ناگفته های بابک درباره جهان پهلوان/ مادرم به تختی نمی خورد

خبرگزاری شبستان: نزدیک به نیم قرن بعد از مرگ غلامرضا تختی همچنان حجم عظیم پرسشها درباره زندگی و البته مرگ وی است که پیش روی ایرانیان وجود دارد.

 

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان به نقل از سینما ژورنال، سلوک شخصیتی تختی، علاقه اش به جبهه ملی و شخص آیت ا.. طالقانی و از آن سو تقابلاتی که با رژیم قبل داشت سبب ساز آن شده که در همه سالهای بعد از تختی، ماجرای مرگش یک معما باشد؛ معمایی که بسیاری در حاشیه آن سخن گفتند و هیچ کس نتوانست متن آن را بازگو کند.

در سینمای ایران پیش از هر کس دیگر این علی حاتمی بود که جرأت این را کرد که سناریویی با محوریت زندگی جهان پهلوان بنویسد.

با این حال مدتی کوتاه بعد از آغاز فیلمبرداری بیماری مهلک سرطان که از مدتی پیش پنجه در پنجه حاتمی افکنده بود جان وی را گرفت و پروژه نیمه کاره “جهان پهلوان” به بهروز افخمی رسید که او نیز به گونه ای کاملا غیرمرتبط با حاتمی فیلم را به سرانجام رساند.

غلامرضا تختی یک بار بیشتر ازدواج نکرد و آن هم با شهلا توکلی؛ زنی که در تمام سالهای بعد از تختی کلمه ای درباره مرگ وی اظهارنظر نکرد تا خرداد امسال که به همسر پیوست.

ثمره این ازدواج بابک تختی بود.

بابک تختی که نویسنده و البته صاحب نشرقصه است و از ازدواجش با منیرو روانی پور یک فرزند به نام غلامرضا دارد در گفتگویی تفصیلی با معصومه حیدری پارسا و مریم باقرزادگان در “دنیای فوتبال” نکاتی خواندنی و گفته نشده درباره پدر و مادرش بیان کرده است.

یعنی وجود ندارم و باید کاری را کنم که تختی می کرد

بابک تختی درباره سختیهای مقایسه شدن با پدر می گوید: ۲۶ -۲۷ ساله بودم آقایی که داشت من را به مراسم بزرگداشت تختی می برد گفت تو هیچ کار سختی نداری. راه و کارت این است که فکر کنی اگر تختی بود چه کار می کرد همان کار را انجام بدهی. می دانید یعنی این یعنی چه. یعنی تو وجود نداری یعنی باید کاری کنی که مردم از تختی می خواهند اما من که تختی نبودم! و البته این یک بخش عمده بوده است و البته این خیلی متداول بود.

همه از تختی حرف میزدند به جز اصغر فرهادی

بابک ۴۷ ساله درباره اینکه همواره خانواده آنها در سایه نام پدر بودند بیان می دارد: در مجلس ختم شهلا دیدید چه اتفاقی افتاد. مجلس ختم شهلا بود اما همه درمورد تختی حرف زدند به جز اصغر فرهادی که از مامان من صحبت کرد. همه از تختی صحبت کردند در حالی که مجلس ختم مامان من بود، این یعنی زیر سایه بودن.

مگر میشود تختی کاری خلاف اعتقادات نکرده باشد

فرزند تختی با بیان اینکه تختی هم آدمی بود شبیه همه آدمهای اجتماع و نباید از وی اسطوره ساخت اظهار می دارد: اگر تختی جایی هم سنت های ما را نادیده گرفته ما نمی شنویم چون آن صدا خفه شده. مگر می‌شود چنین کسی کاری نکرده باشد.

تختی، رستم نیست/شهلا هم اسطوره نیست

بابک که کتابی با عنوان “محبوب‌ترین ورزشکار تاریخ ایران” را درباره پدر نوشته به شدت از نگاههای افسانه ای نسبت به تختی گلایه دارد و بیان می کند: وقتی گفتم تختی رستم نیست گفتند این ضد پدرش است. حالا نسیم فمینیستی هم به ما خورده ، یاد شهلا افتادیم. شهلا هم یک خورده “سیمین دوبوار” قاطی اش می کنیم و یک اسطوره دیگر می سازیم. این نگاه را عوض کنیم این طوری نیست.

تختی خودش را به شاه نفروخت

بابک درباره ویژگیهای شخصیتی پدر می گوید: تختی خودش را به شاه نفروخت ، علاقه اش به دانشجو ها بود. می گفت هر دفعه دلم می گیرد ، می روم دانشگاه را طواف می کنم. این ویژگی های برجسته ای بود برای من که در وجود تختی می دیدم.

حاتمی گفت چرکنویس وقتی پاکنویس میشود که برود جلوی دوربین

بابک تختی درباره فیلمنامه ای که بنا بود حاتمی آن را بسازد بیان می کند: علی حاتمی را چند بار دیده بودم اما مشورت یا حرفی نشد. فقط به ما گفت سناریو را همان شب می نویسم. علی حاتمی درباره فیملنامه اش گفت فقط یک چرک نویس دارم که پاک نویسی آن زمانی است که برود جلوی دوربین.

مادرم به تختی نمی خورد

بابک که به دلیل مرگ پدر با منش و روش مادر بزرگ شده درباره روش زندگی مادر و پدرش اظهار می دارد: شهلا یک زن دانشگاهی بود، زیبا بود نمی خورد به تختی. من نمی دانم به تختی چه می خورد اما همه این را می گفتند.

دوستداران پدرم بودند که مادرم را قاتل تصور کردند

وی درباره ارتباط مادر و پدر می افزاید: تختی بلایی سر شهلا نیاورد. دوستداران پدرم آوردند. این نگاه که زن خوب تو سری خور است و حرف گوش کن. فکر می کنم از اولین لحظات مرگ تختی این فشارها {علیه مادرم} وجود داشت. شروعش این بود که {مادرم} قاتل است و مسئول قتل تختی.

 

شهلا سر خاک تختی نمی رفت

بابک تختی در جایی از گفتگو در پاسخ به این پرسش که آیا مادر سر خاک تختی نمی رفت می گوید: بله، نمی رفت. من یادم نمی آید که خیلی رفته باشد. سال ۵۷ آخرین بار رفتیم البته بعدها که آب ها از اسیاب افتاد فکر می کنم می رفت.

 

پایان پیام/

کد خبر 442927

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 3
  • نظرات غیرقابل انتشار: 3
  • رضایی IR ۰۲:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۵
    9 2
    روح تختی شاد