الگوگیری از رفتار امام سجاد علیه السلام در مهار نفسانیت

خبرگزاری شبستان: دعای امام سجاد علیه السلام برای مرزداران چه چیزی را برای ما گوشزد می کند؟ این که اصلا نفس وجود ندارد در وجود امام معصوم. از رفتار امام یاد بگیریم. نمی گوید حالا که ما امام این جامعه نیستیم پس این جامعه را به هم بریزیم حالا شاید چیزی هم گیر ما بیاید.

خبرگزاری شبستان -  سرویس قرآن و معارف: ثغور، مرز بین دو کشور مسلمان نیست، آن موقع اصلا چیزی به نام کشور مسلمان نبود. لذا وقتی شما نگاه می کنید می بینید کسی در بلخ متولد می شد در مرو تحصیلات می کرد در بغداد قاضی می شد و در مصر به قاضی القضاتی می رسید. چقدر زیبا بود که تمام این منطقه یک اسم داشت و آن چیزی که می ماند جغرافیای عظیم مسلمانان بود و ارتباطات و تبادلات راحتی که مسلمانان با هم داشتند و در این فراخی سرزمین که یک نام داشت چقدر تبادلات فرهنگی و اعتقادی صورت می گرفت برای این که راحت ارتباط می گرفتند و حتی ممکن بود حاکم یک منطقه شیعه نباشد ولی وزیرش شیعه باشد. این جمع و جمعیت اهمیت بالایی داشت و ثغور و مرزها آن قدر برایشان مهم بود که دعای خصوصی امام زمان آن موقع یعنی امام سجاد برای مرزداران بود که: کان من دعائه علیه السلام لاهل الثغور. حاکم و سلطان آن موقع چه کسی است؟ بنی مروان، بعد هم بنی عباس. این اتفاق چه چیزی را برای ما گوشزد می کند؟ این که اصلا نفس وجود ندارد در وجود امام معصوم. از رفتار امام یاد بگیریم. نمی گوید حالا که ما امام این جامعه نیستیم پس این جامعه را به هم بریزیم حالا شاید چیزی هم گیر ما بیاید.

به گزارش سرویس "قرآن و معارف"، سید مجتبی حسینی، اندیشمند و کارشناس دینی در جلسه اول تشریح ابعاد دعای 27 صحیفه سجادیه - دعا برای مرزداران – در سال جدید به واکاوی فحوای این دعای ارزشمند امام سجاد علیه السلام پرداخته است، چکیده ای از این نشست را در ادامه می خوانید.

آنچه در دوران آغازین ظهور اسلام تا  دوره عباسیان رایج بود مشترک بودن خطبه نماز جمعه در همه چای بلاد و سکه واحدی بود که به نام سلطان یا ولیعهدش ضرب می شد. این رویه مدت ها رایج بود. اواخر دوره عباسیان یک مقدار تفکیک هایی شد و سپس در زمان مأمون به سمت سلطنت واحد برگشت. البته بعدها بین خودشان اختلافاتی ایجاد شد و جامعه کم کم از آن حالت واحد خارج شد و این اواخر تبدیل شد به مرزهای سیاسی و رسمی که بعد از قضایای خلافت عثمانی ها و اتفاقات استعماری دیگر معنای امروزی مرزها بین ممالک اسلای رایج شد اما ما متأسفانه در جریان این اتفاقات قرار نمی گیریم و نگاه مان به آیات و روایات متأثر از جامعه امروزی است. امروز که می گویم منظورم از امروز یک سال و دو سال و 50 سال نیست، شما بر 100 سال و 200 سال و 400 سال بروید. آن موقع اگر کسی می خواست از حجاز به شامات برود که ما امروز عربستان و سوریه و عراق و اردن می گوییم  کسی می خواست از حجاز به فارس برود احتیاجی به تشریفات عبور از مرز نبود چون عملا میان این کشورها مرزی نبود. همه این مناطق زیر نظر یک سلطان و تحت نظر یک حاکمیت واحد بود و ثغوری که در دعای امام سجاد گفته شده به این معناست که آن سوی مرز مشرک اند و این سوی مرز مسلمان. مسلمان بودن شان هم این طور نیست که همه شان مثل حزب کمونیست، مانیفست حزب را ازبر باشند و به محتوای آن مانیفستعمل کنند. نه! همان موقع در جامعه صدر اسلام و زمان ائمه، ثغور سر جایش بود اما یک عده را رافضی می گفتند، یک عده را امامیه، یک عده را اشاعره، یک عده معتزله. این ها دیگر سبک زندگی فردی شان بود نه سبک زندگی سیاسی شان.

امیرالمؤمنین و امام حسن (ع)  مراقب ثغور جامعه مسمانان بودند

اگر بعضی از مسایل دوران خلافت و زمامداری امیرالمؤمنین را دقت کنید متوجه این ظرایف می شوید. امیرالمؤمنین با این که متوجه نفاق ها و نقاب ها بودند نخواستند ثغور مسلمین آسیب ببیند وگرنه جامعه مسلمان خطی و جناحی می شد، می شد این کشور مسلمان و آن کشور مسلمان اما امیرالمؤمنین این کار را نکرد. اگر امام حسن علیه السلام آن روال را طی کردند و جلو رفتند باز بر این منطق بود. ایشان می توانست مدینه را داشته باشد کوفه را همین طور، مکه را هم داشته باشد. می شد تفاهمی کرد که به معاویه  بگوییم تو همانجا در شامات باش که آب و هوایش هم بهتر است، هم مرز با روم  اما باز در آن صورت دو مرز و دو کشور می شد. پس این عنوان "جامعه مسلمین" و در بعضی از عبارات "امام المسلمین" نشان دهنده سعی برای حفظ یکپارچگی امت اسلامی است.

می فرماید الذی جعلته للمسلمین عیدا، نمی گوید للمومنین

ببینید، این امام المسلمین چقدر  اهمیت داشت که وقتی آمدند خدمت امام کاظم علیه السلام - شک داشتند که امروز عید فطر است یا ماه رمضان – امام معصوم علیه السلام فرمودند: امره الی امام المسلمین / می رویم در خانه سلطان مسلمین. نه این که این حق است نه این که ما قبول داریم. فرمود: "ان صام صمنا و ان افطر افطرنا / اگر روزه بود ما هم روزه مان را ادامه می دهیم اگر افطار کرده بود ما هم افطار می کنیم و روزه مان را می گشاییم." توجه کنید که جامعه ای با آن عرض و طول جغرافیایی یک عید فطر و یک ماه رمضان داشت. اگر ماه را گوشه ای رؤیت می کردند آن رؤیت برای همه بود. بعضی از مسایلی که امروز ما در آن ها به مشکل برخورده ایم ناشی از عدم تطبق معنای جغرافیای امروز با جغرافیایی بوده که در آن زمان رایج بوده و این مشکل ها را البته باید حل کرد. لذا شما در نماز عید فطر نمی گویید: الذی جعلته للمتولدین فلان کشور عیدا یا کسانی که در جغرافیای فلان کشور هستند عیدا،  بلکه در نماز عید فطر می گویید: "الذی جعلته للمسلمین عیدا." حتی مؤمنین هم نمی گویی که الذی جعلته للمؤمنین عیدا، می گویی للمسلمین یعنی همین که کسی شهادتین را می گوید شامل او هم می شود با همه اختلاف درجه ای که بین مسلمین هست، حتی بین مسلمین و مؤمنین. ولی همه این ها را ما جزو یک جمع  می دانیم.

چقدر ظرایف رفتاری که می توان از امام سجاد (ع)  یاد گرفت

این مقدمه برای این است که ما مفهوم مرزها را بدانیم. ثغور مرز بین دو کشور مسلمان نیست، آن موقع اصلا چیزی به نام کشور مسلمان نبود. لذا وقتی شما نگاه می کنید می بینید کسی در بلخ متولد می شد در مرو تحصیلات می کرد در بغداد قاضی می شد و در مصر به قاضی القضاتی می رسید. چقدر زیبا بود که تمام این منطقه یک اسم داشت و آن چیزی که می ماند جغرافیای عظیم مسلمانان بود و ارتباطات و تبادلات راحتی که مسلمانان با هم داشتند و در این فراخی سرزمین که یک نام داشت چقدر تبادلات فرهنگی و اعتقادی صورت می گرفت برای این که راحت ارتباط می گرفتند و حتی ممکن بود حاکم یک منطقه شیعه نباشد ولی وزیرش شیعه باشد. این جمع و جمعیت اهمیت بالایی داشت و ثغور و مرزها آن قدر برایشان مهم بود که دعای خصوصی امام زمان آن موقع یعنی امام سجاد برای مرزداران بود که: کان من دعائه علیه السلام لاهل الثغور. حاکم و سلطان آن موقع چه کسی است؟ بنی مروان، بعد هم بنی عباس. این اتفاق چه چیزی را برای ما گوشزد می کند؟ این که اصلا نفس وجود ندارد در وجود امام معصوم. از رفتار امام یاد بگیریم. نمی گوید حالا که ما امام این جامعه نیستیم پس این جامعه را به هم بریزیم حالا شاید چیزی هم گیر ما بیاید.  

امام معصوم علیه السلام  مصلحت بزرگ تری را می بیند

علی علیه السلام را کسی نشناخت. کسی سیدالشهدا و امام حسن و امام سجاد و دیگر امامان را نشناخت. آن ها می توانستند دستور خروج بدهند و جامعه را به هم بریزند اما نتیجه؟ ثغور مسلمین از بین می رفت. آن یک جامعه می شد چند جامعه، پس تمام تلاش معصومین ما این بود که این جامعه چند جامعه نشود. در قضیه امام حسین ارواحنا فدا، شما می بینید وقتی راه را بر ایشان بستند گفت من کاری ندارم، برمی گردم می روم مدینه. گفتند نمی شود. فرمود من می روم یمن. گفتند نه نمی شود. فرمود می روم کوه های اطراف. نگاه کنید که یزید در برابر امام حسین علیه السلام عددی نیست. آن چیزی که امام حسین می بیند چیز دیگری است، امام معصوم علیه السلام مصلحت جامعه مسلمانان را می بیند. گفتند نه! اگر می خواهی زنده بمانی باید بیعت کنی. فرمود: رکزنی بین اثنتین بین السله و الذله / من را بین دو امر مخیر کردند. راه سوم نگذاشتند. دو راه بیشتر نبود یا شمشیر یا ذلت. امام هم فرمود هیهات من الذله / ذلت از ما به دور است. فرمود خدا از ما ذلت را نمی پسندد، پیامبر از ما ذلت را نمی پسندد. آن دامن هایی که ما را پروردند از ما ذلت را نمی پسندند.

پایان پیام /

کد خبر 451153

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha