خبرگزاری شبستان: آشنایی و فعالیت «ابراهیم یزدی»، از زمان دانش آموزی و شرکت در جلسات تفسیر قرآن آیت الله طالقانی در مسجد هدایت خیابان استامبول آغاز شد. او که در دوران حکومت دکتر مصدق از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه بود، پس از کودتای 28مرداد 1332، فعالیت های انجمن را به مسجد هدایت منتقل کرد.
یزدی درباره چگونگی آشنایی خود با آیت الله طالقانی و مسجد هدایت و فعالیت های انجمن اسلامی دانشجویان در مسجد هدایت می گوید:
« آشنایی و همکاری سیاسی و اجتماعی من با مرحوم طالقانی از سال های بسیار دور، از زمان دانش آموزی و شرکت در جلسات تفسیر قرآن مرحوم طالقانی در مسجد هدایت خیابان اسلامبول شروع می شود. مرحوم طالقانی عاقد ازدواج من و همسرم بود ... بعد از کودتای 28 مرداد 1332، نوبت کودتا از فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان جلوگیری کرد، مجله گنج شایگان ارگان انجمن نیز به زودی توقیف شد. از آنجه که نمی توانستیم فعالیت های انجمن را به کلی تعطیل کنیم با موافقت مرحوم طالقانی، فعالیت های انجمن به طور غیر رسمی در مسجد هدایت متمرکز شد.
علاوه بر حضور مرتب و گسترده در جلسات تفسیر قرآن شب های جمعه، خود دانشجویان هم گاهگاه برنامه هایی را اجرا می کردند. در یکی از شب های جمعه، بعد از نماز مغرب، من سخنرانی را ایراد کردم. چند روز بعد، ماموران، فرمانداری نظامی( در آن زمان ساواک تاسیس نشده بود) خادم مسجد مشهدی ابراهیم(بعدها حاج سید ابراهیم) را بازداشت کردند و به فرمانداری بردند.
از او در مورد سخنران آن شب بازجویی کردند، آن مرحوم تجاهل کرد و قضیه را به خود مرحوم طالقانی ارجاع داد، چند روز بعد مرحوم طالقانی را احضار و از ایشان بازجویی کردند. از جمله از ایشان پیرامون برنامه های مسجد توضیحاتی خواستند. ایشان پاسخ دادند که برنامه های مسجد، شب های جمعه، بعد از نماز تفسیر قرآن است.
بازجو ایراد گرفته بود که چرا شما همیشه آیات کمونیستی قرآن را تفسیر می کنید؟ )
در این دوران، جوانان تشنه حقیقتی بودند که پس از مدت ها جست وجو، سرانجام توانستند در مسجد هدایت با آیت الله طالقانی آشنا شده و از چشمه حقیقت قرآن سیراب شوند.
محمدصادق قاضی طباطبایی از جمله این جوانان بود، او می گوید:
« من سال 33 که به تهران آمدم، با توجه به اینکه از قم به تهران آمده بودم، با منزل امام و روحیات آنها آشنایی داشتم. در تهران به خیلی از مساجد رفتم، اما مسجدی که بتواند اشباع ام کند، پیدا نکردم. تا اینکه به وسیله یکی از دوستان به نام سیدمصطفی صادقی که با مسجد هدایت مراوده داشت به این مسجد راهنمایی شدم.
اگرچه آیت الله طالقانی با پدر من در قم آشنا بودند، چون پدر من هم از حواریون آیت الله حجت بود و آقای طالقانی هم نزد آقای حجت تلمذ کرده بودند- آشنایی من با ایشان از مسجد هدایت شروع شد لکن باز هم چندان گسترده نبود، آشنایی من در حد همین شب های جمعه و جلسات تفسیر قرآن، بود. به تعبیری گرچه آن موقع سن ما خیلی بالا نبود و جوان و نوجوان بودیم بعد که گرفتار شدیم و به زندان افتادیم در زندان شماره 4 قصر در خدمت ایشان بودیم که یک مقدار مراوده بیشتر شد. دیگر مراتب ارادت من به ایشان فزونی گرفت و به ایشان نزدیک شدم»
غلام عباس توسلی یکی دیگر از دانش آموختگان مسجد هدایت بود که در مشهد در جلسات کانون نشر حقایق دینی استاد محمدتقی شریعتی شرکت می کرد. او پس از پذیرش در دانشسرای عالی به تهران آمد و با محمدعلی رجایی و محمد به فروزی که در رشته ریاضی تحصیل می کردند، آشنا شد.
توسلی از طریق یکی از دانشجویان همشهری خود از جلسات تفسیر قرآن مسجد هدایت در خیابان استامبول آگاه شد و با چندبار شرکت در این جلسات، جذب و شیفته سخنان آیت الله طالقانی شد و از آن پس به طور منظم در جلسات هفتگی مسجد هدایت شرکت می کرد. دکتر توسلی درباره جلسات تفسیر قرآن مسجد هدایت می گوید:
« در دوره ای که در این جلسات شرکت می کردم، آیت الله طالقانی تفسیر سوره بقره را در مسجد هدایت شروع کرده بودند و آقای محمدمهدی جعفری نیز یادداشت می کردند. شب های جمعه گاه، ده، بیست نفری بیشتر نبودند که ما گاهی شب که ماشین پیدا نمی شد، همراه سایر دانشجویان پیاده از خیابان استامبول تا کوی دانشگاه حرکت می کردیم.
تفسیر ایشان یک تفسیر استثنایی و کاملا زنده بود. تفسیری بود که تمام مسایل قرآن را به موضوعات روز مرتبط می کرد. این گونه نبود که مربوط به 1400 سال قبل باشد بلکه مسایل روز بود. یادم می آید که آیات مربوط به بنی اسرائیل و مسایل و مشکلاتی که در طول تاریخ ایجاد می کردند را در آن تفسیرها به طور مفصل مورد بحث قرار می داند و این امر جاذبه خیلی زیادی داشت.
گاهی دانشجویان دیگری را که با آنها دوست بودم در این جلسات می دیدم و گاهی هم خودم آدم هایی را بر می داشتم و به آنجا می بردم. به هر حال آن موقع خیلی حرص می خوردم که در خیابان استامبول که جوان ها، دخترها، زن ها و مردهای بسیاری تردد می کنند چرا در مسجد هدایت ده- بیست نفری بیشتر از جوان ها نیستند و چرا در اینجا تبلیغات بیشتری نمی توانیم بکنیم. لا اقل یک بار به گوشش شان می رسید و می دیدند که طالقانی چه می گوید، به مسجد بازمی گشتند. »
پایان پیام/
نظر شما