به گزارش خبرگزاری شبستان، کتاب «مبانی علوم انسانی اسلامی» در جستجوی پاسخ به سؤالاتی همچون علوم انسانی چه نوع علومیاند؟ چه تفاوتها و تمایزهایی با علوم غیرانسانی دارند؟ هدف یا اهداف علوم انسانی چیست؟ علوم انسانیِ اسلامی به چه معنی است؟ آیا قید «اسلامی» در این ترکیب، احترازی است یا توضیحی؟ روش تحقیق در علوم انسانی اسلامی به چه صورت است؟ روش تحلیل و داوری نظریهها در علوم انسانی چگونه است؟ آیا منحصر دانستن روششناسی علوم انسانی در روش تجربی موجه است؟ و آیا استناد به متون دینی در تحلیل کنشهای انسانی، علم تولیدی ما را امری اختصاصی و دروندینی نمیکند، است.
بر اساس این گزارش، همچنین چگونه میتوان درستی نظریه خود را برای افرادی که هم کیش و هم آیین ما نیستند، تبیین کرد؟ ارزشها چه نقشی در علوم انسانی دارند؟ آیا پذیرش تأثیر ارزش در دانش، مستلزم از دست دادن عینیت و بیطرفی علمی نیست؟ چگونه میتوان از علوم انسانی اسلامی سخن گفت و در عین حال ویژگیهای عینیت، بیطرفی، آزاداندیشی و واقعگرایی علمی را تأمین کرد؟ دلایل مخالفان علم دینی و علوم انسانیِ اسلامی به طور خاص، چیست؟ از چه قوت و اعتباری برخوردارند و ... ازد یگر سوالاتی است که در این کتاب بدان ها پاسخ داده شده است.
این گزارش می افزاید: این کتاب در 9 فصل تدوین شده است؛ فصل نخست با عنوان به تبیین مباحث کلی و مقدماتی اختصاص یافته و در این فصل ضمن اشارهای کوتاه به مباحثی درباره تاریخچه علوم انسانی و ایده علوم انسانی اسلامی، نکتههای مفصلی درباره اهمیت و ضرورت پرداختن به این بحث بیان شده و بدین ترتیب، غیرمستقیم سخن برخی از مخالفان این ایده، که مدعی غیرضروری بودن طرح این مسأله هستند، نقد و رد شده است.
فصل دوم به بحث از چیستی علوم انسانی اختصاص یافته است؛ علیرغم گسترش علوم انسانی در همه دنیا، بسیاری از دانشجویان و حتی فارغ التحصیلان رشتههای مختلف علوم انسانی، تعریفی روشن از این حوزه معرفتی ندارند. از طرفی هر گونه حرکتی در جهت ایجاد تحوّل در علوم انسانی یا اسلامیسازی علوم انسانی و یا تولید علوم انسانیِ اسلامی نیز بسته به داشتن درکی روشن از این دانش، روششناسی، هدف و غرض آن است. بدین منظور در این فصل، ضمن اشاره به اختلافهای فراوان در تعریف علوم انسانی و توجه دادن به ابعاد توصیفی و تجویزی علوم انسانی، تلاش شده با ذکر ویژگیهایی برای موضوع مورد مطالعه علوم انسانی، تعریفی شفاف و کارآمد از این علوم ارائه شود.
در فصل سوم به بحث درباره معناشناسی «علوم انسانیِ اسلامی» پرداخته شده و ابتدا تفاوتهای چهار اصطلاح «تحول علوم انسانی»، «بومیسازی علوم انسانی»، «اسلامیسازی علوم انسانی» و «علوم انسانی اسلامی» بیان، و سپس گزارشی اجمالی از یازده تعریف مطرح شده برای علم دینی و علوم انسانی اسلامی ارائه شده و در نهایت معنای مورد نظر نویسنده مشخص شده است.
فصل چهارم به معرفی و تبیین چند دیدگاه مهم در حوزه علوم انسانی اسلامی پرداخته است. در این فصل ضمن اشاره به انواع دیدگاهها و دسته بندیهای مختلفی که از دیدگاههای مطرح شده درباره ایده علم دینی ارائه شده است، سعی شده به اختصار دیدگاه دو تن از موافقان این ایده گزارش شود. ضمناً در این فصل از نقد و بررسی دیدگاهها خودداری شده است.
همچنین، فصل پنجم به مبانی فلسفی علوم انسانی اسلامی پرداخته و در ذیل هر کدام از مبانی پنجگانه معرفتشناختی، هستیشناختی، الهیاتی و دین شناختی، انسانشناختی و ارزششناختی به اموری اشاره شده است که تأثیری مستقیم در نوع نگاه دانش پژوهان و محققان به علوم انسانی دارد و زیرساخت و بنیان علوم انسانی اسلامی را شکل میدهند. البته در این فصل، حتی الامکان، از توضیح و تحلیل و تعلیل مبانی صرف نظر شده و خوانندگان به منابع تفصیلی تر درباره هر کدام از آن مبانی ارجاع داده شده اند.
این گزارش می افزاید: فصل ششم درباره یکی از مباحث مهم و سرنوشتساز در حوزه علوم انسانی اسلامی است؛ یعنی روششناسی علوم انسانی اسلامی. در این فصل، ابتدا ضمن بیان اهمیت مسأله روش در تمایز علوم و همچنین تأثیرپذیری روش تحقیق از دیدگاههای معرفتشناسانه محققان، به معرفی نظریه «وحدت روش علمی» و نقد و بررسی ادله قائلین این دیدگاه پرداخته و در ادامه نظریه «تکثر روشی علوم انسانی» توضیح داده شده و دیدگاه اسلامی را در این موضوع تبیین کرده است.
فصل هفتم به تحلیل نقش نظام ارزشی در علوم انسانی پرداخته و ضمن نقد و رد دیدگاههایی که مدعی عدم تأثیر ارزشها در علوم انسانیاند، نظریه تأثیرپذیری علوم انسانی از نظام ارزشی محققان به تفصیل تبیین شده است. بدین منظور، تأثیر ارزشها در مراحل مختلف تولید علم مورد بحث قرار گرفته است: هم در مرحله انتخاب موضوع و مسأله تحقیق، هم در مرحله انتخاب هدف و غایت تحقیق، هم در روند تحقیق و هم در مرحله نتیجهگیری و کاربرد تحقیق.
فصل هشتم با عنوان «علوم انسانی اسلامی، واقع بینی و آزاداندیشی علمی» به دنبال آن است که نشان دهد ایده علوم انسانی اسلامی نه تنها منافاتی با واقع بینی و آزاداندیشی علمی ندارد، که بدون پذیرش آن نمیتوان از بیطرفی علمی، حقیقت پژوهی و آزاداندیشی سخن گفت. در این فصل با تحلیل برخی از فضایل و رذایل اخلاقی در عرصه پژوهش معلوم شده است که فقط در سایه پایبندی به اخلاق و ارزشهای اسلامی و الهی است که میتوان واقع بینی علمی و آزاداندیشی را تأمین کرد.
در فصل پایانی نیز با عنوان «بررسی ادله مخالفان علوم انسانی اسلامی»، مهم ترین ادله مخالفان این ایده مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و هشت دلیل از مهمترین ادله مخالفان علوم انسانی اسلامی مورد بررسی و نقد قرار گرفته و معلوم شده است که هیچ یک از ادله آنها از استحکام و اتقان لازم برای نفی علوم انسانی اسلامی برخوردار نیست.
بر پایه این گزارش ویژگی های این کتاب را به شرح ذیل می توان مرور کرد:
تاکنون اندیشمندان و نویسندگان جهان اسلام کتابهای فراوانی را درباره علم دینی و اسلامیسازی علوم انسانی تدوین کردهاند. با وجود این، رویکرد عمده آنها معرفی دیدگاهها و احیاناً نقد و بررسی آنها بوده است. اما کتاب حاضر سعی کرده است ضمن توجه به دیدگاههای موجود، ابعاد مختلف علوم انسانی را مورد توجه قرار دهد و اسلامی بودن علوم انسانی را در هر کدام از آنها تشریح و تحلیل کند. به همین دلیل مسائلی چون موضوع، روش، هدف، مبانی، کارکردها و ویژگیهای علوم انسانی اسلامی در مقایسه با علوم انسانی غیراسلامی مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است.
بیشتر کتابهایی که تاکنون در حوزه علم دینی نوشته شده است، متمرکز بر اسلامیسازی علوم طبیعی بودهاند و به صورت گذرا و ضمنی به مبحث علوم انسانی پرداختهاند. اما این کتاب اختصاص به بحث علوم انسانیِ اسلامی داشته و سعی کرده است همه مباحث خود را در همین موضوع متمرکز کند و نفیاً یا اثباتاً از ورود به بحث علوم طبیعی اسلامی خودداری کند.
این کتاب به عنوان کتابی درسی در زمینه فلسفه علوم انسانی اسلامی نوشته شده است و به همین دلیل سعی شده برخی از ویژگیهای شکلی کتاب درسی در آن رعایت شود. به طور مثال، در پایان هر فصل هم خلاصه فصل ذکر شده و هم پرسشهایی ناظر به محتوای فصل و هم موضوعاتی برای تحقیق و پژوهش بیشتر محققان و خوانندگان معرفی شده است.
با توجه به گستردگی مباحث و موضوعات مربوط به علوم انسانی اسلامی و محدودیت کتاب سعی شده برخی از مباحث یا دیدگاههای مهم در این موضوع در پایان هر فصلی و ذیل عنوان «برای پژوهش بیشتر» ذکر شود. تأمل و دقت در این مسائل و مباحث و تحقیق درباره آنها میتواند حوزه اطلاعات و دانش خوانندگان این کتاب را گستردهتر و عمیقتر کند. ضمناً موضوعات متعددی که در این بخشها معرفی شده است، دستمایههای تحقیقات بیشتر و عناوینی برای پایاننامهها و رسالههای تحقیقی را برای محققان و دانشجویان فراهم میکند.
این کتاب به جای نظریه محوری یا مکتب محوری، اغلب مباحث خود را به صورت مسأله محور و با نگاهی جامع به مسائل مورد بحث، دنبال کرده است. روشن است که پژوهش های مسأله محور نه تنها دشوارترند، بلکه اقتضائاتی دارند که بی توجهی به آنها موجب ناکارآمدی تحقیق خواهد شد. به طور مثال، در پژوهشهای مسأله محور منابع مختلف و دیدگاههای متفاوت باید دیده شوند و صرفاً پاسخها و مسائل ناظر به مسأله مورد نظر انتخاب شود؛ در این کتاب سعی شده از پراکنده گویی و پرگویی پرهیز و با توجه به مخاطبان ویژه آن، مباحث به صورت کوتاه و گویا بیان و از شرح و تفصیل نظریه ها و دیدگاهها و مباحث مطرح شده خودداری شود.
گفتنی است، کتاب «مبانی علوم انسانی اسلامی» نوشته دکتر احمدحسین شریفی در ۶۲۴ صفحه از سوی مرکز پژوهش های علوم انسانی صدرا منتشر شد؛ علاقه مندان جهت تهیه این کتاب می توانند به پورتال http://sccsr.ac.ir مراجعه کنند.
پایان پیام/
نظر شما