به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از تبریز، روح بلند عارف کم نظیر آیت الله میرزا علی اکبر مرندی در ساعت ۳ بامداد روز سه شنبه(9 فروردین) 1373 از عالم ناسوت به عالم ملکوت برخاست و برای همیشه این عالم خاکی را ترک گفت و به لقاء الله رسید.
آیت الله علیاکبر مرندی، در سال 1314 در شهرستان مرند استان آذربایجان شرقی، در خاندانی علمی به دنیا آمد. معظم له دروس مقدماتی را از محضر شیخ ملاعلی فراگرفت، سپس به حوزه علمیه تبریز منتقل گردید و بخشی از معارف الهی را از اساتید آن حوزه فرا گرفت. سپس جهت تحصیلات عالیه عازم حوزه علمیه نجف شده و دروس عالی فقه و اصول را از محضر حضرات آیات عظام شیخ محمد حسین اصفهانی، نائینی، ایروانی، آقاضیاء عراقی و آقاسیدابوالحسن اصفهانی فراگرفت و 15 سال مداوم در آن حوزه اقامت گزید.
او مدت 10 سال تمام همراه دوست و هم حجره ای با صفا، مرحوم علامه طباطبایی(ره) در رشته سلوک و عرفان، از حضور عرفان نامی عصر، حضرات آیات سید حسین کوه کمری، بادکوبهای و بالاخص مرحوم میرزا علی قاضی طباطبایی شربت عرفان و سلوک را چشید و به مرحله والایی از سیر و سلوک الهی نایل گردید.
ایشان احاطه و تسلط کامل بر احادیث مسایل فقهی و عرفانی داشتند و مقام علمی معظم له، مورد تایید مراجع عظام و علما بود و از مجتهدان عالی مقام به شمار میرفت. آیت الله مرندی زندگانی پربرکت خویش را که از مرز یک قرن متجاوز گردید، توأم با تقوا، ورع و وارستگی سپری نمود. ایشان بیش از پنجاه سال تمام در منطقه کوچک و محدودی مثل مرند که نسبت به عظمت علمی و معنوی ایشان، بسیار کوچک بود اقامت ورزید، ولی سیل مشتاقان، علاقه مندان و سالکان راه، در هر فرصتی عازم زیارت معظمله و کسب فیض و حل مشکل روحی به مرند می رفتند و از محضر پرفیض ایشان مستفیض می شدند.
یکی از فرزندان حضرت آیت الله مرندی، هم اکنون در بازار شهر مرند، زادگاه ایشان، دارای مغازه خواروبار فروشی است، مغازهای ساده و قدیمی که تصویری از حضرت آیت الله مرندی نیز بر دیوار آن نصب شده است؛ جوادآقا مرندی که ساده پوشی و ساده زیستی و برخورد صمیمی با مردم را از پدر بزرگوارش به ارث برده، دقایقی کوتاه با ما به گفتگو پرداخته و زوایایی از زندگانی این عالم وارسته را بیان می کند.
چیزی برای رفتنم ندارم
ما چیز زیادی از زندگانی عرفانی ایشان نمی دانیم، تنها درسی که از سال های عمر ایشان آموختیم، رعایت تقواست. در آخرین روزهای عمرشان، در حالی که زیر بغل ایشان را گرفته بودم و چند قدمی نمی توانست بیشتر حرکت کند، در حالی که گریه میکرد، می گفت: چیزی برای رفتنم ندارم و دست خالی می روم. وقتی به ایشان گفتم پدرجان شما که سال ها در حوزه علمیه و نزد اساتید برجسته عرفان و سلوک تلمذ کرده اید، شما چرا؟ گفتند: تنها به 2 چیز امیدوار هستم، یکی بخشش و رحمت خداوند؛ دیگری شفاعت ائمه اطهار(علیهم السلام)، که به زیارتشان رفتهام.
توصیه آیت الله مرندی به طلاب
پدرم چندبار بیشتر برای خودشان لباس و عبا تهیه نکردند، تا سال های سال از عبایی استفاده میکردند که آیت الله العظمی خویی(ره) برای ایشان فرستاده بودند؛ تا زمانی از این عبا استفاده می کردند که پینه دوزی شده بود و از ساده پوشیدن نیز عاری نداشتند.
ایشان میگفتند: اینکه برخی روحانیون و طلبه ها که از لباس ها و کفش لعنین های آنچنانی استفاده می کنند اینها دچار امیال شیطانی شده اند. اینکه برخی طلبه ها در کوچه و بازار و بین مردم دچار خودبزرگ بینی می شوند و حتی نوع راه رفتن شان را متفاوت از مردم می کنند، این چیزها ابزار شیطانی است، انسان را فریب می دهد. بارها تاکید می کردند که مراقب نفس تان باشید، این نفس انسان، شیطانی و سرکش است.
ایشان علاوه بر ساده زیستی که خودشان داشتند، حتی این مساله را درباره همسرشان نیز رعایت می کردند، مادرم تنها یک انگشتر طلا به دست داشتند که آن هم هدیه بود، لباس و پوشاکی هم که استفاده می کردند در حد ضرورت بود.
سجدههای طولانی
ایشان عبادت راز و نیازهایشان را در اتاق خود انجام می دادند، بخش اعظمی از شب را تا صبح به عبادت مشغول بودند، بیشتر وقت ها می دیدیم که در اوایل صبح با ناله و زاری، سجدههای طولانی میکنند. تنها ساعاتی از وقت ظهر را به استراحت می پرداختند و بیشتر ساعات شبانه روزی شان صرف مطالعه و عبادت می شد. اوقاتی از روز را نیز به صحبت و گفتگو با فرزندان و همسر اختصاص می دادند.
سخت ترین لحظات زندگانی آیت الله
مرحوم والد اجازه اجتهاد از سوی آیت الله العظمی خویی(ره) داشتند، اما زیر بار سنگین مرجعیت نمی رفتند. بیشتر اوقات، مردم خمس خود را به دست ایشان می رساندند، اما ایشان سعی می کردند زیربار مسئولیت آن نروند، گویا این لحظات سخت ترین لحظات زندگان ایشان بود و وقتی خمس مال مردم را دریافت می کردند به خودشان می لرزیدند. در اولین فرصت، مبالغ دریافتی از مردم را در چند پاکت مشخص شده تقسیم می کردند و آن را در اختیار مستمندان و نیازمندان قرار می دادند.
ما تنها تا کلاس هشتم آن زمان درس خواندیم، البته در آن زمان به علت شرایط موجود، از سوی مراجع عظام تقلید توصیه شده بود که فرزندان بیشتر از این به تحصیل نپردازند. اما حضرت آقا با ادامه تحصیل بنده مخالفت نداشتند، بلکه همیشه توصیه می کردند: انسان یا باید به تحصیل علم بپردازد و یا این که به کسب و کار، چون کسی که هم به علم بپردازد و هم به کسب ثروت، به هدف نهایی خود که رسیدن به مسیر حق است، نمی رسد. پدر ما نیز که از نظر مال و ثروت چیزی در دست نداشتند و من مجبور شدم که در بازار به شاگردی بپردازم و کسب روزی کنم، مغازه ای هم که الان مشغول هستیم، با دست خالی شروع کردم و با فرد دیگری شریک هستیم که دست ما را گرفتند.
ستاره درخشان آسمان
پس از عمری خدمت، تدریس و ارشاد، در حدود ساعت سه صبح روز سه شنبه 19 فروردین ماه 1373 شمسی، مطابق با 1414 هجری قمری در حالی که تا آخرین لحظات، ذکر «لااله الاالله» به لب داشت، به لقاء الله پیوست و جهان تشیع را از فیض وجود خویش محروم ساخت.
بدین مناسبت مقام معظم رهبری با صدور پیامی، ارتحال این عالم ربانی را به حوزه های علمیه و مردم آذربایجان و بخصوص مرند تسلیت گفتند و ابراز داشتند: ایشان درشمار آخرین یادگارهای دوران شکوفایی حوزه کهن نجف اشرف و بقیه السیف تلامذه عالم اخلاقی بزرگ مرحوم آیت الله العظمی حاج میرزاعلی آقای قاضی اعلی الله قدره بودند و درگذشت ایشان، ثلمه ای جبران ناپذیر است.
همچنین حضرت آیت الله علامه طباطبایی(ره)، از ایشان به عنوان «ستاره درخشان آسمان» نام برده اند.
پایان پیام/
گزارش از بیت اله احمدی
نظر شما