خبرگزاری شبستان: نظريه ضدمسيح اسلامي (يا مسلمان بودن ضدمسيح مذكور در كتاب مقدس) چندي است به طور وسيعي در رسانه هاي غربي و فضاي مجازي مطرح مي شود چنانچه بنابر آمار در چند سال اخير بيش از 10 كتاب به چاپ رسيده كه به بسط اين نظريه پرداخته اند و متاسفانه فروش اين كتابها (همچون كتاب ضدمسيح اسلامي) بسيار بالا بوده است.
گرچه بستر رسانه اي براي طراحان و مطرح كنندگان اين نظريه بسيار باز بوده ليكن اين نظريه منتقدان جدي حتي در ميان بزرگان مسيحيت و صاحبان كليساهاي پروتستاني آمريكا داشته است. در اين سلسله مقالات به پاسخهاي يكي از معروفترين منتقدان -دكتر ديويد ار ريگان (David R. Reagan)- پرداخته مي شود. ارزش اين مقاله از اين روست كه ما را با تاريخچه ارائه نظريه ضدمسيح اسلامي آشنا مي سازد.
دكتر ديويد آر ريگان (David R. Reagan) يكي از مبلغان بسيار معروف مسيحيت پروتستان در آمريكا و صاحب موسسه تبليغي و آموزشي Lamb & Lion است. وي دكتراي خود را در رشته روابط بين الملل از دانشكده حقوق و روابط بين الملل فلچر اخذ نموده است. او به مدت 22 سال سخنران و مجري برنامه معروف راديويي Lamb & Lion بود كه در سال 2002 اين برنامه به برنامه اي تلويزيوني نقل مكان كرد و تاكنون ادامه دارد. برآورد مي شود بينندگان و طرفداران اين برنامه بيش از 70 ميليون نفر باشند. ريگان همچنين بيش از 10 كتاب در موضوعات مختلف دين مسيحيت تاليف كرده است.
ضدمسيح؛ آيا ممكن است او يك مسلمان باشد؟ (1)
نويسنده: Dr. David R. Reagan
منبع: http://www.lamblion.com/articles/articles_islam4.php
ديدگاه مرسوم و سنتي اين بوده كه دجال از اروپا و از تبار روم است. اين ديدگاه بر مبناي عبارت كتاب دانيال 9:26 است كه مي گويد كه دجال به عنوان "آن شاهزاده كه مي آيد" از ميان "مردمي كه معبد را خراب كردند" ثابت شده آن مردم همان روميان بوده اند كه معبد را در سال 70 ميلادي تخريب كردند.
يهودي يا غير يهودي؟
محققان مطمئن نيستند كه آيا اين شخص برخاسته از روم، يهودي يا غير يهودي است. بسياري از آنها بنابه عبارت انجيل يوحنا 5:43 استدلال مي كنند او يك يهودي است. عبارت بيان مي كند كه عيسي گفته است: "من به اسم پدرخود آمدهام و مرا قبول نمي كنيد، ولي هرگاه ديگري به اسم خود آيد، او را قبول خواهيد كرد" استدلال برگرفته از اين عبارت اين است كه ضدمسيح بايد يك يهودي باشد تا يهوديان او را به عنوان مسيحاي خود بپذيرند.
ولي پيشگويي هاي ديگر كتاب مقدس نشان مي دهد يهوديان هرگز ضدمسيح را به عنوان مسيحاي خود قبول نخواهند كرد. در واقع ما به صراحت مي گوييم كه وقتي ضدمسيح در اواسط دوران رنج و محنت اعلام خدايي مي كند، يهوديان خشمگين شده و او را رد مي كنند و همين باعث مي شود دجال با هدف انتقام قصد نابودي آنها را بنمايد. (مكاشفات 12:13-17)
استدلال بر غيريهودي بودن
پس معني جمله عيسي يعني "هرگاه ديگري به اسم خود آيد، او را قبول خواهيد كرد" چه كساني هستند؟ كساني كه قائل به غيريهودي بودن ضدمسيح هستند استدلال مي كنند كه ضدمسيح هنگامي توسط يهوديان به عنوان نجات بخش سياسي پذيرفته مي شود كه با استقرار يك پيمان صلح امنيت ايشان را تامين نمايد و آنها را قادر به بازسازي معبد خود بنمايد (دانيال 9:27) اما يهوديان هرگز ضدمسيح را به عنوان نجات بخش روحاني خود نخواهند پذيرفت بنابراين وقتي او خود را خدا مي خواند، يهوديان او را رد مي كنند.
شواهد ديگري از كتاب مقدس بر غيريهودي بودن ضدمسيح نيز گفته شده از جمله در مكاشفات 13:1 ضدمسيح به صورت جانوري تصوير شده كه از دريا برمي خيزد. دريا در كتاب مقدس نمادي از غير يهوديان است ( دانيال 7:3 و لوقا 21:25)
در مقابل وزير دست راست ضدمسيح و رهبر روحاني او چنانچه در مكاشفات 13:11 تصوير شده از "سرزمين" برمي خيزد. اينگونه ارجاع به سرزمين نشانه اي است بر اينكه پيامبر دروغين يك يهودي است كه از سرزمين موعود اسرائيل برمي خيزد.
آيا ممكن است مسلمان باشد؟
آيا ممكن است ضدمسيح يك مسلمان باشد؟ به نظر مي رسد اين ايده امروزه با توجه به بيداري اسلامي و پيگيري هدف آن براي تسلط بر كل جهان، جان گرفته و مطرح شده است.
من اخيرا 4 كتاب در اين موضوع خوانده ام. يكي از آنها {كلام خود را} بر اساس كتاب مقدس پايه ريزي كرده است بدون آنكه اشاره اي به مسلمان بودن ضدمسيح بكند و 3 تاي ديگر از آن پايه استفاده كرده و ادعاي ضدمسيح اسلامي را مطرح كرده اند.
كتابي كه پايه ريزي بر اساس كتاب مقدس صورت داده – و بهترين كتاب از ميان 4 كتاب است- "ارتباط آشوري" (The Assyrian Connection)[1] نام دارد. اين كتاب در 1993 توسط فليپ گودمن نوشته شده و نسخه تجديدنظرشده آن در 2003 به چاپ رسيده است.
گودمن متخصص در پيشگويي كتاب مقدس است و در تولسا در ايالت اوكلاهاما اقامت دارد. او يك دانش پژوه دقيق و معلم بااستعداد كتاب مقدس است و هرچه مي نويسد و مي گويد برمبناي كتاب مقدس است.
گودمن در كتاب خود استدلال مي كند كه ضدمسيح از جناح شرقي امپراطوري روم قديم برخواهد خاست كه برگرفته از عرصه تاثير يونان باستاني و مرز امپراطوري است. حتي به طور مشخص تر او بيان مي كند كه دجال از منطقه سلوكي كه از حوزه هاي يونان است و به ويژه از آشور كه در اين روزگار سوريه و عراق را شامل مي شود، خواهد آمد. اگرچه او به صورت صريح بر مسلمان بودن ضدمسيح اشاره نمي كند ولي اين نگاه را تقويت مي كند چراكه او مدعي است دجال از منطقه اي كه {اكنون} تحت سلطه اسلام است برمي خيزد.
گودمن براي نظريه خود شواهدي از كتاب مقدس مي آورد از جمله توصيف مكاشفات 13:2 كه در آن ضدمسيح به طور نمادين شبيه يك پلنگ با پايي خرس مانند و دهاني شيرمانند توصيف شده است. اين تصوير در كنار عبارت 7 كتاب دانيال {قرار گرفته} كه در آن امپراطوري بابل به عنوان يك شير توصيف شده و امپراطوري ايران و مادها به صورت يك خرس به تصوير كشيده شده و امپراطوري مقدوني يا اسكندر كبير به صورت يك پلنگ توصيف شده است.
گودمن استدلال مي كند كه از آنجا كه ويژگي تسلط دجال بنابر مكاشفات 13:2 در بدن پلنگ مانند اوست، نشانگر اين امر است كه دجال از همين منطقه از امپراطوري يونان كه جزئي از امپراطوري روم بوده، ظهور خواهد كرد.
پس از آن او جستجوي جغرافيايي را با اشارات كتاب ميكاه 5:5 محدود مي كند كه طي آن پيشگويي آخرالزماني به "آشور" به عنوان سرزمين اسرائيل اشاره شده است. او استدلال مي كند اين ارجاع به دجال برمي گردد.
سپس او بحث خود را با ارجاع به عبارت باب 8 كتاب دانيال محكم مي كند كه در آن دانيال نگاه خود به جانشيني امپراطوري ها بيان كرده بود. دانيال مي گويد او يك قوچ به نمايندگي از ماديان و پارسيان ديده (عبارات 3 و 20 باب) و اين قوچ با يك بز نر پايمال شده بود كه نمايانگر امپراطوري يونان است (عبارات 5-7 و 21). بز نر "شاخي آشكار بين چشمانش" داشت كه نمادي از اسكندر كبير است. ولي پس از آن دانيال گزارش مي دهد كه شاخ بزرگ شكسته (نمادي از مرگ اسكندر) و " در جايش چهار شاخ آشكار برآمد" كه نشان مي دهد پس از مرگ اسكندر امپراطوري يونان به 4 بخش تقسيم شده است.
بنابر گفته دانيال از يكي از اين 4 بخش از امپراطوري اسكندر "شاخي كوچك كه بسيار بسيار بزرگ شده" ظهور كرده است.
اپيفانوس آنتياخوس [2]
تقريبا همه محققان كتاب مقدس موافق با اين امر هستند كه اين شاخ كوچك همان اپيفانوس آنتياخوس حاكم مستبدي است كه در بخش سلوكي امپراطوري اسكندر حكومت مي¬ كرد. جزئيات مشخصات او در عبارات 23 تا 24 كتاب آمده كه نمايشي كلاسيك از ضدمسيح است و روشن مي كند آنتيوخوس نوعي از دجال بوده است. در واقع عبارات 17 تا 19 كه توسط جبرئيل به دانيال گفته شده، مشخص مي نمايد پيشگويي تا آخرالزمان تحقق كامل نخواهد يافت.
به نظر بسياري مفسران كتاب مقدس آنتيوخوس نوعي ضدمسيح بوده است
مطابق نظر گودمن اگر نمونه¬اي از ضدمسيح (آنتيوخوس) از سلوكيه بوده ضدمسيح نيز به همان منطقه (سوريه-عراق) تعلق دارد و به اين ترتيب آشوري خواهد بود.
جانشيني امپراطور
يكي ديگر از استدالات گودمن براي اثبات ارتباط آشوريان و دجال بر مبناي عبارتي از مكاشفات (17:9-11) است كه در آن اشاره به 7 امپراطوري شده است. 5 مورد از آنها "سقوط كرده" اند (مصر، آشور، بابل، ماد و فارس و يونان) مورد ششم كه در آن زمان "وجود داشته" امپراطوري رم است. در مورد هفتم كه گفته شده "هنوز نرسيده است"، امپراطوري است كه به هنگام تولد دجال وجود خواهد داشت. مكاشفات 13:1-3 نيز به اين 7 امپراطوري اشاره دارد و بيان مي كند دجال از يكي از اين 7 امپراطوري سر بر مي آورد. تفسير رايج و سنتي بر اين است كه اشاره اين امپراطوري آخر به احياي امپراطوري روم است.
اما گودمن با اين امر مخالف است. او استدلال مي كند كه همه پادشاهي ها به نحوي ادامه حيات داده اند به جز آشوريان. او گوشزد مي كند كه تنها يكي از آنها كاملا متوقف شده و بنابراين همين پادشاهي در آخرالزمان احيا خواهد شد. گودمن از دانيال 7:12 به عنوان شاهد ادعاي خود بهره مي برد كه در آن دانيال به اعطاء "گسترش زندگي" (درازي عمر) براي "زماني مقرر" به جانوران كه نمادي از امپراطوري هاي جهان بودند داده شده بود.
گودمن شواهد ديگري نيز براي تكميل فرضيه خود مي آورد ولي موارد كليدي آن همان بود كه در بالا گفتيم. حال بياييد به بررسي اين موارد بپردازيم:
پاسخ به گودمن
با توجه به توصيفات نمادين ضدمسيح در مكاشفات 13:2 مبني بر تشابه او با پلنگي با پاي خرس مانند و دهان شيرمانند، من هيچ دليلي بر پذيرش اين مطلب كه دجال از حوزه يونان از امپراطوري روم قديم برمي خيزد، نمي بينم. به اعتقاد من تمام اين عبارت مي گويد پادشاهي ضدمسيح ويژگيهاي اين سه پادشاهي را دارد: سريع همچون پلنگ، قوي مانند خرس و كشنده مانند شير.
وقطعا بايد بدانيم و به خاطر بسپاريم كه بر مبناي عبارات مكاشفات، دجال بر تمام جهان تنها در 3 سال و نيم غلبه خواهد كرد.
ميكاه 5:5
به نظر من نمي توان از عبارات كتاب ميكاه 5:5 براي تعيين مليت ضدمسيح بهره جست. عبارات 5:3-15 همگي در مورد دوران هزاره[3] است. دجال در آن زمان مرده و رفته است. مكاشفات 19:20-21 مي گويد كه در بازگشت دوم عيسي –در انتهاي دوران محنت و رنج- ضدمسيح و پيامبر دروغين وي به درون درياچه آتش پرتاب مي شوند و تا ابد معذب خواهند بود (20:10)
من معتقدم همه مواردي كه پيامبر در ميكاه 5:5-6 گفته اين است كه در دوران هزاره خداوند اسرائيل را از تمام دشمنان معمولي آن محافظت مي كند و چون در زمان آن پيامبر آشوريان دشمن اسرائيل بودند، با اين عنوان ذكر شده است.
باب 8 دانيال
عبارات اين باب بي شك پيشگويي از آنتيخيوس اپيپانيس بوده كه نمونه اي از دجال كتاب مقدس است كه از يكي از 4 تقسيم امپراطوري اسكندر كبير پس از مرگ او ظهور مي كند. همچنين واضح است كه فصلي كه در مورد ماهيت آنتيوخوس گفته شده در مورد دجال آخرالزمان هم صادق است (دانيال 8:17-19) ولي تمركز اصلي اين فصل در مورد شخصيت و كاراكتر ضد مسيح است (عبارات 23-26) و نه منطقه ظهور او.
به خاطر داشته باشيد بسياري از انواع ديگر نمادين از دجال در كتاب مقدس علاوه بر آنتيوخوس وجود دارد. آنها عبارتند از فرعون دركتاب خروج، ساوول پادشاه از اسرائيل، پسر داوود، آبشالوم و پادشاه هيروديس. برخي از اين افراد يهودي هستند ولي اين دليل نمي شود ضدمسيح يهودي باشد. يكي از نمونه هاي مهم فرعون دركتاب خروج است كه مصري بود و دليل نمي شود دجال از مصر باشد.
آنها مانند آنتيوخوس نوعي دجال كتاب مقدس هستند چراكه در برابر خدا شورش كردند و تلاش كردند خود را در جايگاه خدا قرار دهند. همچنين به خاطر داشته باشيد مثال كاملا شباهت با ممثل ندارد. به عنوان مثال يوسف نوع نماديني از عيسي است.
اما واقعيت مهمتر اينكه آينتيوخوس اپيپانيس از شاخه يونان بود و نه از آشوريان. بنابراين اگر هم پيشگويي ذكر شده در باب 8 دانيال به منشا ضدمسيح اشاره داشته باشد نشان مي دهد از قسمت يونان و روم خواهد بود.
باب 17 مكاشفات
ضعيف ترين استدلال گودمن تلاش براي استفاده از عبارات 17:9-11 مكاشفات است. ادعاي او در اينكه همه امپراطوري هاي ذكر شده در اين عبارات –به جز آشوريان- تا به امروز ادامه داشته اند، به سادگي از نظر تاريخي رد مي شود. امپراطوري بابل يك شبه توسط امپراطوري ماد-پارس سرنگون گرديد. دويست سال بعد وقتي اسكندر بزرگ از پايتخت آن بازديد كرد، هيچ چيز جز خرابه وجود نداشت.
كتاب مقدس به طور مشخص پيشگويي مي كند كه بابل توسط مادها سرنگون مي شود و پس از آن "تا به ابد آباد نخواهد شد و نسلا بعد نسل مسكون نخواهد گرديد. (اشعيا 13:17-20) اين پيشگويي ظاهرا در 539 قبل از ميلاد –با فتح بابل توسط مادها و پارسيان- محقق گرديد . به تدريج در سالهاي بعد بابل شهري كوچك گرديد و در نهايت به صورت ويرانه اي درآمد و اكنون همانگونه كه پيشگويي شده بود تا به امروز به عنوان شهري متروك باقي مانده است. (اگرچه شايعاتي مبني بر بازسازي آن شنيده مي شود)
خلاصه كلام اينكه هيچ راهي در انكار اين واقعيت نيست كه مصريان، آشوريان، بابليان، ماد-پارسيان و امپراطوري روم از صحنه روزگار محو شده اند و نمي توان گفت تمام اين امپراطوريها به جز آشوريان تا به امروز باقي مانده اند و در نتيجه آشوريان دوباره زنده خواهد شد. بنابراين زمينه جانشيني امپراطوري جهاني كه در بابهاي 2 و 7 كتاب دانيال ذكر شده و همان امپراطوري ضدمسيح است، بازسازي و احياي آخرين امپراطوري آنها يعني امپراطوري روم خواهد بود.
اين بحث مرا به ياد امپراطوري مقدس روم انداخت كه از حدود سال 800 تا 1806 ادامه داشت. تلاش برخي قبايل آلماني براي حفظ حيات امپراطوري روم ادامه داشت ولي دامنه اي بسيار محدود داشت و باعث شد ولتر با مشاهده آن بگويد "نه مقدس و نه رومي و نه امپراطوري!"
تجديدنظر اساسي
در سال 2003 گودمن در تجديدچاپ كتابش امپراطوري هفتم باب 17 مكاشفات را از امپراطوري روم به امپراطوري عثماني (1299-1923) تغيير داد ولي در عين حال به نظريه قديم خود در مورد برخاستن دجال از ميان آشوريان پايبند ماند.
اجازه دهيد به عبارات باب 17 مكاشفات نگاهي دقيقتر بيندازيم. اين باب با اشاره به جانوري سرخ رنگ (دجال) كه بر آن فاحشه اي بزرگ (دين ارتداري ضدمسيح) نشسته آغاز مي شود. اين قطعه مي گويد كه آن وحش 7 سر دارد:
9- اينجاست ذهني كه حكمت دارد. اين هفت سر، هفت كوه ميباشد كه زن بر آنها نشسته است
10- و هفت پادشاه هستند كه پنج افتادهاند و يكي هست و ديگري هنوز نيامده است و چون آيد مي بايد اندكي بماند.
11- و آن وحش كه بود ونيست، هشتمين است و از آن هفت است و به هلاكت ميرود.
با توجه به زماني كه اين عبارت نوشته شده (95 ميلادي) 5 پادشاه "سقوط كرده" به ترتيب زير بوده اند: مصريان، آشوريان، بابليان، مادپارسها و يونانيان. تنها امپراطوري "موجود" در زمان نوشته شدن مكاشفات، امپراطوري روم بوده است. امپراطوري كه در آينده احيا مي شود بايد امپراطوري روم باشد كه زمينه تولد ضدمسيح مي باشد (اتحاديه اروپا) امپراطوري هشتم، پادشاهي سراسري ضدمسيح است كه از طريق غلبه نظامي در نيمه اول دوران رنج و محنت ايجاد مي شود.
امپراطوري عثماني را نمي توان در اين عبارت جا داد. اگر شما اين امپراطوري را در جايگاه هفتم بگذاريد و مطابق اظهارات گودمن، هشتمين امپراطوري احياي مجدد پادشاهي آشور باشد، امپراطوري جهاني ضدمسيح نهمين مورد خواهد بود حال آنكه در اين عبارت تنها به 8 مورد اشاره شده است.
علاوه بر اين، اين نگاه احياي مجدد امپراطوري روم را نيز منكر مي شود؛ انكار موضوع مهم و معجزه آساي حيات مجدد اين امپراطوري در اين روزها و سالها كه برپايه اتحاديه اروپا صورت گرفته است حال آنكه صدها سال قبل اين امر توسط متخصصان تفسير كتاب مقدس پيشگويي شده بود.
[1]- Phillip Goodman, The Assyrian Connection (Tulsa, Oklahoma: Prophecy Watch Books, 1993 — revised edition in 2003), 136 pages.
[2] - Antiochus Epiphanes وي يكي از پادشاهان معروف سلوكيان است
[3]- Millennium
نویسنده: حجت الاسلام زهیر دهقانی
پایان پیام/
نظر شما