاده می کنم استدلال همان روشی است که در منطق استفاده می شود و وصف دینی بودن این روش این است که از قرآن و سنت در این روش استفاده می شود.

 

این محقق در ادامه سخنانش با اشاره به اینکه روش اجتهادی را به سه قسم تقسیم کرده ام، گفت: آن اجتهادی که در حوزه ها متعارف است قسم اول است در اجتهاد قسم دوم از اجتهاد شهید صدر استفاده کرده ام. قسم سوم، ادعای این حقیر است که ادعای قسم اول، کشف کلیات از نصوص دینی و تطبیق آن بر جزئیات است. اجتهاد رایج و آنچه اصول فقه برای اجتهاد رایج تعیین می کنند همان قسم اول است اجتهاد قسم دوم باز مربوط به متن است و کشف مدلول های التزامی میزان از نصوص دینی، و غیر دینی مدلول می شوند با عرضه پرسش های نو.

 

وی افزود: با پرسش زبان به سخن باز می کند اما اگر پرسش های نو از آن کنید زبان بسته اش هم باز می شود. این پرسش های نو از مکاتب جدید بدست می آیند. اجتهاد قسم سوم که بسیار در علوم اجتماعی کارآمدی دارد عرضه پرسش های برگرفته از حکمت اسلامی  یا مکتب یا انسان مطلوب اسلامی است یعنی از حکمت یا ایدئولوژی و مکتب اسلامی با از توصیف انسان مطلوب اسلامی که تعریف شد از آن شناخت ما که از حکمت و مکتب و ایدئولوژی اسلامی و انسان مطلوب اسلامی بیان شد پرسشهایی بیرون می آید بر فرد، جامعه و تاریخ تعمیم می دهیم.

 

این سخنران تأکید کرد: در اجتهاد قسم سوم واقعیت اجتماعی حاصل می شود. با توجه به این روش های اجتهادی، الگوی حکمی اجتهادی می خواهد با روش علمی استدلالی اجتهادی قسم اول و دوم، انسان مطلوب را توصیف کند. با روش اجتهادی فسم سوم  روش استدلالی می خواهد انسان محقق را توصیف کند با هر چهار روش استدلالی اجتهادی قسم اول و دوم و سوم می خواهد انسان محقق را به انسان مطلوب تغییر دهد. اجتهاد قسم اول دینی اسلامی است زیرا با نصوص اسلامی ارتباط دارد اجتهاد نوع دوم هم اسلامی است زیرا از حکمت اسلامی بهره می برد. انسان مطلوب اقتصادی نئو کلاسیک قطعاً با انسانمطلوب اسلامی فرق دارد یا انسان سازمان مطلوب مبتنی بر مکتب سیستمی با سازمان مطلوبی که اسلام تعریف می کند فرق دارد. توصیف انسان مطلوب وقتی تفاوت پیدا کرد و با روش قسم سوم تغییر پیدا کرد؛ تغییر انسان محقق به انسان مطلوب هم تغییر پیدا می کند. این می شود الگوی حکمی اجتهادی که در همه علوم اجتماعی کاربرد دارد.

 

راه رسیدن به تولید علوم انسانی اسلامی

وی خاطرنشان کرد: روش کاربست قواعد و ضوابط است لذا مبانی و منابع، مسلماً در آن نقش دارند. اینکه آیت الله جوادی آملی بر عقل و نقل و منابع تأکید دارند قطعاً بر آن نقش دارد اما تا این مبانی یک کاربست روش شناسانه پیدا نکند تولید علم نمی شود لذا بنده به شکلی امتداد نظریه های دیگران را هم گرفته ام. این الگوی حکمی اجتهادی یک کاربست روش شناسانه عرضه داشته است. اول باید عقلانیت اسلامی را تثبیت کنیم و با کمک فلسفه اسلامی و تبدیل آن به حکمت نوین اسلامی به تولید علوم انسانی اسلامی برسیم.

پایان پیام/

 

 

کد خبر 452261

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha