نکاح (ازدواج) مانع از آلودگی فرد و غوطه ور شدن در ورطه فساد می شود

از آیات خداست که برای شما از خودتان همسرانی آفرید تا بدانها آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد که در این برای گروهی که اندیشه می کنند، آیت هاست.(آیه 21 سوره روم)

خبرگزاری شبستان/ استان گیلان

ازدواج

 

نکاح یا ازدواج در لغت به معنی ضم(پیوستن) است و در اصطلاح حقوقی"قراردادی است که به موجب آن زن و مرد در زندگی با یکدیگر شریک و متحد شده و خانواده ای تشکیل می دهند".


اقسام نکاح

نکاح در حقوق ایران بر دو قسم دائم و منقطع که آن را متعه و نکاح موقت نیز می گویند تقسیم می شود که قانون مدنی در این باب از فقه امامیه پیروی کرده است.


نکاح موقت از ویژگی های مذهب تشیع است و فقهای امامیه بر صحت این نکاح به آیات قرآن به ویژه آیه 24 سوره نساء و نیز به روایات و اخبار و اجماع علمای مذهب استناد می کنند.


نکاح موقت از بسیاری جهات مانند نکاح دائم است که شرایط و موانع نکاح موقت همان است که در نکاح دائم آمده است اما از جهاتی بین ازدواج دائم و موقت تفاوت هایی وجود دارد.


1)تعیین مدت در نکاح منقطع شرط لازم است ماده 1075 قانون مدنی در این باره می گوید: "نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد"

 

2)تعیین مهر از شرایط اساسی نکاح منقطع است و در این گونه نکاح عدم ذکر مهر در عقد موجب بطلان است

 

3)در نکاح منقطع شوهر ملزم به دادن نفقه به زن خود نسیت مگر اینکه دادن نفقه شرط شده یا عقد مبنی بر آن جاری شده باشد

 

4)در نکاح منقطع مقررات طلاق اجرا نمی شود و جدائی زن و شوهر با انقضاء یا بذل مدت یا فسخ نکاح تحقق می یابد بنابراین طلاق و آنچه در قانون مدنی راجع به آن آمده است ویژه نکاح دائم است

 

5)عده زوجه منقطعه پس از جدائی از شوهر(در غیر زن آبستن) دو طهر است اعم از اینکه جدائی به علت فسخ نکاح یا انقضاء یا بذل مدت باشد در حالی که عده فسخ نکاح یا طلاق در نکاح دائم سه طهر است(طهارت مصدر طهر و طهر به معنای پاکی از عیوب و کثافت های مادی، معنوی، ظاهری، باطنی و اخلاقی است)

 

6)در نکاح منقطع زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی برند

 

ماهیت نکاح دائم

 نکاح دائم اساسا یک قرارداد غیر مالی است هر چند که پاره ای آثار مالی بر آن مترتب است.

 

آثار مالی نکاح جنبه تبعی و فرعی دارد و از این رو نکاح را از صورت یک قراداد غیر مالی خارج نمی کند. نکاح دائم حتی بدون تعیین مهر هم صحیح است و در این صورت پس از نزدیکی مهر المثل به زن تعلق می گیرد و سایر آثار مالی نکاح (ارث و نفقه) هم ناشی از توافق طرفین نیست بلکه آثاری است که قانون بر نکاح بار می کند و حتی توافق طرفین بر خلاف آن از درجه اعتبار ساقط است.

بنابراین نکاح دائم که هدف آن تشکیل خانواده و شرکت در زندگی است قراردادی اساسا غیر مالی است و از این رو قواعد معاملات در مورد نکاح دائم قابل اجرا نیست.(مهر المثل مهری است که به موجب قرارداد تعیین نشده بلکه بر حسب عرف و عادت و با توجه به وضع زن از لحاظ سن، زیبایی، تحصیلات، موقع خانوادگی و اجتماعی او و غیر این ها و با در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان معین می گردد)


ارزش نکاح

نکاح یک سنت فطری و نهاد اجتماعی است که از دیرباز وجود داشته و همه شرایع و قوانین آن را ترغیب کرده اند و مصلحت فرد و اجتماع در این است که زن و شوهر پیمان زناشویی ببندند و خانواده تشکیل دهند.


ازدواج موجب آسایش و آرامش انسان و موجب دلبستگی بیشتر به زندگی است. قرآن کریم در این باره می فرماید: "و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودَّة و رحمة انّ فی ذلک لایات لقوم یتفکّرون"(آیه 21 سوره روم) یعنی از آیات خدا این است که برای شما از خودتان همسرانی آفرید تا بدان ها آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد که در این برای گروهی که اندیشه می کنند، آیتهاست.

 

فایده فردی نکاح مانع آلودگی فرد و غوطه ور شدن در ورطه فساد می شود و نکاح از لحاظ اجتماعی نیز ارزش فراوانی دارد چون جامعه ای سعادتمند می شود که رابطه جنسی و توالد و تناسل در آن منظم و بر اساس صحیح استوار باشد.

 

شرایط ازدواج

1)اختلاف جنس یکی از شرایط اساسی نکاح است و نکاح بین دو همجنس نمی تواند تحقق پیدا کند.

 

2)اراده یا قصد و رضای طرفین از ارکان هر قرارداد از جمله نکاح است ماده 1062قانون مدنی لزوم قصد را بدین عبارت بیان داشته است "نکاح واقع می شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحا دلالت بر قصد ازدواج نماید" و ماده 1064 ق.م هم می گوید "عاقد باید عاقل و بالغ و قاصد باشد" عاقد در این ماده اعم است از کسی که برای خود عقد نکاح می بندد یا به نمایندگی از دیگری بنابراین قصد طرفین از شرایط اساسی نکاح است.

 

3)یکی دیگر از شرایط نکاح، اهلیت است یعنی طرفین باید توانایی قانونی برای عقد نکاح داشته باشند.

 

اهلیت برای نکاح شامل چند نکته است: اولا مرد و زن باید به سن بلوغ مقرر در قانون یا قابلیت صحی برای نکاح رسیده باشند، ثانیا در پاره ای موارد باید ولی با ازدواج موافقت نماید و اهلیت با اجازه او کامل می شود، ثالثا ازدواج سفیه و مجنون نیز تابع احکام خاصی است.

 

اهلیت داشتن برای ازدواج اعمّ از سن برای ازدواج، ولایت در ازدواج، اجازه پدر یا جد پدری در ازدواج باکره و در نهایت اجازه دولت برای ازدواج با بیگانگان، صحت انعقاد با اشاره برای فرد لال و ثبت ازدواج نیز از شرایط صحت ازدواج می باشد.

 

 
منابع و مآخذ: 

1)مختصر حقوق خانواده، دکتر سید حسین صفایی و دکتر اسدالله امامی، چاپ چهاردهم، نشر میزان

2)دوره مقدماتی حقوق مدنی خانواده، ناصر کاتوزیان، نشر میزان، چاپ سوم
3)بررسی فقهی حقوقی خانواده، نکاح وانحلال آن، سید مصطفی محقق داماد، مرکز نشر و علوم اسلامی، چاپ دهم

 

ریحانه شریفی

 

کد خبر 44620

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha