به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، حجتالاسلام حسین باستان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در نشست بررسی نظریه علم دینی خسرو باقری گفت: نکات فلسفی که مبنای بحث مقاله است، در چند تعبیر متفاوت به کار رفته اند. به فرض مثال در بند ۳۴ مقاله نظریه صدق دو تعبیر متفاوت دارد ادراک ما بهره ای از واقعیت است تعبیری است که به کار رفته است و این همان گویانه است. نصیبی از واقعیت یعنی همان مقداری که ادراک می کنیم اگر نصیب ما از واقعیت این است که در واقع مبتدا و خبر یکی میشود. نصیب ما همان ادراک ما است و این هم به تعبیری همان گویی است.
وی گفت: بحث دیگر من، بحث بایستگی ها است که در بند ۴۴ در مقابل ضرورت بکار رفته است این متاخر از اراده فرض شده به نظرم جای تامل دارد و خود علامه طباطبایی هم این را مطرح می کند و به نظر می رسد که بایستی را بعد از اراده قرار داد در مورد اینکه مبانی انسان شناسی چرا از فطرت اسم برده نشده است هم سوالی است که باید جواب داد به هر حال جایگاه مهمی که فطرت در بحث های دینی دارد این ضرورت را ایجاب می کند که به جای سنتگرایی از فطرت استفاده می شد. محور دوم بحث من، مربوط به نقدی که بر نظریه های رقیب مطرح شده است من هم با خیلی از اشکالاتی که در قبال آن نظریه ها مطرح است، موافق هستم. به فرض مثال در استدلالی که در نقد دیدگاه دایرةالمعارفی ارائه شده است، مشخص نشده که سوال چه نوع سوالی است آیا تعجب است؟ انکار است؟ و...
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: اینکه گفته شده است که هیچ متفکری در طول ۱۴۰۰ سال نتوانسته است علوم را از متون دینی استخراج کند دلیلی بر این نیست که آن علوم در متون دینی نبوده است و این ناتوانی متفکران است شاید در آینده بتوانند. مساله دیگر، این است که هدف دین چه بوده است؟ آیا نمی شود برای هدف دین مراتب تعیین کرد. یک انتظارات ضروری از دین است آیا به صورت فرعی یا به تبع آن دین ممکن است ظرفیت هایی داشته باشد اما شاید به فعلیت نرسیده باشد؟ مشکل منطقی آن چیست؟
وی خاطرنشان کرد: بنابراین دو فرهنگ عام است یکی افرادی که به ولایت الهی معتقدند و دیگرانی که از مسیر ولایت الهی حرکت نمی کنند که فرهنگ غربی نمونه ای از دومی است. محور سوم صحبت های من، مبنایی است که بر اساس آن این نظریه بنا شده است و آن حقیقت جویی انسان است چه ضرورتی دارد که که به دنبال علم دینی برویم چراکه این علوم می تواند پاسخ دیگر و کارایی داشته باشند. پس برای چه به دنبال علم دینی هستیم؟ چه ضرورتی دارد که ما فقط به پیش فرض ها تاکید کنیم که آن هم پیش فرض های متافیزیکی و غیردینی است. سوال این است که این پیش فرض ها را باید چکار کرد؟
پایان پیام/
نظر شما