چه شیعه و چه سنی و فرق و نحل مختلف در امت اسلامی به این پرسش بپردازند که وظیفه و مسئولیت شان در باب مهدویت جهت تحقق امت واحده چیست. اگر ما به جد به این پرسش بپردازیم در آن صورت معلوم خواهد شد که اندیشه منجی گرایی و باور به ظهور منجی می تواند ظرفیت های بی بدیلی را برای وحدت پیش روی ما بگذارد اما اگر این ظرفیت های بزرگ را کنار بگذاریم یا ندیده بگیریم و بر اختلافات متمرکز شویم در آن صورت همان آسیبی که اشاره کردید در نقطه تقابل با امت واحده شکل خواهد گرفت.
بخش سوم گفتگوی سرویس "قرآن و معارف" خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام و المسلمین بهروز محمدی عضو هیأت علمی پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی درباره نسبت وحدت فرق و نحل اسلامی با اندیشه مهدویت را می خوانید.
از جمله عناصر مهمی که در موضوع وحدت مذاهب معنا و مفهوم پیدا می کند بحث باور به مهدویت و ظهور منجی است. ما شیعیان بر این باور هستیم که امام دوازدهم، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور خواهند کرد و با ظهور حضرت به بسیاری از این فرقه گرایی ها پایان داده خواهد شد. می خواهم از جنابعالی بپرسم که نسبت وحدت شیعه و سنی با موضوع مهدویت چه می تواند باشد؟
البته باور به ظهور منجی و امام مهدی (عج) باور مشترک میان شیعه و سنی است با این تفاوت که شیعه معتقد است امام مهدی (عج) به دنیا آمده است و ما در عصر غیبت به سر می بریم اما در میان اهل سنت معمول است که امام هنوز به دنیا نیامده است. البته می گویند حضرت از نوادگان حضرت زهرا سلام الله علیها خواهد بود. روی این باور است که انسان سفاکی چون ابوبکر بغدادی که گروه تندرو و انحرافی داعش را رهبری می کند خودش را ابوبکر بغدادی قرشی معرفی می کند، یعنی هویت و مشروعیت خودش را در پیوند با خاندان قریش می داند و بر این باور است که خلیفه مسلمانان باید قرشی باشد.
نکته ای که در این جا می خواهم عرض کنم این است که در موضوع مهدویت آنچه مهم است اشتراکات میان ما و اهل سنت است. ما معتقدیم با ظهور امام زمان، عدالتی فراگیر در گیتی رخ می دهد. کرامت اجتماعی برای همه انسان ها به وجود می آید و زمینه های ظلم در جهان برچیده می شود. این باورها کاملا با باورهای سنی ها درباره مهدویت همخوانی دارد. پس نکته مهم و ظریف اینجاست که ما به هدف چشم دوخته باشیم. در این صورت در موضوع مهدویت در یک جبهه و صف با سنی ها قرار خواهیم گرفت و آن اختلافات زبانه نخواهد کشید.
یعنی به جای آن که مثلا بر موضوع به دنیا آمدن یا نیامدن حضرت متمرکز شویم به این بیندیشیم که هدف میان شیعه و سنی در مهدویت یک هدف مشترک است؟
بله، حالا امام زمان (عج) ظهور نکرده است که ما وارد این بحث ها شویم. ما فعلا در عصر غیبت به سر می بریم، ما در حال حرکت به سمت ظهور منجی هستیم و اگر ما شیعه و سنی هدف را نشانه برویم که بسط عدالت و توحید در سراسر گیتی است در آن صورت می توانیم به سمت هدف مشترک مان حرکت کنیم.
ممکن است چه در میان شیعیان و چه در میان اهل سنت کسانی یا جریان هایی باشند که برداشت هایی خاص از مهدویت داشته باشند و همین برداشت ها خود به زمینه ای برای تفرقه تبدیل شود؟
چه برداشت هایی؟
مثلا این که چون هنوز منجی ظهور پیدا نکرده است هر گونه تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی با هدف بسط عدالت محکوم به شکست است.
بله ممکن است چنین تفکرات و چنین برداشت هایی هم به وجود بیاید اما اگر با خردورزی و تعقل به موضوع مهدویت نگاه کنیم هضم این موضوع چندان دشوار نخواهد بود که عدالت کلی در عصر ظهور به واسطه زمینه سازی عدالت های جزیی محقق خواهد بود. در واقع تلاش برای استقرار عدالت پیش از ظهور امام زمان (عج) بستری برای آن عدالت بزرگ خواهد بود.
تجربه انقلاب اسلامی را هم در همین رهیافت می توان به حساب آورد. انقلاب اسلامی یک عدالت جزیی ولو در منطقه ولو به صورت نسبی برقرار کرد بنابراین به انقلاب اسلامی ایران می توان از این زاویه نگاه کرد که این عدالت منطقه ای و جزیی در خدمت فراهم آوردن زمینه بروز آن عدالت کلی عصر ظهور است.
اگر بنده بخواهم سخنم را در این بخش مجمل عرض کنم جوهره بحث این می شود که چه شیعه و چه سنی و فرق و نحل مختلف در امت اسلامی به این پرسش بپردازند که وظیفه و مسئولیت شان در باب مهدویت اصیل جهت تحقق امت واحده چیست. اگر ما به جد به این پرسش بپردازیم در آن صورت معلوم خواهد شد که اندیشه منجی گرایی و باور به ظهور منجی می تواند ظرفیت های بی بدیلی را برای وحدت پیش روی ما بگذارد اما اگر این ظرفیت های بزرگ را کنار بگذاریم یا ندیده بگیریم و بر اختلافات متمرکز شویم در آن صورت همان آسیبی که اشاره کردید در نقطه تقابل با امت واحده شکل خواهد گرفت.
نکته ای که وجود دارد این است که به هر حال اختلاف دیدگاه ها و زاویه هایی میان شیعه و سنی وجود دارد که قابل انکار نیست اما به نظر می رسد که آنچه از این اختلاف ها مهم تر است شیوه و تکنیک و ظرفیت ها و ظرایف طرح آن هاست. در این باره چه دیدگاهی دارید؟
این پرسش مهمی است. ما نیازی نداریم بسیاری از این اختلاف ها را علنی و عمومی و رسانه ای کنیم. البته اگر این مسایل در یک فضای علمی و در قالب تشکیل مجامع با حضور علما و اندیشمندان طرح شود سودمند هم خواهد بود اما جای مسأله ای که اندیشمندان و علما باید درباره اش در مجامع نظر بدهند در رسانه ها و سایت های خبری و جنجال سازی های رسانه ای نیست.
در واقع می فرمایید اصل و فرع به جای هم ننشینند و ما ظرفیت و جنس فضاها و اقتضائات شان را از دست ندهیم.
دقیقا! آنچه ما را از هدف هایمان دور می کند این است که اصل و فرع را گم کنیم. امام زمان عجل الله برای ما اصل است. اصل ظهور برای ما اصل است.
درباره آن پرسش تلقی انحرافی از مهدویت هم یک نکته را خاطرنشان کنم که این ها به روایت هایی استناد می کنند و برداشت هایی خاص از آن روایت ها را مد نظر قرار می دهند. نکته مهم اینجاست که خداوند تبارک و تعالی، عالم را بر اساس نظام علّی و معلولی ساخته است و خداوند نخواسته است که ظهور منجی بر اساس معجزه باشد. شهید مطهری با یک ادبیات خاص این موضوع را بیان کرده است که خداوند تبارک و تعالی انسان را موجودی مختار آفریده است و بر این اساس بزرگترین کرامت انسانی، اراده و اختیار اوست و این اراده صرفا بر کارهای روزمره و جزیی نیست بلکه بر امور کلی هم سیطره دارد. خدا انسان را موجودی آفریده که آینده خودش را خودش رقم بزند. گاهی آینده خودش و گاهی بشریت و جامعه را به واسطه اراده و اختیاری که دارد بسازد و رقم بزند. این آیه قرآن از هر نظر این موضوع را توجیه و تشریح می کند که "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا انفسکم". پس این تغییر و تحول از فرد و افراد اتفاق می افتد و خطا است که ظهور منجی را امری انفجاری و دفعتی بدانیم بلکه ظهور مانند هر انقلاب دیگری بنا است که با اراده انسان ها محقق شود و اراده انسان ها با بسترسازی فراهم می شود.
بحث ما در این باره بود که تلقی های نادرست از موضوع مهدویت می تواند برخلاف مولفه های امت واحده باشد. رسیدیم به اینجا که مثلا اگر این باور در میان شیعه یا اهل سنت باشد که هر حرکتی پیش از ظهور برای بسط عدالت محکوم است همین باور اجازه نخواهد داد که زمینه های تمرین برای رسیدن به امت واحده محقق شود. می خواهم از جنابعالی بپرسم مهم ترین اشکال تلقی انفجاری و دفعتی از مهدویت چیست؟
تلقی انفجاری و دفعتی از مهدویت در واقع ترویج نوعی جبری گرایی است، به این معنا که عملا انسان ها واجد اختیار و اراده در تغییر سرنوشت خود نیستند و این مفهوم درباره ظهور هم صدق می کند در حالی که خداوند قدرت اختیار و اراده را در ما قرار داده که آدمیان با هم تلاش کنند و بستر را برای ظهور منجی فراهم نمایند.
شهید مطهری در کتاب "قیام انقلاب مهدی" به طور مفصل در این باره بحث می کنند که ظهور موضوعی تحصیلی یا تحصلی است؟ آن جا می گویند بعضی ها بر این بارند که ظهور انفجاری است اما این طور نیست بلکه ظهور بر اساس تکامل تاریخ است و علت اصلی این تکامل خود انسان است. اگر ما حرف شهید مطهری را معیار قررا دهیم در ان صورت هم به خود فرد و هم به جامعه اصالت داده ایم. شما می دانید که مارکسیست ها اصالت را به جامعه می دهند و به نوعی جبر در این باره معتقدند و عملا اختیار و اراده فرد را نادیده می انگارند در حالی که اگر افراد اصیل باشند و به سمت ظهور حرکت کنند با همدیگر جامعه را به سمت ظهور سوق خواهند داد. پس اعمال و رفتار تک تک ما در بحث ظهور مؤثر است و هر کسی می تواند در این باره نقش مثبت یا تخریبی داشته باشد.
پایان پیام/
پایان پیام /
نظر شما