به گزارش خبرگزاری شبستان از کرمانشاه، دستان بی رمقش با تمام عشق و محبت چندین ساله ای که به او داشته غبارها را از روی سنگ سرد کنار می زند تا با آب سردی که از میان انگشتانش به آرامی روان می شود رنگ غبار آلوده منزلش را با عطر گلاب و گل های سرخ و سفید بیاراید.
تازه حرف ها سر باز می کند سلام و احوال پرسی که از دردهای چندین ساله خبر می دهد و او با آهنگی ملایم و عاشقانه سعی می کند خیالش را جمع کند از فرزندان، خانه و احوال خودش.
*از او می خواهم که ما را با قصه زندگیش همراه کند. بعد از سکوتی بغض آلود با چند کلمه ساده و خودمانی گفتم: چند وقت از فوت همسرتان می گذرد.
مادرش را خیلی دوست داشت از کودکی یتیم شده بود و همیشه حسرت نبودنش را بر دل داشت. چند روز دیگر 19 سال می شود که مرا تنها گذاشته. همیشه می گفت از خدا می خواهم که زودتر از تو بروم درد بی مادری خیلی سخته.
* زمانی که همسرتان به رحمت خدا رفت فرزندانتان چند سال داشتند؟
خداوند ۱۰ فرزند به ما داد که یکی پسر و مابقی دخترند. آن موقع فقط ۲ دختر بزرگم ازدواج کرده، پسرم دانشجوی دانشگاه شهید عباسپور تهران بود و هفت دختر قد و نیم قد از 2 تا 20 سال داشتم که پنج تای آن ها محصل بودند و با توجه به اینکه هیچ حقوق و پشتوانه مالی نداشتم با رفتن شوهرم من ماندم و هزینه های یک دانشجو در شهر غریب و ...
* تحت پوشش دستگاه های حمایتی هستید؟
خیر، اقوام و آشنایان از من خواستند که با مراجعه به کمیته امداد(ره) تحت پوشش بروم اما نتوانستم. از نگاه تحقیر آمیز آدم های کوتاه فکر، و سرخورده شدن فرزندانم به شدت می ترسیدم و از طرف دیگر توان کار کردن را در خود می دیدم و نمی توانستم رنج فرزندانم را از نگاه های ترحم آمیز مردم ببینم. زنان زیادی هستند که سرنوشت مشابهی مانند من داشتند و از خدمات دستگاه های حمایتی بی بهره هستند.
* پسرتان شما رو کمک نمی کرد؟
اتفاقا یکی از مشکلات بزرگ من که فقدان همسرم و فرزندان یتیمم را سخت تر کرده بود. تصمیم پسرم برای رها کردن سال آخر درسش بود که با وجود اینکه از دانشجویان ممتاز بود قصد داشت درس را رها کرده و در شهرمان کارگری کند تا خرج خانه را بدهد.
*ترک تحصیل کرد؟
با هر بدبختی بود نگذاشتم درسش را رها کند. همیشه برای فراهم کردن پول بلیط اتوبوسش به این در و آن در می زدم و از همسایه ها قرض می کردم. هر وقت هم برای مرخصی می آمد غذاهای خوب درست می کردم تا از اوضاع بحرانی ما نگران نشود و با خیال راحت درسش را بخواند.
*اداره کردن فرزندان و تأمین احتیاجات خانواده سخت نبود؟
خدا روزی می رساند. لیف و پا دری می بافتم، سبزی پاک کردم، ترشی درست کردم و... بعد از مکثی کوتاه بغض کرد و گفت: دخترانم هم فرش می بافتند اما آنقدر داشتیم که بیشتر وقت ها سیر نمی شدند یا اینکه سر گرسنه روی بالش می گذاشتند اما وقتی برادرشان می آمد وانمود می کردند که همه چیز رو به راه است اما چهره زرد و بی حالشان از همه چیز خبر می داد.
*چه چیزی بیشتر از همه شما را آزار می داد؟
اشک روی گونه هایش سرازیر شد و ادامه داد خاری و مظلومیت فرزندانم. همسرم انسان یتیم نوازی بود ولی از زمانی که به رحمت خدا رفت دیگر رنگ واقعی شادی را در نگاه فرزندانم ندیدم. اما بیشتر از همه بی تابی کردنشان برای پدرشان دلم را می سوزاند.
یک شب دختر کوچکمان بهانه پدرش را می گرفت و هر کاری می کردم نمی توانستم او را آرام کنم. در آن زمان به یاد خرابه نشینی حضرت رقیه(سلام الله علیها) و بی تابی های ایشان و البته فرزندان شهدا افتادم و به خودم گفتم مصائب ما در مقابل مصائب حضرت زینب(سلام الله علیها) قطره ای از دریا هم نمی شود.
و هنوز با گذشت نزدیک به 20 سال از مرگ همسرم، هر جایی که نامی از پدر می آید غم و اندوه فرزندانم و اشک آنان دلم را بدجور می سوزاند و خیلی وقت ها آرزو می کنم جای پدرشان بودم.
* حکایت مادرانی همچون خودتان را در یک جمله بگویید؟
خیلی سخت است که بخواهی جای خالی پدر را برای فرزندانت پر کنی. هم مادر و هم پدر بودن به اندازه کوه بر دوش انسان سنگینی می کند ولی خدا را شکر فرزندانم را از آب و گل درآوردم. در حال حاضر فقط سه نفر از دخترانم با من زندگی می کنند و مجرد هستند.
پسرم در نیروگاه حرارتی بیستون مشغول به کار است و در تمام این سال ها مرا کمک کرده و قوت قلب بزرگی برایم بوده است، دخترانم هم در رشته های مختلف مهندسی و حقوق فارغ التحصیل شده و یا مشغول به تحصیلند.
*بزرگترین سختی شما در این دوران چه بود؟
بزرگ کردن بچه ها، تحصیلشان و از همه مهمتر ازدواجشان که کم و کسری نباشد که نگویند دست خالی آمد و...
دختر شوهر دادن بدون پشتوانه همسر از همه چیز سخت تر است تا وقتی که به خانه بخت روانه اش کنی و مطمئن شوی که زندگی خوبی دارد.
* بزرگترین آرزو و خواسته شما از فرزندانتان؟
از خدا می خواهم تا زنده هستم دخترانم را روانه خدا بخت کنم و به قدری زندگی کنم که سربارشان نباشم.
*هیچ انتظاری از فرزندانتان ندارید؟
پدر و مادر فقط آرزوی موفقیت فرزندانشان را دارند و هیچ وقت چیزی را برای خودشان نمی خواهند اما دوست دارم طوری زندگی کنند که نام من و پدرشان را به نیکی یاد کنند.
بر اساس آمار اعلامی از کمیته امداد حضرت امام خمینی(ره) استان کرمانشاه حدود 26 هزار خانوار از مجموع 62 هزار خانوار تحت حمایت در این استان، را زنان سرپرستی می کنند که معادل 42 درصد از جمعیت بهره مند از خدمات حمایتی این نهاد است.
به گفته مدیرکل کمیته امداد استان کرمانشاه، بیشترین درصد این خانوارها مربوط به زنانی است که سرپرست آنان فوت کرده اند و جایگاه دوم نیز به زنان مطلقه اختصاص دارد.
این در حالی است که تعداد بیشماری از این زنان همچون این مادر فداکار به دلایل متعددی از خدمات هیچ یک از دستگاه های حمایتی بهره نمی برند و با تحمل سال ها رنج و مشقت به قیمت عمر و سلامتی خود، مسیر سعادت و خوشبختی را برای فرزندانشان هموار می کنند.
پایان پیام/
نظر شما