به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری شبستان عبدالله اسکندری چهره پرداز نام آشنا عرصه تصویر که چندی پیش در رونمایی از فیلم سینمایی لامپ صد هم از او تقدیر شده بود، مهمان برنامه هفت بود.
وی در ابتدای صحبت های خود از انتخاب نام خود در سال 1991 به عنوان یکی از ده چهره پرداز برتر جهان احساس افتخار کرد و گفت: با این عنوان دنیا دانست که ما نیز در ایران گریم داریم و این افتخار برای ایران است و سایر گریمور ها نیز در حال حاضر به خوبی می توانند گریم ایران را نشان دهند در حالی که گریم ایران قبل از سال 50 خیلی کمرنگ بود.
اسکندری با اشاره به شروع هنر طراحی و اجرای حرفه ای گریم گفت: در ابتدای دهه پنجاه و بعد از آن که آقای محتشمی که می تواند نام پدر گریم را به خود بگیرد با آموزشی که در آمریکا دید 14 شاگرد را تربیت کرد که هر کدام بسته به استعداد و علاقه و عشقی که به کار داشتند توانستند به خوبی ادامه دهند.
این چهره پرداز در ادامه به عملکرد کارگردانان در عرصه گریم پرداخت و گفت: بعضی از کارگردان ها از تمام بخش های سینما استفاده می کنند و این بهره گرفتن تنها مختص گریم نیست. خیلی از کارگردانهای بزرگی که از امکانی که گریم پیدا کرده است استفاده کرده اند، متوجهاند که گریم خیلی می تواند به فیلم کمک کند.
وی ادامه داد: کارگردان تنها کافی است که مقدار کمی از گریم بداند اما گریمور باید کاملا از کار خود اطلاع داشته باشد و می تواند در کنار استفاده از شخصیتها و اطلاعاتی که از سناریو می گیرد از ذوق خود نیز بهره گیرد و در پرداخت شخصیت ها بازی کند. گریم همچنین خیلی می تواند به بازیگر کمک کند که نقش های مختلف را بازی کند و بازیگرانی موفق هستند که خودشان را شبیه کاراکتری می کنند که می خواهند خلق کنند. نمونه این بازیگران اکبر عبدی است.
اسکندری در پاسخ به اینکه گریم باید دیده شود یا خیر توضیح داد: دیده شدن یا نشدن به این موضوع ربط دارد که زمانی که کاراکتری را از سناریو می خوانید بتوانید به عمق فرد پی ببرید و در صورتی که آن را درست پیدا کنید و به آن پی ببرید می توانید آن را درست نیز روی بازیگر پیاده کنید و اگر اطلاعات درستی از شخصیت نداشته باشید و فقط گریم کرده باشید و شخصیت پردازی درستی روی بازیگر صورت نگرفته باشد این گریم کاملا مشخص می شود.
وی افزود: گریم به گونه ای است که تنها آن گونه که یاد گرفته اید نمی توانید آن را انجام دهید و پیاده کنید بلکه گریم طراحی میخواهد واین زمانی را می طلبد تا همه چیزهایی را که شامل بسیاری رشته ها و هنرها مانند مجسمه سازی،نقاشی و حتی جامعه شناسی می شود را یاد بگیرید.
این چهره پرداز با بیان اینکه با حضور خود در جامعه طراحی را سیاه مشق می کنم اضافه کرد: یک گریمور باید نگاهش با آدم های اطرافش متفاوت باشد و باید نگاهش به جامعه خود دقیق باشد. با نگاه کردن به یک فرد عصبی،ناراحت، بیمار،صاحبان مشاغل مختلف و امثال این و با این دقت خاص موجب می شود که پشت ذهن یک گریمور انبار اطلاعاتی وجود داشته باشد و در صورتی که در یک لحظه ای که از دل تاریخ یک چهره را بیرون می کشد با اطلاعات کافی که در اختیار دارد بتواند آن چهره را پیاده کند.
این هنرمند افزود: یکی از ارتباطات تنگاتنگی که در جریان فیلم وجود دارد ارتباط میان گریمور با فیلمبردار و طراح لباس است. چرا که هر دومقوله بسیار مهم است و باعث رشد در کار گریم می شود. من بر همین اساس قبل از شروع کار با آنها در مورد شرایط فیلم برداری و نورپردازی و رنگ های استفاده شده در لباس ها صحبت می کنم چرا که در نورپردازی ضعیف گریم جلوه خوب و مناسبی نخواهد داشت ضمن اینکه انعکاس رنگ لاس پیوسته در صورت بازیگر دیده می شود نیازمند هماهنگی لازم بین گریم و لباس است تا نتیجه متاسب دیده شود.
اسکندری در پایان صحبت های خود با بیان اینکه زمانی که شخصیتی را خلق و طراحی می کنم از خود بی خود می شوم و لذت می برم گفت: زمانی که طراحی می کنم 30 تا 40 درصد از کار توسط سناریو و مشورت با کارگردان و فکر پیشین خود آماده می شود اما زمان اجرای کار و در جلوی آیینه با استفاده از همان 30 تا 40 درصد مابقی کار را ادامه می دهم.
براساس این گزارش، در بخش دیگری از این برنامه میزگردی با موضوعیت ضرورت قهرمان در سینما شکل گرفت که در این پرده نیز سیروس الوند، بهروز افخمی، اکبر نبوی و سعید راد نیز مهمان برنامه بودند.
سیروس الوند در این بخش برنامه به عنوان آغاز کننده بحث ضمن زیر سوال بردن توانایی بازیگران بیان داشت: اگر در دهه هایی قهرمان داشتیم بازیگر آن هم وجود داشت اما در حال حاضر کدام یک از بازیگران می تواند نقش یک قهرمان را بازی کند و بنابر این من ضرورتی برای داشتن یک قهرمان در فیلمها نمی بینم.
وی سپس به فیلم «روباه» ساخته بهروز افخمی اشاره کرد و گفت: مشکل اصلی این نیست که قهرمان نداریم در واقع مشکل این است که قصه نداریم. چرا که قصه خوب با خود قهرمان را هم به همراه می آورد و لزوما قهرمان نباید کارهای قهرمانانه انجام دهد. بنابراین سینمای قصه ضرورت دارد و ما از آن غافل شدهایم. بسیاری از فیلم هایی که در جشنواره امسال فجر هم وجود داشتند فیلم هایی بودند که چند قصه و شخصیت دارند و در جریان فیلم به همه آنها نمیتوانند برسند و در پایان رها می شوند و این پایان باز تعمدی نیست بلکه چاره ای جز آن وجود ندارد در حالی که اگر یک قصه داشته باشد قهرمان هم دارد. فیلم «روباه» از این منظر قهرمان دارد.
بهروز افخمی نیز در ادامه صحبتهای الوند در بیان دیدگاه خود اظهار کرد: ما در حال حاضر نیازمند قصه هستیم و همه قصههای خوب قهرمان دارند. شخصیت هایی دارند که فعالند و کارهایی را صورت می دهند و برای تغییر دادن شرایطی حرکت می کنند و افسرده، بلا تکلیف و منفعل نیستند.
وی با بیان اینکه وجود قصه قهرمان را با خود به همراه دارد بیان کرد: قصه ای که قهرمان دارد ماندگار می شود و می تواند بر مخاطب تاثیر گذارد. فیلمی هم که قهرمان و ضد قهرمان داشته باشد می تواند تاثیری در جهت مثبت یا منفی و ویرانگر داشته باشد اما در هر صورت فیلم است. در حالی که مشکل این است که بسیاری از محصولات سینمایی امروز ایران فیلم نیستند و چهارچوب های اولیه را نمی شناسند بلکه فقط می خواهند مدل هایی را اختراع کنند که حتی در سینمای جهان نیز وجود نداشته است.
اکبر نبوی نیز در ادامه بیان کرد: در وضعیت فعلی سینمای ایران یکی از مسائلی که به آن بی توجهی می شود این است که سینما فراموش شده است و در نهایت قصه گویی و قهرمان در نتیجه آن نیز فراموش شده است.
وی با بیان اینکه سینماهمچون فوتبال، موسیقی و سیاست به یک نهاد اجتماعی تبدیل شده است گفت: این چهار نهاد قدرتمند بشری در جهان نقش ایفا می کنند در حالی که در ایران نیز یکی از نهادها یعنی سینمایی که امروز ارکان زندگی بشر را به دوش گرفته است و در حال نقش آفرینی است در حال فراموش شدن است.
این منتقد و نویسنده سینما با انتقاد از وضعیت «دورهمی» سینما گفت: زمانی که سینما به شوخی گرفته می شود و به تمام وجوه نه فقط در بعد صنعتی بلکه هنری و اجتماعی آن نیز توجه نمی شود آن وقت نام سینمای دورهمی را هم می توان به آن داد. در حالی که سینما شکل و ماهیت دارد. شکل سینما که وجود دارد و پابرجاست اما آنچه را که من به آن اشاره کردم ماهیت و امر سینما است. قهرمان امر سینما است و نمی توان ان را نادیده گرفت. البته در فیلم ها ضدقهرمان های دوست داشتنی هم وجود دارند که قهرمان نیستند. به هر صورت قهرمان همزاد خلقت بشر است و همان طور که زندگی مادی بشر شروع می شود قهرمان و ضد قهرمان نیز آغاز می شوند و در سینما وقتی که می گویی قهرمان در واقع هر آنچه را که ماهیتا محقق کننده است مورد نظر است اما زمانی که آنچه در نهادشان وجود دارد و مطالبه فردیشان است را نتواند محقق کند دیگر قهرمان نیست.
سعید راد نیز از دیگر افراد حاضر در استودیو هفت بود که در ابتدای صحبت های خود با بیان اینکه باید گفت چرا در سینما قهرمان نداریم ادامه داد: از پیدایش سینما که از تئاتر به سینما اتفاق افتاد همیشه شاخصه آن دو شخصیت سفید و سیاه بود و تا اواخر دهه هفتاد نیز در دنیا وجود داشت اما از زمانی که در این 20 سال اخیر تکنولوژی وارد شد و در آمریکا و اروپا نیز تبادل نظر صورت گرفت تاثیراتی گذاشته شد که سینمای آسان و ارزان یکی ازآن تاثیرات است و این به سینما لطمه زد. به واقع نهضتی که راه افتاد آگاهانه بود. در حال حاضر نیز آن اتفاقی که در حال رخ دادن است خطرناک است و این اتفاق این است که شهروندی که بدون احتیاج به هیچ مدرک و وسایل و بازیگر فیلمی را می سازد.
وی اضافه کرد: وقتی ابهت نگاتیو از بین رفت قواعد بازی در سینما به هم خورد. این به گونه ای است که در دنیا نیز تنها 20 درصد فیلم ها قهرمان دارند. قهرمان ها نه سفید و نه حتی سیاه اند بلکه همه خاکستری اند و بچه ها قهرمان فیلم ها شده اند و در این میان بازی ها آسان و دروغ شده است. چرا که کارگردانی که برای اولین بار فیلمی را بدون اطلاع می سازد چه می خواهد بگوید.
در ادامه صحبت های راد، سیروس الوند بیان کرد: صحبت های سعید راد صحیح است اما با همان دوربین معمولی کیارستمی فیلم خانه دوست کجاست را ساخته است که این وجه غالب نباید باشد بلکه وجه غالب سینمای ما حرفه ای است.
این سنما گر تاکید کرد: اگر ما قصه می خواهیم باید ممیزی کم شود . ما چاره ای نداریم جز اینکه از مسئولین ارشاد حمایت کنیم تا جلوی دخالت های برخی مسئولین را بگیرند. تمام ممیزی ها روی قصه و موضوع انجام شده است.
افخمی نیز در ادامه گفته های الوند در بیان نظر خود در باب صحبت های انجام شده اظهار کرد: اگر دولت صدور پروانه ساخت را ملغی کند، اتفاقی که چندان هم ترسناک نیست، موجب می شود که دیگر دولت در مقابل فیلمساز برای نمایش یا عدم نمایش فیلمش مسئول نباشد. در حالی که در حال حاضر با این پروانه ساخت مسئول برخی فیلم هایی است که به لعنت خدا هم نمی ارزد .از دیگر راهکارها از پرده برداشتن فیلم هایی است که بعد از دو هفته به فروش مناسب نرسیده اند این موارد سبب می شود که هر کسی یتواند فیلم بسازد اما انتظار نمایش آن برداشته شده است.
در بخش پایانی صحبت های چهار مهمان حاضر در برنامه هفت، مانی باغبان منتقد و فیلمنامه نویس سینمای ایران روی خط حاضر شد و گفت: بحث بخشی از این برنامه روی فیلم های جذاب است و بخشی از جذابیت این فیلم ها نیز به این بر می گردد که قهرمان دارند. اما یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که ما اقتباس نداریم در حالی که همین الان نیز کلی قهرمان در صفحات مختلف مطبوعات داریم. از طرفی زمانی هم که قهرمان نشان داده می شود به قدری نامفهوم است که کسی چیزی از ان متوجه نمی شود و این به این موضوع بر می گردد که نویسنده بیشتر از آنکه به زندگی واقعی قهرمان نزدیک شود در پی این است که چگون اثر را بدون ممیزی روی پرده ببرد.
پایان پیام/
نظر شما