خبرگزاری شبستان: دعای "اللهم ارزقنا توفیق الطاعه" درسنامه گرانبهايي است كه در پيكره نيايش انشاء شده است و آموزندة اوصافي است كه مطلوبِ آخرين ذخيره الهي است. آراستگي به فضائل بیان شده در این دعا، براي هر منتظر راستين بايسته است و شايد بتوان گفت كه اين دعا سرچشمه همة صفاتي است كه براي منتظران راستين آن حضرت شايسته ميباشد.
اين دعا آرزوهاي امام زمان(ع) است كه انسانها، توفيق بندگي و دوري از معصيت را پيدا كنند و در راه به دست آوردن يك جامعه ايدهآل و زمينهساز براي امر ظهور، تلاشي در خود تحسين داشته باشند. دقت در مضامين دعا و عمل به آن، بهترين راه كار جلب رضايت آن عزيز است. رضايتي كه خشنودي خداي متعال را در برخواهد داشت و بهشت قرين پاداش اين رضايت خواهد بود.
در ادامه این دعا می خوانیم:
وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغِيبَة
و گوش ما را از شنيدن سخن بيهوده و غيبت بربند"
لغو در لغت به چیزی اطلاق می شود كه مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد.[76]و در اصطلاح قرآنی به كلام، عمل یا فكر بیهوده و باطلی كه موجب غفلت انسان از یاد خدا باشد، اطلاق می شود.[77] واژگانِ هزل، لهو و عبث، نیز به معنی كلام و كار بی اهمیت، بدون قصد و بی حاصل است؛ و از این جهت با واژه "لغو" هم معنا می باشند.[78]
از آنجا كه قرآن، خلقت عالم وجود را كه انسان هم جزئی از آن عالم است بر اساس اهداف والای الهی دانسته و اینكه هر موجودی در این عالم دارای وظایفی بوده كه باید آن را انجام دهد، تا آن هدف والا محقق گردد؛ لذا، خداوند در قرآن، با عبارات مختلف، انسان را از مشغول شدن به اموری كه متناسب با هدف الهی نیست، برحذر داشته و پرهیز از لغویات را از صفات مؤمنان قرار داده است.[79]
مؤمنان به بواسطه ایمان، به منبع عزّت و عظمت وصل شده و در زندگی خود، جز به زندگى سعادتمند ابدى و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمىورزند. تنها به كارهايى مشغول می گردند كه، حقّ آن را عظيم دانسته و آنچه را جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بى ارزش و لغو شمرده؛ در نتیجه، جزو رستگاران قرار می گیرند.[80]
از آنجا كه بهشتیان در حدّ كمال از نعمتهای الهی بهره مندند و هوای نفس و وسوسه نفسانی در آنها وجود ندارد، عقول آنها كامل گشته، حقایق برای آنها آشكار شده و جهل آنها تبدیل به عرفان میشود؛ لذا، عوامل گرایش به لغو از وجود آنها منتفی شده و بالاترین لذتشان، وصل به معبود بوده و گرایش به امور دیگر برای آنها تلخ و ناگوار است؛ بنابراین، هیچگونه زمینه ای برای پرداختن به لغویات و غفلت از حق تعالی در بهشتیان وجود ندارد. [81]چنانچه قرآن، در توصیف بهشت و اهل آن می فرماید: «لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاما»[82]در آن (باغهاى بهشتى) نه لغو و بيهودهاى مىشنوند، نه سخنان گناه آلود، تنها چيزى كه مىشنوند "سلام" است "سلام".
استاد، گوشِ قابل داشتن را مهم در انتظار می دانند و می فرمایند: «حرف حق و سخن الهي، اگرچه در مقام فاعليّت تامّاند؛ ولي اگر گوش قابلي نباشد، در دل به ثمر نخواهند نشست. فرد و جامعه اي كه در انتظار ولي الله زمانش به سر ميبرد، ميبايد هماره گوش را منزّه بدارد تا در قابليّت نيز تامّ باشد و اين مهم نيز با عمل به دو دستور شدني است:
أ. هر سخن يا عملي كه بيثمر بوده و از پشتوانه فكري برخوردار نباشد لغو است و انسان را به بيهودگي ميكشاند و خدا را از خاطر ميبرد. بر منتظران راستين امام عصر بايسته آن است كه با گوش نسپردن به لغو در صيانت آن بكوشند: واسدد أسماعنا عن اللغو
ب. غيبت آن است كه پشت سر مسلماني سخني گفته شود كه اگر بشنود، ناراحت شود. اين گناه بزرگ، در كدورت روح انسان و تضييع قابليت هدايتي، نقش عمده دارد، پس رواست كه مؤمنان منتظر از گوش سپردن به چنين سخناني بپرهيزند: والغيبة.»[83]
از پيامبر(ص) نقل شده است: «مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم يَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَلاصيامَهُ أَربَعينَ يَوما وَلَيلَةً إِلاّ أَن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ»[84]هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذيرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد. همچنین فرمودهاند: «اَلغيبَةُ اَسرَعُ فى دينِ الرَّجُلِ المُسلِمِ مِنَ الكِلَةِ فى جَوفِهِ»[85] غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
وظايف گروه ها
در فقرات آتي وظيفه اصناف و گروه هاي مختلف اجتماعي، از چندين جهت بازگو گرديده است. اين فقرات گاهي اجتماع را بر اساس دانش و زماني بر پايه سطح توانايي اقتصادي و هنگامي طبق موقعيت هاي سياسي و وقتي برابر گروه سنّي يا جنسي قسمت كرده و وظيفه هر يك را جداگانه برشمرده است.»[86]
تفضّل علي علمائنا بالزّهد و النّصيحة
"خدايا بر علماء ما زهد و خير خواهي كرامت نما"
از اين فقرة دعا به بعد، امام(ع) براي هر يك از اقشار مختلف جوامع اسلامي يك دعاي خاصي ميكند. اولين فقرة دعا در مورد عالمان است.
زهد" در لغت، به معني بی اعتنايي، و زاهد كسي است كه در عين كار و تلاش، به دنيا بي اعتنا باشد و در اصطلاح زهد، ضد رغبت و ميل به دنيا است؛ يعني روي گرداني از خوشيهاي دنيا و اموال و منصبها و چيزهاي ديگري كه با مرگ زائل ميشود.
درصحاح اللغة آمده است: الزهد خلاف الرغبه... و الزهید القلیل... خُذْ زهدَ مایكفیك ای قدر ما یكفیك
زهد بر خلاف رغبت ... و زهید به معنای قلیل و ناچیز است... [وقتی گفته می شود] خذ زهد مایكفیك یعنی مقدار كفایت را اخذ كن.
صاحب مجمع البحرین كه با عنایت ویژه به كتاب و سنت مفردات را معنی نموده در معنای زهد، اعراض و ترك را نیز لحاظ كرده است زهد فی الشی بالكسر زهداً و زهادةً تركه و اعرض عنه» ؛ در چیزی زهد ورزید، آنرا ترك نمود و از آن روی گردانید.
از مجموع تعاریف اهل لغت استفاده می شود كه در معنای زهد، علاوه بر بی رغبتی؛ قلت و قدر كفایت نیز لحاظ شده است.
ملامحمد مهدی نراقی رحمه الله در جامع السعادات می نویسد: زهد، آن گاه تحقق می یابد كه شخص توانایی بهره مندی از دنیا و نعمت های آن را داشته باشد و آن گاه آن را رها سازد. انگیزه ترك دنیا هم، پستی و بی ارزشی آن، در مقایسه با خدا و آخرت باشد. در غیر این صورت، صفت زهد، تحقق نمی یابد.
باید گفت فقط بی علاقه بودن به دنیا و نعمت های آن سبب زهد نمی شود، بلكه فرد باید این بی علاقه بودن را در رفتار و كردارش نیز آشكار سازد. پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز در حدیثی، زاهد را این گونه معرفی می كند:
زاهد كسی است كه هنگام دست یابی به موارد مشروع و حلال، خود را گم نكند و در صورت فراهم آمدن زمینه ارتكاب حرام، صبر و خویشتنداری را از دست ندهد و دست به گناه نزند.
حضرت امام خمینی(ره) در این مقام فرموده اند: «زهد اصطلاحی اگر عبارت باشد از ترك دنیا برای رسیدن به آخرت از اعمال جوارحی محسوب می شود و اگر عبادت باشد از بی رغبتی و بی میلی به دنیا كه ملازم باشد با ترك آن از اعمال جوانحی محسوب می شود."
مرحوم مطهری در تعریف زهد آورده است: «حقیقت این است كه زهد عبارت است از ترك و بی اعتنای بر امور دنیا در مقابل یك حقیقت دیگر كه آن خدا یا آخرت یا شرافت و یا آزادی و یا مساوات و یا چیز دیگر است و این ترك زندگی نیست بلكه ترك یك نوع زندگی یعنی لذت گرایی و انتخاب نوع دیگر از زندگی است."
بیان استاد جوادی این گونه است: «علما به ويژه عالمان علوم الهي و پاسداران حريم دين، پيشگامان صلاح و سداد امّت اند، از اين رو نقش مؤثري در زمينه سازی ظهور آخرين حجّـت الهي(عج) بر عهده دارند كه پرداختن به وظايف اين گروه فرهيخته، در آغاز بخش هاي مرتبط با وظايف گروه ها، حاكي از اهميت وظيفه آنان و نقش مؤثرشان در اصلاح فرهنگ انتظار و هدايت منتظران است. دو وظيفة عمدة دانشمندان عبارت است از:
أ. زهد: دنيا طلبي و رغبت باطني به آنچه وابسته به دنياست بزرگ ترين آفت دانشمندان است[87]، از همين رو بايسته است دانشمندان بكوشند تا ملكة زهد و بي رغبتي به زينت هاي حقيقي و اعتباري دنيا را در خويش تقويت كنند، به گونه اي كه در باطن به دنيا و متعلقاتش بي ميل شوند و زندگي دنيا را جز براي آباد ساختن آخرت نخواهند و بدين وسيله زمينه ساز اصلاح خويش و تصحيح رفتار امّـت منتظر گردند: و تفضّل علي علمائنا بالزهد.
ب: نصيحت: واژة «نُصح» به معني خلوص تمام و نزاهت از هر شائبه و ناخالصي است. از اين بخش نوراني چنين بر مي آيد كه دانشمندان بايد هم در انديشه و قول و فعل خويش از هر شائبه آلوده كننده اي پيراسته باشند و هم با يكرنگي و خلوص خيرخواه امّت باشند و جز به خير و صلاح آنان نينديشند، سخن نگويند و كار نكنند. چنين عالماني از انتظار راستين برخوردارند، زيرا امام منتظر آنان در زهد و نصيحت برترين انسان عصر خويش است و آن كه با امامش سنخيّـت ندارد، منتظر او نيست: و النصيحة.»[88]
و عَلي المُتعلّمين بالجُّهد و الرَّغبَه
"بر دانش آموزان كوشش و شوق تفضل كن"
امام صادق(ع) آن گاه كه جنود (لشكر) عقل و جهل را بر مي شمرد، نشاط و شادابي را لشكر عقل و كسالت را لشكر جهل برمي شمرد،[89] و به همين جهت در دعايي از كسالت و ناتواني به خدا پناه مي برد: «اللهم ني أعوذبك من الكسل والهرم»[90]
در كتاب هاي روايي هم باب مستقلي با عنوان «باب كراهه الكسل» ذكر شده و رواياتي در مذمت كسالت و تنبلي آورده اند.
امام كاظم(ع) مي فرمايد: پدرم خطاب به بعضي از فرزندانش چنين فرمود: «ياك و الكسل و الضجر فانهما يمنعانك من حظك من الدنيا و الآخره ؛ از بي حوصلگي و كسالت به دورباش كه اين دو، مانع بهره مندي از دنيا و آخرت خواهند بود.»[91]
امام علي(ع) مي فرمايد: «آنگاه كه اشياء با يكديگر جفت شدند،» «كسالت» و «عجز» نيز با يكديگر ازدواج كردند و فرزندي به نام «فقر» به دنيا آمد.[92]
در وصاياي پيامبر(ص) به علي(ع) آمده است:
"يا علي! از دو خصلت بپرهيز: كسالت و بي حوصلگي! چرا كه در اين صورت، قدرت بر اداي حق نخواهي داشت و راحتي را از دست خواهي داد"[93]
امام صادق(ع) هم فرمود: «يّاك و الضجر و الكسل نهما مفتاح سوء. انه من كسل لم يؤد حقاً و من ضجر لم يصبر علي حق؛ از بي حوصلگي و كسالت به دور باش كه اين دو، كليد هر بدي است؛ چرا كه كسالت مانع از اقدام به كارها و بي حوصلگي از بين برنده استقامت خواهد بود.»[94]
اميرالمؤمنان(ع) فرمود: «آفه النجح الكسل؛ آفت پيروزي و موفقيت، كسالت است»[95] ونيز همان حضرت يكي از ويژگي هاي متقين را، حريص بودن بر علم مي داند «و حرصاً في علم»[96]
حضرت استاد جوادی آملی (حفظه الله) وظايف دانشجويان(متعلمین) را اینگونه می نگارند: «دومين گروهي كه تأثير شگرفي در هدايت امّت اسلامي دارند دانشجويان به ويژه طالبان علوم و معارف وحياني اند. اين گروه كه زمينه ساز نهادينه شدن فرهنگ انتظار و اصلاح زمينه ظهورند وظايفي دارند:
أ. تلاش در راه علم اندوزي: جهد يعني به كار بستن تمام توان و كوشش نهايي انسان در مسير رسيدن به مقصود. طالب دانش بايد تمام كوشش خويش را در راه علم اندوزي به كار گيرد. فرد يا جامعه جاهل، به مراتب حقيقي انتظار دست نمي يابد و نمي تواند زمينه ساز ظهور امامي باشد كه خود خزانه علم الهي است: و خزّان العلم[97]، از اين رو كوشش در علم اندوزي از وظايف منتظران راستين آن امام همام (عج) به ويژه طلاب و دانشجويان است: و علي المتعلّمين بالجهد.
ب. رغبت در كسب علم: رغبت، تمايل اكيد و ميل شديد است. از ديگر صفات دانشجوي منتظر داشتن ميل شديد به اندوختن علم و تجهيز به آخرين دستاوردهاي علمي و فكري و نيز توليد دانش و انديشه است. از اين بخش دانسته مي شود وظيفه بايسته دانشجويان و طلاب منتظر، تلاش براي فراگيري از سير ميل و رغبت قلبي است، چون تلاش بي رغبت، به سردي و سستي مي گرايد و متوفق و خاموش مي شود: و الرّغبة.»[98]
و علي المستمعين بالإتّباع و الموعظ
"بر شنوندگان پيروي و پند گيري تفضل نما"
آیت الله جوادی آملی در شرح این فراز به نكاتی اشاره دارند: «از مردمي كه نه در سلك علما هستند و نه در زمرة دانشجويان، با ظرافتي خاص به «مستمعين» ياد شده است، تا بفهمانند اگر كسي از دو گروه مذكور نيست براي سعادتمندي راهي جز گوش سپردن و متابعت از راه شناسان ندارند. وظيفة خطير و راه منحصر هدايت اين گروه در دو عنوان كلي بدين شكل بيان گرديده است:
أ. اتّباع:
اقتضاي معناي متابعت، حركت همراه با ميل و اراده در پشت سر كسي يا چيزي است؛ خواه در عمل تابع او گردد يا در فكر و نظر، بنابراين نخستين وصف از ويژگي هاي انتظار راستين اهل استماع آن است كه با ميل و رغبت در پي دين شناسان و عالمان ربّاني كه مقصد و مقصود اوامر معصوم (ع) را مي شناسند حركت كنند و از مسير نوراني قرآن و عترت منحرف نشوند: و علي المستمعين بالاتّباع.
ب. موعظه:
واژه موعظه به مناي ارشاد به حق از راه تذكره هاي مفيد و اثر گذار است؛ ليكن به قرينه مقام و نيز قرائن لفظي چون «مستمعين» و «اتباع» چنين فهميده مي شود كه موعظه در اينجا به معناي «اتعاظ» يعني پندپذيري و قبول ارشاد است. بر اين اساس منتظران مستمع بايد قلب خويش را بر سخنان حكيمانه عالمان ربّاني كه برگرفته از معارف ناب قرآن و عترت است بگشايند: و الموعظة.»[99]
اصل (اتباع) كسی را تعقیب و دنبال نمودن است و نیز این كلمه در(پیروی از) دین و عقل و عمل (فردی) نیز بكاربرده می شود.
مفسرین در قرآن (اتباع) را به همین دو معنی ترجمه وتفسیر نمودند:
به معنای تعقیب و دنبال نمودن در قرآن این چنین آمده: فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ ... (سوره طه آیه 78﴾ یعنی : پس فرعون با لشكریانش آنها را دنبال وتعقیب كرد. ومانند آیه : فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ (سوره شعراء، آیه60) یعنی : پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقیب و دنبال كردند .
وبه معنای دوم یعنی (پیروی نمودن از فردی) آمده همانند:«إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ"
عَلَى مَرْضَى الْمُسْلِمِينَ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ
"بر بيماران درمان و آسايش كرامت نما"
به فكر گرفتاران بودن به صورت كلی وبه صورت خاص مریضان جسمی و روحی ونیز اموات كه دستشان از دنیا كوتاه است، خصلت پسندیده ای است كه از ناحیه امام در این دعا به ما آموزش داده می شود.
برخی مراد از مسلمین را مومنین و شیعیان و در نهایت فاسقان از اثنی عشریه گرفته اند چون وجهی برای دعای امام وطلب رحمت و مغفرت نسبت به اموات مخالفین نمی بینند اما با توجه به رافت امام و وسعت دامنه محبت امام، این تنگ نظری جایگاه ندارد و كلام امام بر ظاهرش حمل می شود واشكالی نیست كه در این دو فراز دامنه دعای امام فراتر رفته و شامل امت پیامبر گردد.
امام زمان(ع) در دعای دیگری برای شفای مرضای مومنین ومومنات دعا میكنند ومیفرمایند: «تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغَنَاءِ وَ الثَّرْوَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّةِ»[100] این دعای مختصر كه با عبارت: إِلَهِي بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ وَ بِحَقِّ مَنْ دَعَاكَ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ شروع میشود را سید بن طاووس در مهج الدعوات نقل نموده و آن را به حضرت حجة نسبت میدهد.[101] در ادامه ایشان ادعا میكند كه دعا را در سحرگاه شب چهارشنبه، سیزدهم ماه ذی القعدهی سال 638 ازحضرت در سامرا شنیده و حفظ كرده است.[102]
چه بسیار افرادی كه با دعای حضرت شفا یافته اند واز امراض جسمی راحت شده اند و چه بسیار امراض وبلاهایی كه از جامعه مسلمین به واسطه همین دعای حضرت، دفع شده است لذا وظیفه انسانی واسلامی حكم می كند كه شكر گذار این نعمت عظما بوده و ما هم به صورت فردی و اجتماعی برای سلامتی و طول عمر حضرت دعا كنیم.
رافت و مهربانی امام در حق شیعیانشان به حدی است كه از مریض شدن آنها رنج برده و حتی مریض می شوند. در كتاب بصائر الدرجات بابی است كه ائمه در حالی كه غائب اند می دانند كدام یك از شیعیانشان مریض شده و اندوه گین می شوند و برای شفاء آنها دعا می كنند:
«1- حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّامِيُّ عَنْ أَبِي دَاوُدَ السَّبِيعِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ عَنْ رُمَيْلَةَ قَالَ: وُعِكْتُ وَعَكاً شَدِيداً فِي زَمَانِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَوَجَدْتُ مِنْ نَفْسِي خِفَّةً فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ قُلْتُ لَا أَعْرِفُ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنْ أَنْ أُفِيضَ عَلَى نَفْسِي مِنَ الْمَاءِ وَ أُصَلِّيَ خَلْفَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَفَعَلْتُ ثُمَّ جِئْتُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلَمَّا صَعِدَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الْمِنْبَرَ عَادَ عَلَيَّ ذَلِكَ الْوَعْكُ فَلَمَّا انْصَرَفَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ دَخَلَ الْقَصْرَ دَخَلْتُ مَعَهُ فَقَالَ يَا رُمَيْلَةُ رَأَيْتُكَ وَ أَنْتَ مُتَشَبِّكٌ بَعْضُكَ فِي بَعْضٍ فَقُلْتُ نَعَمْ وَ قَصَصْتُ عَلَيْهِ الْقِصَّةَ الَّتِي كُنْتُ فِيهَا وَ الَّذِي حَمَلَنِي عَلَى الرَّغْبَةِ فِي الصَّلَاةِ خَلْفَهُ فَقَالَ يَا رُمَيْلَةُ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا بِمَرَضِهِ وَ لَا يَحْزُنُ إِلَّا حَزِنَّا بِحُزْنِهِ وَ لَا يَدْعُو إِلَّا أَمَّنَّا لِدُعَائِهِ وَ لَا يَسْكُتُ إِلَّا دَعَوْنَا لَهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَعَلَنِي اللَّهُ فِدَاكَ هَذَا لِمَنْ مَعَكَ فِي الْقَصْرِ أَ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ قَالَ يَا رُمَيْلَةُ لَيْسَ يَغِيبُ عَنَّا مُؤْمِنٌ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا فِي غَرْبِهَا.
2- حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَمْرٍو عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بَلَغَنِي عَنْ عَمْرِو بْنِ إِسْحَاقَ حَدِيثٌ فَقَالَ أَعْرِضْهُ قَالَ دَخَلَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَرَأَى صُفْرَةً فِي وَجْهِهِ قَالَ مَا هَذِهِ الصُّفْرَةُ فَذَكَرَ وَجَعاً بِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِكُمْ وَ نَمْرَضُ لِمَرَضِكُمْ وَ نَدْعُو لَكُمْ فَتَدْعُونَ فَنُؤَمِّنُ قَالَ عَمْرٌو قَدْ عَرَفْتُ مَا قُلْتَ وَ لَكِنْ كَيْفَ نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ فَقَالَ إِنَّا سَوَاءٌ عَلَيْنَا الْبَادِي وَ الْحَاضِرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَدَقَ عَمْرٌو.»[103]
وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَة
"بر مردگانشان مهرباني و رحمت تفضل كن"
گستردگی رافت امام به حدی است كه عالم برزخ و حتی قیامت را پوشش می دهد لذا انسان بعد از مرگ آثار دعای امام را با تمام وجود درك می كند. این شفقت امام از طلب رافت او ازخداوند در حق اموات كشف می شود.
- وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ: « لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ... وَ يَكُونُ أَوْلَى بِالنَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ يَكُونُ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ يَكُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا يَأْمُرُ بِهِ وَ أَكَفَ النَّاسِ عَمَّا يَنْهَى عَنْهُ وَ يَكُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى إِنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَةٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَيْنِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ سَيْفُهُ ذُو الْفَقَارِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ صَحِيفَةٌ يَكُونُ فِيهَا أَسْمَاءُ شِيعَتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ صَحِيفَةٌ فِيهَا أَسْمَاءُ أَعْدَائِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ تَكُونُ عِنْدَهُ الْجَامِعَةُ وَ هِيَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِيهَا جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ الْجَفْرُ الْأَكْبَرُ وَ الْأَصْغَرُ إِهَابُ مَاعِزٍ وَ إِهَابُ كَبْشٍ فِيهِمَا جَمِيعُ الْعُلُومِ حَتَّى أَرْشِ الْخَدْشِ وَ حَتَّى الْجَلْدَةِ وَ نِصْفِ الْجَلْدَةِ وَ ثُلُثِ الْجَلْدَةِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع.»[104]
براساس این روایت امام از پدر ومادر بر انسان ها مهربانتر است و دعای امام صددرصد مستجاب است. پس اگر دشمنان اهل بیت را استثناء كنیم، بقیه مردم مورد عنایت امام واقع می شوند.
برخی گفته اند رافت شدیدتر از رحمت است لذا عطف رحمة بر رأفة عطف عام بر خاص است[105] بنابراین رحمت واسعه الهی از طریق امام و به واسطه دعای امام به بندگان صالح به صورت خاص وبه جمیع مومنین و مومنات و مسلمین ومسلمات به صورت عام می رسد.
وَ عَلَى مَشَايِخِنَا بِالْوَقَارِ وَ السَّكِينَةِ
"بر پيرمردان وقار و سنگيني ببخش"
منظور از مشایخ به قرینه شباب و جوانان كسانی هستند كه از نظر سنی بزرگترند وبه پیری رسیدهاند آنچه شایسته آنها است، وقار به معنای بزرگواری[106]وحلم وبردباری[107] و سكینه به معنای آرامش و طمانینه است. شاید تفاوت این دو واژه از آن جهت است كه وقار در نفس و سكینه در اعضاء و جوارح است.
آیت الله جوادی در توضیح این فراز می فرمایند: «كهنسالان در هر اجتماع با كوله باري از تجربه هاي اندوخته و درس هاي آموخته از زندگي، در حركت و تربيت جوامع نقش چشمگيري دارند. تربيت جامعه منتظر نيز از اين قاعده بيرون نيست، پس شايسته است تا آنان خويش را به دو صفتي كه در اين دعاي شريف به عنوان وصف مطلوب آنان از خداي سبحان درخواست گرديده متصف گردانند، تا هم خود اهل انتظار راستين باشند و هم الگوي عملي ديگران.
وقار به معناي متانت و سنگيني و در برابر خفّت و سبكي است. بر اساس اين بخش از دعاي نوراني وليّ عصر (عج) بر كهنسالان بايسته است در انديشه و عمل، متانت خويش را حفظ كنند و از هر عملي كه از قدر آن ها بكاهد و جايگاهشان را پايين آورد بپرهيزند.
سَكينه كه همانا استقرار و آرامش جسمي و روحي است، دومين صفتي است كه اتصاف به آن بر اساس اين دعاي شريف براي كهنسالان بايسته است. اگر چه اقتضاي طبيعت كهنسالي كم صبري و بي قراري است، بر پيران منتظر شايسته و بايسته است تا به هنگام غضب يا هر زمينه تحريكي ديگري كه آنان را به اضطراب و بي ثباتي در گفتار و رفتار مي كشاند، آرامش و وزانت خويش را حفظ كنند.
جامعه اي كه كهنسالانش به چنين اوصافي آراسته باشند و با هر مسئله اي با وقار و سَكينه رو به رو شوند، جوانانش پناهگاهي مطمئن و مهربان يافته و در پرتو شفقت آنان و با استفاده از اندوخته هاي ارزشمندشان مسير بهره مندي هاي مادي و تكامل معنوي را به سادگي مي پيمايند.»[108]
همانطور كه این دو صفت زیبنده بزرگان است ما هم وظیفه داریم نسبت به آنها وقور باشیم « وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَكُم»[109] پس رعایت احترام متقابل در جامعه از انتظارات امام از ما است كه باید در بین كوچك و بزرگ نهادینه شده وبه عنوان فرهنگ مهدوی به جهانیان عرضه شود.
وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ
"بر جوانان بازگشت و توبه تفضل نما"
دوره جوانی به عنوان دوره ای پر فراز و نشیب تاثیر بسیاری در شكل دهی شخصیت هر فرد ایفا می كند. بیراهه هایی سر راه هر جوان وجود دارد كه به خاطر بی باكی و سركشی، بیشتر از دیگران در معرض خطر است لذا نیازمند این است كه دائما به هویت اصلی خویش برگشته و به آغوش پر مهر پروردگار خویش رجوع كند.
إنابه صرف رجوع به سمت خداوند متعال است اما توبه یعنی بازگشت به خدا از معاصی وگناه و ذنبی كه دنباله اش گریبان انسان را می گیرد و قطع این دنباله به آن است كه عزم واراده كند دوباره سمت آن نرود ودر پی تدارك آنچه از دست داده است، باشد.
امام كه عالِم به اسرار عالَم است و از دایه مهربان تر بر ما است، برای جوانان داروی روح بخش جوانی را از خالق انسان طلب می كند تا مرهمی بر زخمهای این دوره بوده و كام تشنه او را از این سرچشمه گوارا سیراب كند. بر خلاف تصور ما كه توبه را مناسب با سن پیری می دانیم، امام توبه برای جوانان را می پسندد همچنانكه خداوند متعال آن را دوست می دارد: «مَا مِنْ شَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ شَابٍ تَائِب»[110] ونیز َ« التَّوْبَةُ حَسَنَةٌ وَ هِيَ مِنَ الشَّابِ أَحْسَن»[111]
بر طبق كلام استاد جوادی آملی) « جوانان از سويي سرمايه هاي اساسي هر اجتماع و از طرفي آينده سازان آن هستند و در انديشه ديني از اهميت والايي برخوردارند. اين اهميت و جايگاه خاص اقتضا مي كند از آنان در برابر آفات روحي و دام وساوس شيطاني با حساسيتي ويژه محافظت شود. طبيعت پر انرژي جوان كه بهترين ابزار صعود او به درجات والاي مادي و معنوي است اگر به فرمان عقل درنيايد، خود سرچشمه فسادگري مي شود كه نيروي جواني را به بيراهه مي برد و ضايع مي كند.
ارتباط دائمي با خداي بزرگ و مراقبت هميشگي، بهترين راه صيانت از نعمت جواني است. آنچه در اين فقرات دعا وصف جوانان منتظر خوانده شده ابزار والاي صيانت از اين نعمت بزرگ الهي است
انابه روي گرداندن از غير خدا و توجّه تامّ به خداي سبحان است. جوانان منتظر بايد با تهذيب و تزكيه نفس، ساحت انديشه و انگيزه شان را از هر چه غير خداست منزّه كنند و با اِعراض از هر مقصد و مقصودي جز خدا، چهرة جان خويش را به سوي خداي بزرگ معطوف دارند و براي او خالص شوند.
طبيعت پرشور جوان، احتمال راهزني شيطان و افتادن به دام گناه را در اين دوران افزايش مي دهد، از اين رو بايسته است كه جوانان منتظر نظارت دائم و مراقبت مستمر بر اعمال و افكار خويش داشته باشند و اگر خداي نخواسته بر اثر غفلت، گناهي مرتكب شدند، با توبه و بازگشت به سوي خدا جان خويش را به درياي بي كران رحمت الهي سپرده و به آب توبه شست و شو دهند و خويش را از دام تلبيسات ابليس برهانند.
گفتني است انابه و توبه براي هر كس و در هر جايگاه سنّي و اجتماعي ضروري است؛ اما شرايط دوران جواني بيشتر مقتضي آن است.»[112]
پیوند جوان با معنویات
با توجه به فطرت بی آلایش جوان، گرایش او به معنویات وماورای طبیعت بیشتر از دیگران است و برای آنكه در پاسخ به این نیاز فطری اش دچار انحراف نشود، هر لحظه نیازمند آن است از خالق خویش استمداد نماید. حضور هفتاد درصدی جوانان در مراسماتی مانند اعتكاف نشان از روح تشنه جوانی به معنویات است.
در روايات توجه خاصي به جوانان شده؛ چه اينكه جوان مورد عنايت خداوند است. امام صادق(ع) خطاب به برخي از يارانش فرمود: «أما علمت أن الله تعالي يكرم الشباب منكم، آيا نمي دانيد كه خداوند جوانان شما را گرامي مي دارد؟ »[113]
جواني، زمان شكل گيري شخصيت است و بدين سبب امامان معصوم تأكيد بر انس جوانان با قرآن دارند. امام صادق(ع) مي فرمايد: «جوان مؤمني كه قرآن مي خواند، قرآن با گوشت و خون او آميخته مي شود و خداوند او را با ابرار قرار مي دهد»[114] راه فهم صحیح قرآن در پیوند با مفسران واقعی قرآن و ناطقان قرآن است.
جوان جامعه مهدوی می یابد كه راه صحیح ارتبات با پروردگار از مَجرا و كانال امام امكان پذیر است لذا تمام همت خود را در جهت رضایت امام مبذول داشته تا با رضایت امام زمان خویش رضایت خداوند را بدست آورد.
پویایی و خستگی ناپذیری
آنچه ضامن حفظ شادابی و طراوت نیروی جوانی است، روحیه امیدواری و تلاش برای آینده ای بهتر و زیباتر است. گناه و نافرمانی نیروی جوانی را تحلیل برده و او را از آینده ناامید می كند. امام عصر در این دعای شریف در ضمن آموزش راه پویا ماندن، از جوانان می خواهند كه با توبه ناامیدی را از خود دور كرده وبا مجردِ كوچكترین لغزشی در جهت جبران آن تلاش نمایند.
كسالتی كه گناه با خود به دنبال می آورد با توبه بر طرف شده و نیروی جدیدی به جسم و روان جوان می بخشد. توبه واقعی او را در راستای اهداف امام قرار داده وبه سمت آینده ای بهتر سوق می دهد. جوان با بازگشت به خدا توانسته بر دیو نفس خویش فائق آید و با تداوم آن خواهد توانست بر شیطان ظفر یابد.
توبه انسان را از جرگه لشكریان شیطان خارج نموده ودر زمره یاران امام قرار می دهد پس در واقع این دعای امام طلب یاری از جوانان است. جوان می تواند با بندگی خداوند به اعلا درجه بندگی كه یاری امام باشد، برسد و نقطه آغاز این راه إنابه و تداوم آن با توبه است.
وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَيَاءِ وَ الْعِفَّة
"بر زنان شرم و عفت عنایت كن"
راغب اصفهانی در بیان معنای عفت و عفاف می گوید :«حصول حالت لنفسه تمتنع بها عن غلبه الشهوه» یعنی عفاف عبارت است ازحالتی ،برای نفس آدمی كه در پرتو این حالت و صفت نفسانی ،انسان،از این كه مغلوب شهوات خود بشود، باز داشته می شود.
زنان در سلامت و پاكی جامعه نقش مهمی دارند تا آنجا كه پاك ماندن جوانان به حیا و عفت زنان در اجتماع گره خورده است. حیاء چیزی است كه ایمان با آن سنجش می شود « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ»[115] و اگر چه تفاوتی بین زن ومرد در مزیّن شدن به آن نیست اما بر زنان نیكوتر است « ألْحَيَاءُ حَسَنٌ وَ هُوَ مِنَ النِّسَاءِ أَحْسَن »[116]
جامعه ای كه در اثر بی عفتی گرفتار شهوترانی شده باشد، راه به خیر وصلاح نخواهد برد، تا چه رسد كه بخواهد اصلاحگر جوامع دیگر باشد. پس زنان با رعایت حریم ها و عفت و پاكدامنی می توانند منشا تحول بزرگی در اجتماع باشند و امام در این فراز از دعا راه اصلاح جامعه را نشان داده وگویا از زنان جامعه ایمانی درخواست می كند كه منشا این تحول بوده ودر این راستا تلاش نمایند.
حیاء در قرآن : 1- حیاء در زبان : «سوره انعام آیه 108 » 2-حیاء در راه رفتن :«سوره قصص آیه 25» 3- حیاء درطرز سخن گفتن «سوره اعراب آیه 33» 4- حیاء در شركت در مجالس مهمانی :«سوره اعراب آیه 53» 5- حیاء در نگاه كردن : «سوره نور آیه 30و 31» 6- حیاء در امور اقتصادی : «سوره بقره آیه 273» 7- حیاء در ورود به منازل :«سوره نور آیه 58و59»
آیت الله جوادی در ادامه شرح دعا میفرمایند: «زن ها بخشي مهم از جامعه اسلامي اند از آن رو كه سهمي در خور از آرامش و امنيت رواني جامعه وامدار نقش بي نظير زنان است؛ نيز صلاح نسل امروز و سداد نسل فردا در گرو صلاح و سداد آن هاست. آفت بزرگي كه مي تواند مانع كاركرد اساسي و ثمر بخش اين بخش از اجتماع شود و آنان را كه قادرند عامل سعادت فرد و جامعه باشند به ابزار انحطاط خويش و جامعهشان بدل كند، همانا فقدان صفت هايي است كه امام عصر(عج) آن ها را بايسته زنان امّت مهدوي مي داند و آراستگي به آن صفات را از درگاه عزّ ربوبي برايشان درخواست مي كند:
أ.حياء: حيا به معناي مراقبت از نفس در برابر هر نوع آلودگي و زشتي و عيب است. بانوان منتظر، امانتداران مظهريت اسماي جمالي خداوندند. آنان بايد اين امانت الهی را پاس دارند و خويش را در برابر وسوسه هاي شياطين ظاهري و باطني كه مي كوشند تا با شكستن حريم شرع، عقل و اخلاق، اين امانت بزرگ الهي را ضايع كنند، حفظ و مراقبت كنند تا به دام شيطان نيفتند، كه هر سخن يا عمل بر خلاف موازين آموزه هاي ناب قرآن و عترت، به منقصت، كدورت و تاريكي جان انسان مي انجامد و از دام هاي شيطان به شمار مي آيد: و علي النساء بالحياء.
ب. عفت: بانوان منتظر آخرين حجت خداوند (عج) پاسدار حريم عفت اند. حفظ عفت، يعني نگهداشتن نفس از تمايلات و شهوات نفساني، فضيلت والاي بانوان اهل انتظار است. بسا كه جاهليت مدرن روزگار ما تمايلات و هواهاي نفساني را دامن بزنند و شهوات را براي انسان زينت دهند؛ اما بر بانوان منتظر شايسته است كه با نگهباني از حريم عفت خويش زمينه اعتلاي روح خويش را فراهم آورند و از پيروي وسوسه هاي نفساني و شيطاني احتراز كنند و هيچ زينتي را برون از حوزه جانشان و هيچ افتخاري را برتر از حفظ گوهر الهي وجودشان نشناسند: و العفة.
تذكّر: بيان اين دو صفت در شمار وظايف بانوان اهل انتظار به معناي اختصاص اين فضايل به بانوان نيست؛ بلكه اوصاف ارزشمند حيا و عفت بر هر فردي زيبنده است و براي زنان زيبنده تر.»[117]
وَ عَلَى الْأَغْنِيَاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ السَّعَةِ
"بر توانگران تواضع و وسعت در بخشش كرم نما"
در شرع مقدس غنی به شخصی گفته می شود كه خرجی سالیانه خود و خانواده اش را داشته باشد ویا با شغلی كه دارد، بتواند آن را بدست آورد و فقیر كسی است كه این مقدار را نداشته و نتواند كسب نماید اما در عرف غنی و ثروتمند كسی است كه چندین برابر این مقدار و حتی فراتر از عمر طبیعی یك انسان اموال و ثروت داشته باشد پس در نگاه عرف غنیِ شرعی ثروتمند نیست.
بنای فرهنگ اسلامی بر ثروت اندوزی و تفاخر به مال و ثروت نیست علاوه بر آنكه اگر هدف و مقصد قرار گیرد مذموم شمرده شده است. در قرآن به انفاق از آنچه روزی انسان شده است، توصیه فراوان گردیده است كه نشان دهنده آن است كه انفاق اختصاص به اغنیاء ندارد بلكه فقیر هم می تواند با انفاق بخشی از روزی خود درهای رحمت الهی را بروی خود بگشاید.
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع« إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى الْمَالُ مَالِي وَ الْفُقَرَاءُ عِيَالِي وَ الْأَغْنِيَاءُ وُكَلَائِي فَمَنْ بَخِلَ بِمَالِي عَلَى عِيَالِي أُدْخِلُهُ النَّارَ وَ لَا أُبَالِي»[118]
"ثروتمندان، امانتداران اموال الهي و مجراي رسيدن برخي از نعمت هاي خداوند بر ديگران اند. ميان ثروتمندان جامعة اسلامي كه در انتظار مهدي موعود موجود (عج) به سر مي برند و متكاثران مال اندوزي كه اموال و تجارتشان را از خداوند بيشتر دوست مي دارند[119] فاصلة بسياري است. ثروتمندان منتظر به اوصاف ذيل آراسته اند:
أ. تواضع: استكبار و خود برتربيني، انسان را از خداوند غافل مي كند و به ورطه هلاكت مي افكند. خطر ابتلا به اين آفت، زماني جدّي تر مي شود كه انساني بر اثر توانايي و تموّل خدادادي، قاروني و فرعوني بينديشد، ثروت را دستاورد تلاش هاي خويش و قدرت را محصول توانايي تدبيرش بپندارد، از اين رو ثروتمنداني كه در انتظار آخرين پرچمدار انديشه توحيدي به سر مي برند مي بايست بكوشند تا هرچه بيشتر به صفت تواضع درآيند؛ بدين معنا كه از درون و بيرون نفس خويش را در مرتبة فرو دست تري كه همانا فقر محض نسبت به ايزد متعالي است بشناسند و ثروت خود را از آن خدا دانسته و خويش را در رديف ساير بندگان خدا ببينند: و علي الأغنياء بالتواضع.
ب. وسعت بخشي: بر اغنيا و ثروتمندان منتظر است كه به شكرانه تفضل الهي بر آن ها و به پاس بهره مندي از نعمت خدادادي مال، به دستگيري از نيازمندان و رفع مشكلات برادران و خواهران ايماني خويش بپردازند. نه تنها حقوق شرعي خويش چون خمس و زكات و... را ادا كنند، با شناسايي نيازمندان بكوشند در رفع تنگناهاي زندگي ديگران تا مي توانند مؤثر باشند: و السّعة.»[120]
وَ عَلَى الْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَنَاعَة
"بر فقيران صبر و قناعت عطا كن"
قناعت به معنای تنگ نظری و تنبلی و سخت گیری بر اهل وعیال نیست بلكه به معنای مناعت طبع و راضی بودن به داشته ها و تلاش در جهت گشایش در زندگی است پس همانطور كه برخوردارِ از نعمتِ بیشتر وظیفه دارد در زندگی اش گشایش نسبت به خانواده و دیگران از جمله فقراء داشته باشد، فقیر هم با قناعت می تواند در زندگی اش گشایش ایجاد كند.
وظايف اقشار آسيب پذير: همان گونه كه اغنياي امّت اسلامي موظف به تواضع و وسعت بخشيدن به ساير اهل ايمان اند، نيازمندان و اقشار آسيب پذير نيز مي بايد با آراستگي به صفات ذيل، استغناي نفس خويش را حفظ و جامة انتظار راستين را به تن كنند:
أ. صبر: صبر همانا حفظ نفس از بي تابي، جزع و آشفتگي است نه خاموشي گزيدن و انفعال. بر آن دسته از منتظران راستين امام عصر (عج) كه از اغنيا نيستند رواست كه با پرهيز از آشفتگي و بي تابي كه زمينه ساز انحراف آنان است و با آرامش نفس به امداد خداوند قادر اتكال و بر بلاي مضيقه معاش صبر كنند: و علي الفقراء بالصبر.
ب. قناعت: آتش زياده خواهي و طمع آن هنگام كه با سوز تنگدستي همراه شوند، ايمان را سوزانده و بر باد مي دهد و انسان را به كفر نزديك مي سازد[121] و قناعت كه زندگي كردن به ميزان توان و امكانات موجود است، گنج بي پاياني است كه فرد را از احساس ناداري رهانيده و زمينة رشد و ارتقاي او را فراهم مي آورد، پس بر اقشار كم درآمدي كه دل در گرو ظهور امام زمان(عج) دارند بايسته است كه با تدبير معيشت خويش بر محور قناعت، افزون بر صيانت از عزّت نفس، زمينه ساز ظهور آن حضرت باشند: والقناعة»[122]
وَ عَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ
"بر جنگجويان ياري و پيروزي تفضل نما"
خداوند متعال رزمندگان اسلام را اینگونه توصیف میكند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ، خدا كسانى را دوست مىدارد كه در راه او، در يك صف، چنان نبرد مىكنند كه گويى بنيادى پولادينند.»[123]
برطبق آیه 65 از سوره انفال مومنین وظیفه دارند منتظرِ برابرى قوا نباشند: در اين آيه و آيه بعد نيز دستورات نظامى و احكام جهاد اسلامى تعقيب مىشود. نخست به رسول اكرم(ص) دستور مىدهد كه «اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشويق كن»! (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ.)
آيه فوق اهميت تبليغ و تقويت هر چه بيشتر روحيه سربازان را به عنوان يك دستور اسلامى روشن مىسازد و به دنبال آن دستور دومى مىدهد و مىگويد: «اگر از شما بيست نفر سرباز با استقامت باشند بر دويست نفر غلبه خواهند كرد و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از كافران غلبه مىكنند» (إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا.)
و به اين ترتيب مسلمانان نبايد منتظر اين باشند كه از نظر نفرات جنگى با دشمن در يك سطح مساوى قرار گيرند بلكه حتى اگر عدد آنها يك دهم نفرات دشمن باشد باز وظيفه جهاد بر آنها فرض است. سپس اشاره به علت اين حكم كرده، مىگويد: «اين به خاطر آن است كه دشمنان بىايمان شما جمعيتى هستند كه نمىفهمند» (بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ).}[124]
در كلام امیرالمومنین(ع) لشكریان الهی اینگونه توصیف شده اند: « فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلَاةِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْأَمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِهِم»[125]همچنین امام زین العابدین در حق آنها اینچنین دعا میفرمایند: «وَ أَيِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِك... وَ كَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُم... وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْر... وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْر»[126]
وظایف غزاة كه از آنها تعبیر به نیروهای نظامی شده است در كلام آیت الله جوادی اینگونه است: « نيروهاي نظامي، حافظان حدود و ثغور ملت اسلام و مدافعان كيان نظام اسلامياند كه وظيفه آنان در عصر انتظار فَرَج چنين بازگو گرديده است:
أ. نصر: بر اساس انديشه توحيدي، هر فتح و نَصري از خدا و به اذن اوست: (ومَا النَّصرُ اِلاّمِن عِندِاللهِ العَزيزِ الحَكيم)[127] و نيز ياري الهي همواره با كساني است كه دين الهي را كمك داده و در حراست و ترويج آن ميكوشند: (اِن تَنصُرُوا اللهَ يَنصُركُم).[128] بر اين پايه، اولين وظيفه نيروهاي نظامي تلاش در جهت تقويت و دفاع از كيان دين است تا از اين راه از نصرت خداي سبحان برخوردار گردند: و علي الغزاة بالنصر.
ب. غلبه: برتري قدرتمندانه بر آنان كه در برابر انديشه توحيدي به معارضه برميخيزند، خواسته حضرت بقيةالله(عج) است. بر اساس اين فقره از دعا از سويي، تلاش در جهت دستيابي به توانايي هاي تكنيكي و تاكتيكي و آخرين دستاوردهاي دفاعي و از طرفي كوشش در جهت تقويت ايمان و صبر و استقامت، وظيفه گروه هاي نظامي در عصر غيبت است، همان گونه كه آياتي از قرآن كريم نيز بر اين آموزه دلالت دارد: (واَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ ومِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وعَدُوَّكُم)[129] »[130]
وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلَاصِ وَ الرَّاحَةِ
"بر اسيران رهائي و آسودگي كرم نما"
الراحة: به معنی زوال التعب و المشقة یعنی برطرف شدن سختي ومشقت است. در اين فراز منظور اسيران در بند دشمنا ن دين هستند. آن آزادمرداني كه براي اعتلاي اهداف اسلام وتامين آسايش وآرامش جامعه ي مسلمين،رنج زندان وآلام آنرا به جان خريده اند. امام زمان در اين بخش از دعا بويژه آنانرا مورد عنايت ويژه ي خويش قرار داده اند تا علاوه بر خير خواهي نسبت به ايشان فديگران را نيز متوجه ي مقام والاي اسرا نمايد تا مبادا كسي آنها را فراموش نمايد.
"فقدان اسير و زنداني از امور مطلوب امام عصر(عج) است. بر اين اساس مي توان گفت: چارهجويي و برنامهريزي براي تأمين امنيت اجتماعي و كاستن از زمينه هاي جرم و جنايت كه عامل اصلي اسارت انسان هاست و نيز چارهجويي و كمك براي رهايي آنان كه در بند هستند با پرداختن ديه، بدهيها و تلاش در جهت آزادي آناني كه در چنگال دشمن اسير آمدهاند... از اموري است كه جامعه منتظر بايد به آن همّت گمارد.»[131]
پی نوشت ها؛
[75]. امام مهدی موجود موعود، ص205
[76] . ابن منظور،محمدبن مكرم؛ لسان العرب، بیروت ، دار صادر، 1414ق، ج15، ص250
[77] . مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران،بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش، ج10، ص 208
[78] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات في غريب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یكم، 1412ق، ص 841 و 748 و التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص11
[79] . نجفى خمينى، محمد جواد؛ تفسير آسان، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول، 1398ق، ج13، ص270
[80]. تفسیر الميزان، ج15، ص9
[81]. الفرقان في تفسير القرآن، ج28، ص70
[82]. واقعه/25
[83]. امام مهدی موجود موعود، ص205
[84]. بحارالأنوار، ج75، ص 258، ح53
[85] . كافى، ج2، ص357، ح1
[86]. امام مهدی موجود موعود، ص206
[87] - ر. ك: غرر الحكم، ص 48 و بحارالانوار، ج 2، ص 52
[88]. امام مهدی موجود موعود، ص206
[89] . الكافي، ج۱، ص۲۰
[90] . همان، ج۲، ص۵۸۵
[91] . همان، ج۵، ص۸۵
[92] . همان، ص۸۶
[93] . وسائل الشيعه، ج۱۶، ص۲۳
[94]. مستدرك الوسائل ، ميرزاي نوري علیه السلامم۱۳۲۰)، ج۱۱، ص۱۷۷، مؤسسه آل البيت علیه السلامع)، قم
[95] . مستدرك الوسايل، ج۱۳، ص۴۴؛ غررالحكم و دررالكلم، عبدالواحد آمدي علیه السلامم۵۵۰)، ص۴۶۳، انتشارات دفتر تبيلغات
[96] . بحارالانوار، ج۶۴، ص۳۱۵؛ اعلام الدين، حسن بن ابي الحسن الديلمي علیه السلامم۸۴۱)، ص۱۳۶، مؤسسه آل البيت علیه السلامع)
[97] . من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 609
[98]. امام مهدی موجود موعود، ص207
[99]. امام مهدی موجود موعود، ص208
[100]. مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: 296
[101] . دُعَاءُ الْإِمَامِ الْعَالِمِ الْحُجَّةِ ع
[102]. و كنت أنا بسر من رأى فسمعت سحرا دعاءه ع فحفظت منه ع من الدعاء لمن ذكره من الأحياء و الأموات و أبقهم أو قال و أحيهم في عزنا ملكنا و سلطاننا و دولتنا و كان ذلك في ليلة الأربعاء ثالث عشر ذي القعدة سنة ثمان و ثلاثين و ستمائة
[103]. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 260
[104]. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 419
[105]. منیة الممارسین، عبد الله بن صالح السماهیجی
[106]. الوقار العظمة : ) التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج13، ص: 176)
[107]. الوَقار: السكينة و الوَداعَةُ. و رجل وَقُورٌ و وقارٌ و مُتَوَقِّر: ذو حلم و رَزانَة علیه السلاملسان العرب، ج5، ص: 291)
[108] . امام مهدی موجود موعود، ص 209
[109]. الأمالي علیه السلام للصدوق)، النص، ص: 94
[110]. روضة الواعظين و بصيرة المتعظين علیه السلامط - القديمة)، ج2، ص: 481
[111] . إرشاد القلوب إلى الصواب علیه السلامللديلمي)، ج1، ص: 193
[112].امام مهدی موجود موعود، ص 210
[113]. . الكافي، ج۸، ص۳۳.
[114]. . وسائل الشيعه، ج۶، ص۱۷۷.
[115]. الكافي علیه السلامط - الإسلامية)، ج2، ص: 106
[116] . إرشاد القلوب إلى الصواب علیه السلامللديلمي)، ج1، ص: 193
[117] . امام مهدی موجود موعود، ص 211
[118]. جامع الأخبار علیه السلامللشعيري)، ص: 80
[119] - ر.ك: سورة توبه ، آية 24.
[120] .آیت الله جوادی آملی، امام مهدی موجود موعود، ص212
[121] . قال رسول الله علیه السلامص):كاد الفقر أن يكون كفراً علیه السلامالكافي، ج 2، ص 307)
[122]. آیت الله جوادی آملی، امام مهدی موجود موعود، ص212
[123] . سوره صف علیه السلام 61)/ آیه 4
[124] . برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 168
[125]. نهج البلاغة علیه السلامللصبحي صالح)، ص: 432
[126]. الصحيفة السجادية-دعاي27
[127] . سوره آل عمران، آيه 126.
[128] . سوره محمّدصلي الله عليه و آله و سلم، آيه 7.
[129] . سوره انفال، آيه 60.
[130] . امام مهديعلیه السلام(عج) موجود موعود ص 214-215
[131] .همان، ص
منبع: گروه ادعیه و زیارات مهدوی مرکز تخصصی مهدویت
پایان پیام/
نظر شما