«پابرهنه ها»به گام پانزدهم رسیدند

خبرگزاری شبستان:«پابرهنه ها» نوشته زاهاریا استانکو، شاعر، فیلسوف و داستان نویس بزرگ رومانی، با ترجمه احمد شاملو به چاپ پانزدهم رسید.

به گزارش خبرنگار کتاب شبستان ،زاهاریا استانکو به سال 1902 در جنوب رومانی به دنیا آمد. کودکی‌اش را در فقر و تنگدستی گذراند؛ با این همه سی و یک ساله بود که دانشکده‌ی ادبیات و فلسفه‌ی «بخارست» را به پایان برد (1932) و به روزنامه‌نگاری پرداخت. آن‌چه در فاصله‌ی دو جنگ جهانی بر زمینه‌ی اجتماع و سیاست و فرهنگ قلم زده بود بعدها در دو مجموعه فراهم آمد: «گُرده ورزاها» (1965) و «نمک خوش است» (1966). چندی نشریات دموکراتیک «آزی» (1932 تا 38، 1938 تا 40) و «لومیا رو مانیاسکا» (1937 تا 40) را اداره و سرپرستی کرد تا آن که مبارزات آشتی‌ناپذیر او با فاشیسم به بازداشت‌اش کشید و سبب شد که تمامی سال‌های جنگ دوم جهانی را در کشتارگاه فاشیستی «تیرگوـ جیو» به اسارت بگذراند.

 

آثار استانکو جوایز متعددی را از‌آن خود کردند؛ به جز جوایز دولتی رومانی، دانشگاه «وین» نیز جایزه «گوتفرید فون هردر» سال 1970 خود را «به خاطر ارزش بالای آثار و نیز به سبب فعالیت‌های خستگی‌ناپذیر ادبی‌اش» بدو اعطا کرده است. به عنوان مرد فرهنگ و هنر نخست مجموعه شعرهای آسان (1927) بود که توجه مردم را به سوی او جلب کرد: اثری که بی‌درنگ جایزه‌ی «جامعه نویسندگان» را ربود. پس از آن، مجموعه اشعار سفیدی‌ها (1930) زنگوله زرین (1939) درخت سرخ (1940) علف جادویی (1941) روزگار دودها (1944) که اندیشه‌های سیاسی و فلسفی و اجتماعی شاعر را باز می‌نمود، موقعیت او را به عنوان شاعری متعهد تثبیت کرد. هنگامی که رمان «پابرهنه‌ها» منتشر شد، درخشش تند آن‌ چنان بود که چهره‌ی استانکو را به عنوان «شاعری تثبیت شده» یکسره در ظلمت فراموشی پنهان کرد! پابرهنه‌ها یک صاعقه بود. چیزی غیر‌منتظر و غافلگیر‌کننده، که در پرتو آن همه چیز بی‌رنگ می‌نمود. کتابی که به فاصله دو سال به بیش از سی زبان برگردانده شد.

«پابرهنه‌ها» اولین رمان مهم اوست، این اثر به بیشتر زبان های دنیا ترجمه شده است. بسیاری چاپ این اثر را همانند اثر صاعقه می‌دانند، چیزی نامنتظر و غافلگیر کننده که در پرتو آن همه چیز رنگ می‌باخت. در مدتی کمتر از دو سال این اثر به سی زبان ترجمه شد.

احمد شاملو مترجم کتاب می‌گوید: «اولین بار که این کتاب را خواندم با خودم گفتم: کاش این زندگی نامه من بود.»

 در توصیف جهنم از این کتاب می خوانیم :«آنچه با دقت بیشتری تو بحرش رفته ام جهنم بوده است که کشیش مدام به اش حواله مان می دهد. -همین جهنم خیالی نقاشی روی دیوار طرف در ورودی.

 

شعله های قرمز عظیمی زیر پاتیل های بسیار بزرگ می بینی که توی آن قیر جوشان هست و بخار غلیظ سفیدی ازشان به طرف گنبد کلیسا بالا می رود. توی ابر و بخار هم شیطان ها دیده می شوند با دُم های درازِ به هم پیچیده و شاخ های شق و رق و گوش های پت و پهن و دماغ های برگشته و پوزه های گُرازوار. شیطان های پشمالودی که هر کدام یک شنکش آهنی چهارسیخه دستشان است و با آن ارواح را از این پاتیل به آن پاتیل می اندازند؛ ارواح آدم هایی که این پایین معصیت کرده اند.

می خزی تو باغ همسایه یک دانه سیب می دزدی؟ کلکت کنده است! روحت از دست رفته. وقتی مردی آتش جهنم منتظرت است. آتش جهنم و پاتیلی که مدام توش پلق و پلق قیر می جوشد، و نیزه های چهارسیخه ای که روح آدم را از این پاتیل به آن پاتیل می کند!

اسب هایت را به چرا برده ای، خسته و مانده خوابت گرفته و حیوان ها رفته اند تو کشت و کارها گندم و ذرت و یونجه یا کنجد دیگران را چریده اند؟ -کارت ساخته است! همان آتش جهنم، همان شیطان ها، همان پاتیل های قیر جوشان چشم به راهتند.

...

دشنام دادن به کشیش و ارباب و بخشدار که، هیچ! اصلا فکرش را هم نباید کرد... این دیگر از هر گناهی که به خیالت برسد بزرگتر است. بدان و آگاه باش که اگر گناهت این است پدرت درآمده! بهتر است فکری به حال و روز خودت بکنی! چون در این صورت نه فقط بعد از مرگ تو آتش جهنم کباب می شوی بلکه با تازیانه و قنداق تفنگ هم خرد و خمیرت می کنند. دست کم مشت و لگد مفصلی تو دک و پوز و دنده ات می زنند  

چاپ پانزدهم «پابرهنه ها»، نوشته زاهاریا استانکو و ترجمه احمد شاملو، با 736 صفحه و قیمت 40000 تومان از سوی انتشارات نگاه منتشر شده است.

پایان پیام/

کد خبر 443153

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha