خبرگزاری شبستان – اندیشه: «میراث قرآنی و دینی ما، مباحث فراوانی در خصوص جنبه های نظری و عملی علوم انسانی دارد و مهم ترین آنها این است که چطور می توان انسان را تمدن ساز کرد. به عبارت دیگر مهم ترین سوال در زمینه علوم انسانی این است که چگونه می توان انسان ها را ساخت تا تمدن ساز باشند. البته پاسخ نباید در این عرصه التقاطی باشد بلکه باید اصیل و به روز بوده و از نظرات دیگران اعراض نکرد بلکه با در نظر گرفتن آنها، با توجه به اصالت فرهنگی خود، در این زمینه فعال بود.» این جملات بخشی از سخنان محمد علی آذر شب، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران پیرامون فرآیند تحول علوم انسانی و نقش آن در تمدن سازی است؛ گفتگوی ما با این پژوهشگر برجسته از نظرتان می گذرد:
آیا تحول علوم انسانی و اسلامی کردن آنها می تواند منجر به ساخت تمدن اسلامی شود یا میان این دو موضوع ارتباط خاصی وجود ندارد؟
علوم انسانی اساسا علومی است که به انسان توجه دارد و انسان از دیدگاه قرآن، محور هر تحولی در جامعه است و چنانچه انسان متحول شود، جامعه متحول می شود. در حقیقت تمدن سازی از تحولات درون انسان سرچشمه می گیرد مطابق سنتی که قرآن می فرماید: إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ «بى ترديد خداوند سرنوشت قومى را تغيير نمى دهد تا آنها وضع خود را تغيير دهند.» (سروه رعد، آیه 12)
در واقع این مساله تنها دیدگاه قرآن نیست بلکه امروز پیشرفته ترین و به روزترین نظریاتی که در زمینه علوم انسانی ارائه می شود و بر مبنای آن است که هر تحولی در جامعه صورت می گیرد، از ناحیه انسان است.
پیش از این نظریات موجود، منشا تحول را به ابزار تولید، عوامل جغرافیایی و حتی غریزه جنسی می دانستند اما مشاهده می کنیم فرانسیس فوکویاما در کتاب پایان تاریخ خود مطرح می کند عامل تحول اساسی در جوامع، اراده انسان است و هر گاه او متحول شد، جامعه هم متحول می شود.
چه محورها و مولفه هایی باید در انسان به وجود آید تا او عامل تمدن سازی شود؟
مولفه های گوناگونی در این زمینه می توان برشمرد؛ یکی از این مولفه ها، عزت است. هر گاه انسان ها عزیز باشند، زنده هستند و هر گاه ذلت بر آنها حاکم شد، در حقیقت رو به مرگ و نابودی رفته اند و اساسا انسان زنده است که می تواند تمدن ساز باشد. از همین رو، به اعتقاد من تمام اسلام را می توان در "زنده کردن" خلاصه کرد.
آیه 24 سوره مبارکه انفال می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ»؛ «ای کسانی که ايمان آورده ايد، چون خدا و پيامبرش شما را به چيزی فرا خوانند که زندگيتان می بخشد دعوتشان را اجابت کنيد.»
پس هدف اسلام احیا و زنده کردن است؛ اما یکی از مولفه های احیا، عزت است. عزت، اهمیت فوق العاده ای در فرهنگ اسلامی و در نتیجه تمدن سازی دارد: مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ يَبُورُ؛ هر که خواهان عزت است بداند که عزت، همگی از آن خداست سخن خوش و پاک، به سوی او بالا می رود و کردار نيک است که آن را بالا می برد و برای آنان که از روی مکر به تبهکاری می پردازند عذابی است سخت و مکرشان نيز از ميان برود.( سوره فاطر، آیه 10 )
اما دومین ملاک از مولفه های فرهنگ تمدن ساز، عبارت است از استماع یعنی دریافت و شنیدن از طرف مقابل. بر همین اساس انسان ها آنگاه می توانند تمدن ساز باشند که هم گوینده باشند و هم شنونده. اما وقتی به عقب گرایی می افتند، تنها گرایش به گفتن دارند نه شنیدن. (شنیدن در اینجا به معنای دریافت معلومات و معارف اطلاعات از دیگران است.)
قرآن در این زمینه آیات جالبی دارد از جمله: «وَ الَّذينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ»؛ و کسانی که اجتناب می کنند از اینکه طاغوت را بپرستند و به سوی خدا باز می گردند برایشان بشارت است ،لذا بندگان مرا بشارت بده. (ایه 17 سوره زمر)
طاغوت در این آیه به چه معناست؟
طاغوت به معنای هر عامل بازدارنده از تکامل انسان و کمال مطلق و رسیدن به خداست که هر فردی بتواند از خود طاغوت زدایی کند، برای او مژده ای خواهد بود. در این راستا بزرگترین طاغوت در وجود انسان، منیّت و خودخواهی است.
در ادامه این آیه توضیح می دهد مژده آن است افرادی که طاغوت زدایی می کنند، می توانند به سخنان مختلف گوش فرا داده و بهترین را انتخاب کنند: «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»؛ «همان کسانی که به سخن گوش فرا می دهند و بهترین آن را پیروی می کنند، آنهایند که خدا هدایتشان کرده و آنان صاحبان خرد هستند.»
لذا مساله استماع و دریافت اطلاعات از دیگران و افزودن معارف خود از راه شنیدن، یکی از مولفه های مهم احیای انسان ها و تمدن سازی جوامع بشری است.
اما از دیگر مولفه های تمدن ساز، علم گرایی است. علم غیر از معلومات است. برخی انسان ها مملو و مالامال از اطلاعات و آگاهی ها هستند اما علم ندارند. علم نوری است که موجب می شود انسان به سمت نوآوری، خلاقیت و ابتکار حرکت کند. در حقیقت عالم آن نیست که مجموعه فراوانی از معلومات در ذهن داشته باشد که اگر این طور باشد، یک نرم افزار و لوح فشرده که در آن اطلاعات جمع آوری شده، می تواند عالم باشد!
تشویق به طلب علم، در آیات فراوانی ذکر شده است و این به معنای تشویق انسان ها به سمت خلاقیت و ابتکار بوده در نتیجه یکی از محورهای فرهنگی تمدن ساز، علم خواهی به معنای ذکر شده است.
البته مولفه های فراوان دیگری نیز وجود دارد که می توان برای تمدن سازی اسلامی از آنها نام برد که بیان آنها در این فرصت نمی گنجد.
بنابراین تحول علوم انسانی و اسلامی کردن آنها می تواند منجر به تمدن سازی اسلامی نیز شود و این مهم ضرروت تحول را دوچندان می کند این طور نیست؟
باید دید معنای تحول در علوم انسانی چیست و منظور از آن چه مفهومی است؛ تحول واقعی در علوم انسانی این است که باید از مسائل تئوری و نظری و گفتگوهای جدلی، خارج شد و به سمت مولفه های علمی تمدن سازی حرکت کرد. یعنی هر چه در زمینه علوم انسانی از نظریات غرب و شرق جمع آوری کنیم، و در خصوص آنها بحث داشته باشیم، به جایی نمی رسیم مگر آن که نسبت به این عوامل تمدن ساز گفتگو کرده تا تحول عملی شود. بنابراین، اگر تنها در دایره تئوریات حرکت کنیم، به نتیجه نمی رسیم. به نظر می رسد در فرهنگ اسلامی و قرآنی مطالب فراوانی در زمینه علوم انسانی است که در خصوص آنها کار خاصی نشده یعنی علوم انسانی به سمت استفاده از تئوری های غربی رفته است. البته مطالعه علوم غربی بجاست اما نه اینکه مجذوب آن علوم شده و آنچه داریم را رها کنیم.
میراث قرآنی و دینی ما، مباحث فراوانی در خصوص جنبه های نظری و عملی علوم انسانی دارد و مهم ترین آنها این است که چطور می توان انسان را تمدن ساز کرد. به عبارت دیگر مهم ترین سوال در زمینه علوم انسانی این است که چگونه می توان انسان ها را ساخت تا تمدن ساز باشند. البته پاسخ نباید در این عرصه التقاطی باشد بلکه باید اصیل و به روز بوده و از نظرات دیگران اعراض نکرد بلکه با در نظر گرفتن آنها، با توجه به اصالت فرهنگی خود، در این زمینه فعال بود.
پایان پیام/
نظر شما