حصر آزادی بیانِ غربی در دایره توهین به مقدسات اسلام!

خبرگزاری شبستان: کاری که این نشریه کرد و بزرگان سیاسی فرانسه آن را نشانه‌ای از آزای بیان تلقی کرده‌اند، این سوال را مطرح می‌کند که آیا یک نفر می‌تواند مطلبی بگوید یا بنویسد که ضمن آن به یک میلیارد و نیم تن از مردم دنیا اهانت شود.

سرویش اندیشه- خبرگزاری شبستان: اهانت اخیر مجله فرانسوی شارلی ابدو به ساحت مقدس نبوی که قلب مسلمانان جهان را به درد آورده، بار دیگر موجب داغ شدن بحث آزادی بیان و ابعاد آن شد. در این خصوص با حجت الاسلام حبیب عباسی، مدیر علمی سایت تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج) به گفتگو نشسته ایم؛ مشروح گفتگوی ما با این کارشنارس فِرَق و ادیان و مدیر گروه پاسخ به شبهات شبکه جهانی ولایت از نظرتان می گذرد:

 

مفهوم آزادی بیان چیست و دامنه آن تا کجا گسترانیده می شود؟ آیا می توان توهین به مقدسات ادیان دیگر را نیز ذیلِ مجموعه آزادی بیان تلقی کرد و به همین دلیل این اقدام را محکوم نکرد؟

همه انسان ها در زندگی خود یکسری حقوقی دارند که برخی از آنها مانند خوردن و آشامیدن، مشترک میان انسان و حیوان است. برخی از حقوق مختص به انسان عاقل است یعنی در این حق، انسان های غیر عاقل هم سهیم نیستند، مانند برنامه ریزی کردن برای زندگی. اشخاص حق دارند برای زندگی خود برنامه ریزی کرده و مسائل مالی و ... را تنظیم کنند.

برخی از حقوق اجتماعی باز می گردد به انسان عاقل، مانند رانندگی با وسیه نقلیه که باید این انسان عقل داشته، هوشیار باشد و ..

صحبت اینجاست این حقوقی که به انسان واجد عقل باز می گردد، باید دید تاثیر عقل در این حق چیست یعنی چرا در جامعه به صورت مطلق به همه داده نشده ولو اینکه افرادی فاقد عقل باشند، داده نمی شود.

باید به این مساله با زگردیم که اساسا همه حقوقی که ما در دنیا از آن حرف می زنیم و در اختیار ما قرار می گیرد، همراه با تکلیف یا مسئولیت است. یعنی ما هر حقی را که بگوییم انسان در زندگی دنیا دارد، الّا و لابد همراه با آن تکلیفی هم برای شخص به دنبال می یاد یا باید مسوولیتی را هم به عهده گیرد مانند حق پدر شدن یا مادر شدن همراه است با تکالیفی که یک پدر و مادر بر عهده دارد. یعنی هیچ گاه نمی توان گفت امکان فرزنددار شدن را خدا در وجود انسان قرار داده پس ما می توانیم از این حق استفاده کرده فرزند دار شویم، بدون پذیرفتن هیچ نوع مسوولیت و تکلیفی. این به هیچ وجه قابل پذیرفتن نیست. یا حدی که در امور شهروندی داریم مانند رانندگی، گواهینامه را به انسان دارای عقل و مهارت رانندگی می دهد چون قرار است مسوولیت تکلیفی را هم برای او مقرر کنند یعنی مثلا به او می گویند اگر رانندگی می کنی، باید چراغ قرمز را هم مراعات کنی یا باید به سلامت وسیله نقلیه هم رسیدگی کنی تا موجب آلودگی هوا نشود. این تکلیفی است که به دنبال حق ایجاد شده است.

با این مقدمه باید بگویم، نسبت به آزادی بیان، من اساسا واژه "آزادی بیان" را واژه ای اشتباه می دانم. به دلیل آنکه وقتی لفظ بیان، کنار واژه آزادی قرار می گیرد، این طور به ذهن برخی افراد خطور می کند که این کلمه یک اطلاق و عمومیتی داشته و هیچ قیدی برای آن نیست. در حالی که اینگونه نیست. بیان عقیده و اندیشه و نظرات هم یک حقی است که خدا آن را به انسان عنایت کرده است و در آیات قرآن آن را موهبتی دانسته که به انسان عنایت کرده است. در سوره الرحمن می فرماید: «علمه البیان»؛ خدا بیان را به انسان آموخت. بلافاصله پس از خلق انسان اشاره به آموختن بیان که که مهمترین ویژگی و امتیاز او نسبت به سایر حیوانات اشاره و تاکید می کند.

اما اطلاقی که در واژه غلط آزادی بیان لحاظ شده صرف ادعاست و هیچ واقعیت خارجی ندارد. بنابراین، ما معتقدیم واژه صحیح در این باره حق بیان است یعنی انسان ها حق دارند نظرات خود و اندیشه های خود را بیان کنند.

 

تفاوت این دو با هم چیست؟ در ظاهر فاصله و تفاوتی آنچنانی نمی توان میان "آزادی بیان" و "حق بیان" لحاظ کرد، این طور نیست؟

ببینید اگر واژه را به "حق بیان" تغییر دادیم با مقدمه یاد شده، هر حقی همراه با تکلیف و مسوولیت است یعنی اگر شخصی مطلبی را بیان کرد و از حق خود استفاده کرد، باید این بیان نظرات همراه با در نظر گرفتن تکالیف و مسئولیت ها باشد. مثلا شخصی که در دادگاهی شهادت می دهد، باید متوجه باشد که اگر شهادت دروغ دهد، مواخذه و جریمه می شود. اما اگر معقتد به حقِ بیان باشیم، دیگر مطلق نیست همرا با حقِ مسوولیت است. یعنی مثلا در حقوق دیگر مانند حق رانندگی، تکالیفی همچون رعایت کردن چراغ قرمز و رعایت حق تقدم و پرهیز از ضایع کردن حقوق دیگران مطرح بود، در بیان هم همین مساله باید رعایت شود. به عبارت دیگر انسان اجازه ندارد با استفاده از حق بیان خود، آسایش فکری و روانی شخص دیگری را به مخاطره اندازد و در جایی که حق انسان در تعارض با حقوق دیگران قرار می گیرد، حق انسان محدود شده تا حقوق دیگران نیز ضایع نشود و این مساله امری پذیرفته نزد همگان است، حتی اگر خلاف این مساله بگویند و نظر دهند.

 

در جوامع غربی چطور؟ آیا این مساله رعایت می شود؟

 بهتر است در این زمینه مثال هایی را ذکر کنم؛ مثلا شخصی اجازه ندارد در صحبت های خود با استفاده از آزادی بیان امنیت ملی آمریکا را زیر سوال ببرد. یعنی مردم جامعه در آمریکا می توانند از آزادی بیان خود استفاده کنند تا جایی که به امنیت ملی آن کشور لطمه وارد نشود. لذا در واقع آزادی بیان در آمریکا، محدود شده است به در نظر گرفتن امنیت ملی آن کشور. یا در فرانسه همین مجله شارلی ابدو مدتی پیش به فرزند نیکولا سارکوزی رییس جمهور، مطلبی کنایه آمیز همراه کاریکاتور منتشر کرد که مطلب تند و غیرقابل تحملی نیز نبود اما در عین حال منجر به اخراج آن کاریکاتوریست شد.

بنابراین، مشخص است که آزادی بیان حتما و حتما همراه با مقیداتی است که این آزادی را محدود می کند. در نتیجه درست آن است که ما حق بیان داریم که در دل این کلام، همراه با تکلیف بودن و همراه با محدویت بودن، وجود دارد. مثال دیگر که نشان می دهد ما داری حق بیان هستیم، نه آزادی بیان، این که صحبت کردن در جمع افراد در رتبه های علمی خاص تنها برای افراد خاص امکان پذیر است و نه برای همه افراد. یعنی یک فرد محترم از اعضای جامعه که متخصص یک رشته علمی نیست، نمی تواند در همایشی علمی و ویژه آن رشته شرکت کند چه رسد به آنکه صحبت داشته باشد. یعنی گاه به افراد عادی اجازه حضور در محافل علمی تخصصی داده نمی شود. پس ما در واقع در کل دنیا چیزی به نام آزای بیان نداریم و هر آنچه است، حقِ بیان است.

 

با این توصیف اقدام نشریه شارلی ابدو چطور توجیه می شود؟

کاری که این نشریه کرد و بزرگان سیاسی فرانسه از اقدام آن دفاع کرده و آن را نشانه ای از آزای بیان و دفاع خود را پاسداشت آزادی بیان تلقی کرده اند، این سوال را مطرح می کند که آیا یک نفر می تواند مطلبی بگوید یا بنویسد که ضمن آن به یک میلیارد و نیم تن از مردم دنیا اهانت شود و آنها آزرده گردند؟!

چطور است جایی که اهانت یا حتی اهانت احتمالی به یک نفر مطرح می شود، بلافاصله نسبت به شخص موضع گرفته شده و حتی او را به دادگاه کشیده تا نسبت به اهانت خود به دیگری، بازخواست شود اما وقتی به عقیده و مقدسات یک میلیارد و نیم انسان یعنی حدود بیست و پنج درصد مردم دنیا توهین می شود، آزادی بیان و پاسداشت از آن مطرح می شود؟ آیا در همین فرانسه نبود که شخصیتی علمی به دور از هیاهوهای سیاسی به یک مساله تاریخی مانند هلوکاست پرداخت و آنها طاقت نیاروده و مانع سخنرانی او شده و او را محاکمه کردند و تندترین برخوردها در برابر او شد. در حالی که روژه گارودی، کاریکاتوریست نبود و هلوکاست را به سخره نگرفته بود و کلام او نسبت به هلوکاست اهانت آمیز نبود اما به هر حال مانع استفاده او از حقِ بیان شدند.

بنابراین، می توان نیتجه گرفت لفظ آزادی بیان تنها و تنها یک ادعا برای رسیدن به اهداف خاص سیاسی و اجتماعی است و واقعیتی در ورای آن وجود ندارد و آنچه صحیح است و واقعیت دارد، حق بیان است که البته همین حق بیان هم در غرب و کشورهای مانند فرانسه کمترین توجه به آن صورت می گیرد و با آن کاملا سلیقه ای و نه علمی برخورد می شود.

پایان پیام/

 

کد خبر 433341

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha