به گزارش خبرنگار کتاب شبستان، آرتور کوستلر در ابتدای ظلمت در نیمروز نوشته شخصیتهای این داستان خیالیاند و شرایط تاریخی که آنها را به عمل واداشته واقعی است. کتاب اتفاقات شوروی در سال ۱۹۳۸؛ یک سال قبل از شروع جنگ جهانی دوم را بازنمایی میکند.
روباشوف شخصیت اصلی داستان یکی از رهبران انقلاب ۱۹۱۷ است که حالا گرفتار زندان و حکمی سنگین شده و جزئیاتی تکاندهنده و آشنا از زندان را برای خواننده شرح میدهد. ویژگیهای رهبران فکری انقلاب بلشویکی و سیاستمداران برجستهی شوروی در شخصیت روباشوف به هم آمیخته و شرح زندان و اعترافات او بازتاب آرای سیاسی روز است. کوستلر مضامین سیاسی و فلسفی را در روایت روانشناختی جذابی در هم میتند و به کمک بحثهای منطقی و نمادهای مذهبی، سیاست را با روانشناسی و فردگرایی میآمیزد.
کستلر ظلمت در نیمروز را به زبان مادریش آلمانی نوشته و دافنه هاردی در سالهای ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ زمانی که با کستلر در پاریس زندگی میکرد آن را به انگلیسی ترجمه کرد و پس از فرار به انگلیس در زمان اشغال پاریس در جنگ جهانی دوم آن را منتشر کرد. اما نسخه اصلی کتاب مفقود شد و نسخه آلمانی فعلی آن از روی متن انگلیسی بازگردانی شدهاست.
کستلر در این کتاب به زندانیشدن روباشوف در جنگ داخلی اسپانیا اشاره میکند (هنگامی که برای کمک به جمهوریخواهان به این کشور رفته بود). این در واقع تجربه شخصی خود نویسندهاست که چند سال پیش وقتی برای تهیهٔ گزارش از جنگ به اسپانیا رفته بود به اسارت نیروهای ژنرال فرانکو درآمده و در زندان انفرادی بازداشت بود. او سه سال پیش از انتشار ظلمت در نیمروز، خاطرات خود در سلول انفرادی را در کتابی با نام وصیتنامه اسپانیایی منتشر کرده بود البته کوستلر مانند روباشوف خودزنی نکرد، اما با فشارهای روانی ناشی از زندان انفرادی آشنا بود.
این کتاب پنج بار به فارسی ترجمه شدهاست. بار نخست با عنوان «ظلمت و نیمروز» در سال ۱۳۳۱ توسط ناصرقلی نوذری، بار دوم توسط علیاصغر خبرهزاده با نام «هیچ و همه»، بار سوم در سال ۱۳۶۱ توسط محمود ریاضی و علی اسلامی با نام «ظلمت در نیمروز»، چهارمین بار دوباره با نام «ظلمت در نیمروز» در سال ۱۳۸۰ توسط اسدالله امرایی و بار پنجم مژده دقیقی این کتاب را باز هم با نام «ظلمت در نیمروز» ترجمه و نشر ماهی آن را منتشر کرد.
پایان پیام/
نظر شما