خبرگزاری شبستان: علم ها هم با اغتشاش ها و غل و غش های درون انسان در تماس اند و به میزانی که علم آموز یا علم یاددهنده درگیر این تاریکی های درون و غل و غش ها می شود از حقیقت علم دور می افتد، وقتی اغراض می آید به دنباله آن غرض ها سواریانش هم از راه می رسند. سواریان و سپاهیان اغراض هم چیزی جز حجاب های رنگارنگ و گوناگون نیستند که بر دل و دیده می افتند و مستوری می کنند، به تعبیر مولانا "خشم و شهوت، مرد را احول کند / ز استقامت روح را مبدل کند / چون غرض آمد هنر پوشیده شد / صد حجاب از دل به سوی دیده شد"
یکی از درخشان ترین سخنان مولای متقیان در نهج البلاغه که ناظر به این بحث است هشدار کوتاه اما عمیقی است که امام در حکمت 320 مطرح می کنند: سَل تَفَقُّها و لا تَسأل تَعَنُّتا، فَاِنَّ الجاهِلَ المُتَعَلِّم شبیه بِالعالِم، وَ اِنَّ العالِمَ المُتَعَسِّفَ شبیه بِالجاهلِ المُتَعَنِّت / برای فهمیدن بپرس نه برای گیج کردن و شرمنده نمودن، زیرا دانایی که قصد آموختن دارد مانند دانا است و دانایی که از جاده انصاف به دور است چون نادانی است که قصد گیج کردن و شرمنده نمودن دیگران را دارد.
سفارش ها و وصایای مولای متقیان امام علی علیه السلام که انسان کامل و آیینه صیقلی و مظهر حق هستند، به شرط طلب و صدق معلوم است که تا چه اندازه در پیراستن جان و زدودن زنگارهای جهل از درون آدمی می تواند مؤثر و مثمر ثمر باشد. در بخش های پیشین به دو سفارش مهم امام یعنی "امید نبستن به کسی جز خدا" و "نترسیدن از چیزی جز گناه خود" در مجموعه سفارش های پنج گانه حکمت 82 اشاره شد. در این بخش به دو شاخه مهم دیگر اشاره می شود. امام در ادامه دو شاخصه مهم برای رسیدن به حیات طیبه را این گونه برمی شمارد: "وَ لا یَستَحِیَنَّ اَحَد مِنكُم اِذا سُئِلَ عَمّا لا یَعلَمُ اَن یَقولَ: لا اَعلَمُ وَ لا یَستَحِیَنَّ اَحَد اِذا لَم یَعلَمِ الشَّىءَ اَن یَتَعَلَّمَهُ / احدی از شما شرم نکند از گفتن نمی دانم وقتی چیزی را از او می پرسند و نمی داند و احدی از شما شما شرم نکند از پرسیدن چیزی که نمی داند."
امام در این دو سفارش بزرگ، آدمیانی را که سودای حقیقت را در سر دارند و می خواهند به کُنه و غایت حیات دست یابند به فراگیری علم فرا می خواند. اما این علم به دست نخواهد آمد جز آن که آدمی، کبر و تبختر درون خود را مهار و علاج کند. اگر به فحوای این دو سفارش مهم امام توجه کنیم متوجه می شویم که امام معصوم علیه السلام دقیقا نقطه کبر و تبختر و خودبزرگ بینی را نشانه رفته اند. امام می گوید وقتی چیزی را نمی دانی، به حقیقت چیزی پی نبرده ای و صدق و کذب آن بر تو معلوم نگشته بگو نمی دانم. این که کسانی نمی توانند راحت این واژه را بر زبان بیاورند به خاطر آن غرور و نخوت درونی است در صورتی که اولیای الهی این گونه نیستند. آن ها به این حقیقت اشراف دارند که فقط خداست که به هر چیزی علیم و آگاه است و در علم او خلل و نقصانی راه ندارد در صورتی که اولا احاطه علمی انسان به خود و پدیده ها محدود است و در ثانی در همین احاطه نیز چه بسا خلل ها و کاستی های فراوانی وجود داشته باشد، پس کسی که معترف به این کاستی درونی است خود را عالم به همه پدیده ها نخواهد دانست و معترف به عجز خود خواهد شد.
از آن سو همان فرد را تصور کید که اینک در مقام سؤال باید قرار گیرد و چیزی که نمی داند بپرسد. اما او به خاطر غرور یا شرم که می تواند رویه ای دیگر از نخوت و تکبر باشد چیزی را که نمی داند نمی پرسد با این اندیشه که نکند اعتبار و آبروی خود را به خطر بیندازند یا دیگران بفهمند او در این باره چیزی نمی داند. حال فرض کنید چنین روحیه ای بر محیط های علمی و آموزشی حاکم باشد در آن صورت آیا می توان امیدوار بود آدمیان فارغ از این تنگ نظری ها بتوانند در توسعه علم عهده دار نقش های مؤثر باشند؟
هیچ ثروتی جای عقل را نمی گیرد
همه این سفارش هایی که از جانب امام معصوم علیه السلام صورت می گیرد به خاطر آن است که ارزش علم در نگاه امام بسیار رفیع است. امام معتقد است که: "لا مال اعود من العقل / هیچ ثروتی سودمندتر از عقل نیست." عقل است که می تواند آدمی را راهبری کند چون اگر ترازوی عقل آدمی میزان باشد می تواند کلام الهی و سخنان بزرگان دین را به درستی فهم کند و به کار گیرد، اما اگر سنجش این ترازو از دست برود ثروت و سرمایه دیگری نمی تواند جایگزین اش شود. امام در جایی دیگر از نهج البلاغه - حکمت 281 - به این حقیقت تصریح می کنند که: "لا یغش العقل من استنصحه / عقل به کسی که از او خیرخواهی جوید خیانت نمی ورزد." همچنین در حکمت 205 می فرمایند: "کل وعاء یضیق بما جعل فیه الا وعاء العلم، فانه یتسع به / هر ظرفی از آنچه در آن نهند پر شود جز ظرف علم که هرچه در آن ریزند بازتر می شود."
مردم سه دسته اند، ببین در کدام یک از این سه هستی
یکی از زاویه های عالی نگاه امام علی علیه السلام به موضوع علم و دانایی، تقسیم بندی مهم و عبرت آموزی است که در این باره انجام می دهند، عبرت آموز از این جهت که همه آدمیان وقتی چشم شان به تقسیم بندی ای می افتد به دنباله شان می سنجند تا ببینند خود در کدام یک از آن گروه ها و دسته ها قرار می گیرند و مختصات شان به کدام نزدیک تر است. خوشا به حال آدمیانی که از سر انصاف و واقع بینی خود را در این دسته ها قرار دهند. امیرالمؤمنین در حکمت 147 مردم را به سه دسته "عالم" و "متعلم" و "سردرگم" تقسیم می کنند و می فرمایند: مردم سه دسته اند؛ "عالم ربانی"، " آموزنده ای که در راه نجات گام می زند" و "مردمان بی پایه" که پشه وار در پی هر آوازدهنده ای می دوند و با هر بادی به این سو و آن سو می روند، از نور علم پرتوی نگرفته اند و به ستون استواری پناه نبرده اند.
امام در ادامه همین سفارش به کمیل ابن زیاد، وجوه افتراق میان علم آموزی و مال اندوزی را این گونه برمی شمارند: ای کمیل! علم بهتر از مال است، علم تو را پاس می دارد و مال را تو پاس می داری. هزینه کردن از مال می کاهد و علم با هزینه کردن افزایش می یابد و احسان مالی با از میان رفتن مال از میان می رود. ای کمیل بن زیاد! شناخت علم، دِینی است که با آن طاعت خدا آورده می شود. به علم است که آدمی تا زنده است به کسب طاعت می پردازد و پس از مرگ نام نیک از خود به جای می گذارد. علم فرمانروا است و مال فرمانبر.
برای فهمیدن بپرس نه برای گیج کردن و شرمنده نمودن
اما علم ها هم با اغتشاش ها و غل و غش های درون انسان در تماس اند و به میزانی که علم آموز یا علم یاددهنده درگیر این تاریکی های درون و غل و غش ها می شود از حقیقت علم دور می افتد، وقتی اغراض می آید به دنباله آن غرض ها سواریانش هم از راه می رسند. سواریان و سپاهیان اغراض هم چیزی جز حجاب های رنگارنگ و گوناگون نیستند که بر دل و دیده می افتند و مستوری می کنند، به تعبیر مولانا "خشم و شهوت، مرد را احول کند / ز استقامت روح را مبدل کند / چون غرض آمد هنر پوشیده شد / صد حجاب از دل به سوی دیده شد"
یکی از درخشان ترین سخنان مولای متقیان در نهج البلاغه که ناظر به این بحث است هشدار کوتاه اما عمیقی است که امام در حکمت 320 مطرح می کنند: سَل تَفَقُّها و لا تَسأل تَعَنُّتا، فَاِنَّ الجاهِلَ المُتَعَلِّم شبیه بِالعالِم، وَ اِنَّ العالِمَ المُتَعَسِّفَ شبیه بِالجاهلِ المُتَعَنِّت / برای فهمیدن بپرس نه برای گیج کردن و شرمنده نمودن، زیرا دانایی که قصد آموختن دارد مانند دانا است و دانایی که از جاده انصاف به دور است چون نادانی است که قصد گیج کردن و شرمنده نمودن دیگران را دارد.
پایان پیام
نظر شما