به گزارش خبرنگار حوزه مهدویت خبرگزاری شبستان: هشتاد و هشتمین نشست از سلسله نشستهای فرهنگ مهدوی، با عنوان "فرزندان اسرائیل و سامری" و چهارمین نشست از کارگاههای آموزشی اسماعیل شفیعی سروستانی با محوریت "قبیله ی لعنت: بررسی سیر عملکرد ابلیس از آغاز آفرینش تا تشکیل مجامع مخفی" پنجشنبه 25 دی ماه در سالن آمفی تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد.
در نخستین نشست از این کارگاه، با عنوان "صبحگاه آفرینش"، استاد شفیعی سروستانی به بیان حسادت و رانده شدگی ابلیس در اوایل خلقت حضرت آدم(ع) اشاره کرد و بیان نمود که پس از قتل هابیل توسط برادر شیطان صفتش، قابیل، مسیر ابلیس از طریق فرزندان قابیل ادامه یافت.
"کاهنان معبد جادو" دومین نشست از این کارگاه بود که در آن، سخنران به ساخت معبد توسط قابیل و با وسوسه ی ابلیس اشاره کرد و بیان نمود که چگونه پس از آن، موجودات شرور ماورائی، از جمله اجنّه، با واسطه گری کاهنان، مردم را در نقاط مختلف جهان به دام ضلالت و گمراهی می انداختند. ایشان در این نشست به بیان اشتراکات اسطوره ای ملل مختلف اشاره کردند و نشانه های پرستش شیطان در معابد در این ملل را مورد موشکافی قرار دادند.
سومین نشست، به موضوع "ارتباط با نیروهای ماورائی" اختصاص یافت و در آن موجودات ماورائی معرفی شدند، امکانات و قدرت های آنان و امکان ارتباط با این نیروها مورد بررسی قرار گرفت.
بدین ترتیب، در بررسی سیری بلند و سیاه در تاریخ، در نشست چهارم از این کارگاه، سخن به بنی اسرائیل و سامری رسید. در ابتدای این نشست، شفیعی سروستانی ابتدا به بیان مختصری از زندگی سرسلسله بنی اسرائیل و بنی اسماعیل، یعنی حضرت ابراهیم خلیل الرّحمن(ع) پرداخت و با شرح دشمنی نمرود با این پیامبر بزرگ الهی، به مهاجرت آن حضرت از "اور" به "حرّان" و پس از آن به "الخلیل" اشاره کرد.
بنی اسرائیل و بنی اسماعیل
مدیر مسئول مؤسسه فرهنگی موعود، با اشاره به اینکه از خاندان حضرت ابراهیم(ع)، دو شاخه نبوت و پیامبری ایجاد شد، بیان کرد: حضرت ابراهیم(ع) دو فرزند برومند داشتند: اسحاق(ع) و اسماعیل(ع). از این نبیّ، دو شاخه ی نبوّت شکل گرفت؛ شاخه ی کوتاه، به حضرت اسحاق(ع) تعلّق داشت. حضرت اسحاق(ع) فرزندی به نام یعقوب داشتند و حضرت یعقوب(ع) دوازده پسر داشتند و اسرائیل از القاب آن حضرت است. از اینجاست که به فرزندان حضرت یعقوب(ع)، بنی اسرائیل می گویند. بدین ترتیب، حضرت ابراهیم(ع) از شاخه ی فرزندانشان، اسحاق(ع)، بنی اسرائیل را دارند که دوازده قبیله و سِبط از آنان ایجاد شد.
در شاخه ی دوم نبوّت از خاندان ابراهیم خلیل الرّحمن(ع)، از فرزند دیگرشان حضرت اسماعیل(ع)، بنی اسماعیل مورد شناسایی است.
وی ادامه داد: شاخه بنی اسرائیل شاخه کوتاهی بود که نبوّت آن با اسحاق(ع) آغاز و با حضرت عیسی(ع) ختم شد. امّا در شاخه نبوّت در نسل حضرت اسماعیل، نبوّت ادامه یافت و به حضرت ختمی مرتبت(ص) رسید. بنی اسرائیل را بدین خاطر "عبرانی" می خوانند که جدّ اعلای آنها حضرت ابراهیم(ع) بود که از رود عبور کرد (عبرانی به معنای عبور کننده است) و بدین خاطر آنها را بنی اسرائیل می خوانند که لقب حضرت یعقوب(ع)، اسرائیل بود.
شفیعی سروستانی با بیان اینکه بنی اسرائیل و بنی اسماعیل دو شاخه مهمّ هستند که یکی از ساره همسرحضرت ابراهیم ع و دیگری از هاجر(س) کنیز ایشان جوانه زدند، گفت: خداوند متعال، دین خاتم، پیامبر خاتم، دین جهانی و قرآن کامل را به بنی اسماعیل(ع)، هدیه فرمود؛ امّا بنی اسرائیل این موضوع را تاب نیاورده و باحسد ورزی به دشمنی با ان برخاستند.
ماجرای مصر
پس از پخش قطعاتی از فیلم "حضرت ابراهیم(ع)" که درباره موضوع خودخدایی نمرود و مرام او در مبارزه طلبی خداوند متعال و فرهنگ معبدی بود، استاد سروستانی با اشاره به این نکته که رسم نمرود، استفاده از کاهنان و فرهنگ معبدی باقی مانده و از بین نرفته است، به شرح مختصری از زندگی اسباط بنی اسرائیل پرداخت.
وی خاطرنشان کرد: اسباط، که همان فرزندان حضرت یعقوب(ع) بودند، به دنبال ماجرای شگفت زندگی حضرت یوسف(ع) و در پی عزّت یافتن آن حضرت در مصر، از کنعان (واقع در سرزمین حرّان)، که سرزمین آبا و اجدادی شان بود، به مصر مهاجرت کردند و تا چندین سال، روزگار خوش و توأم با سعادتی را تجربه کردند.
شفیعی سروستانی با بیان غلبه مصریان و سرنگونی خاندان هیکسوس ها، به شرح کوتاهی از زندگی دشوار و رنج آور بنی اسرائیل تحت سلطه ی فراعنه مصر پرداخت و افزود: مدّت این دوران دشوار، 400 و خُرده ای سال به درازا کشید و با ظهور حضرت موسی(ع) در گرفتاری بنی اسرائیل فرج و گشایشی ایجاد شد تا آنکه حضرت موسی(ع) پس از عهدشکنی های مکرّر فرعون، آنها را، که جمعیتشان به حدود 600 هزار نفر می رسید، یک شبه، با بار و بنه و گاو و گوسفند و مرغانشان، بی آنکه مصریان چیزی از رفتن آنها بفهمند، تحت عنایات پروردگار از مصر خارج ساخت و به کناره رود سرخ رسانید.
مدیر موسسه موعود در ادامه به این پرداخت که چگونه خداوند منّان، بنی اسرائیل را از دریای سرخ عبور داد و دشمنانشان را غرق کرد. آنگاه سخنران به بحثِ نخستین انحراف قوم بنی اسرائیل توسط سامریّ وارد شد.
سحر سامریّ، فتنه بنی اسرائیل
وی پس از توضیح مفصّل راجع به سختی های حضرت موسی(ع) در تربیت بنی اسرائیل، به شرح ماجرای سامریّ و ساخت گوساله ی زرّین پرداخت و گفت: خداوند هیچ قومی را بدون ابتلاء و امتحان رها نمی کند. بترسیم از مکر خداوند متعال! چنانچه قرار بود که حضرت موسی(ع) به کوه طور برود و «تورات» را تحویل بگیرد و بیاورد. از امّت خودش برای سی روز خداحافظی کرد. خداوند، حضرت موسی(ع) را در کوه طور، به جای سی روز، چهل روز نگه داشت. در این چهل روز، بنی اسرائیل از دین بازگشتند.
شفیعی سروستانی به نقل از مرحوم علّامه طباطبايي، داستان سامري را از "تفسير قمي"، چنين نقل كرد: وقتي حضرت موسي(ع) براي گرفتن تورات و الواح به كوه طور رفت و در موعد مقرّر برنگشت، بني اسرائيل با فريب و وسوسه ی ابليس سر به طغيان نهادند و خواستند جانشين او، هارون را بكشند. در اين ميان، ابليس به صورت مردي نزد ايشان آمد و گفت: موسي فرار كرده و ديگر برنمي گردد. براي آنكه بدون خدا نمانيد، زيورهايتان را جمع كنيد تا برايتان معبودي بسازم كه عبادتش كنيد.
مدیر موسسه موعود ادامه داد: بنی اسرائیل در وقت خروج از مصر، علاوه بر جواهر آلات خودشان، هر آنچه می توانستند از مصریان طلا و جواهر با خود همراه ساخته بودند. طلاها را جمع کردند و "سامری" نامی هم در آن میان پیدا شد و تحت القائات ابلیس گوساله ای ساختند. این گوساله اهمّیت بسیاری در تاریخ بنی اسرائیل دارد. چرا گوساله ساختند؟ چرا این بت را در قامت انسان یا به شکل حیوانی دیگر نساختند؟ سامری، در گذشته بت پرست و همچنین از خویشاوندان حضرت موسی(ع) بود. در نزد مصریان از تعالیم ویژه ای بهره برده و برخی مستندات و منابع اعلام می کنند که چون به علومی دست داشت، زیرکانه چیزهایی انباشه بود و بدین ترتیب، گوساله را ساخت. بنی اسرائیل مشاهده کردند که از این گوساله صدا هم می آید. کاری که سامری کرده بود، سبب فریب بنی اسرائیل شد. در واقع خداوند با اینها مکر کرد.
وی تصریح کرد: حضرت موسی(ع) پس از بازگشتن از کوه طور، از سامری پرسیدند که چگونه گوساله را با این ویژگی ها ساخته است؟ او توضیح داد که: وقتی دیدم اسبی را، که در موقعیتی از آن حضرت جبرئیل(ع) بود، از خاک پای آن اسب، برداشتم و می دانستم که این خاک می تواند کارها بکند. این خاک را در کالبد گوساله ریختم تا صدا دهد. به هر روی بنی اسرائیل، گوساله پرستی را پیشه ساختند و از آئین و مرام حضرت موسی(ع) به ناگهان برگشتند.
اوّلین تشکیلات قبیله ی لعنت
شفیعی سروستانی بااشاره به سرباز زدن های مکرّر بنی اسرائیل از فرمان خداوند، گفت: تا جایی که حضرت موسی(ع) آنها را برای همیشه ترک گفت و تا چهل سال در بیابان، در پشت دروازه های شهر قدس، گرفتار ماندند. آنگاه با رهبری حضرت یوشع بن نون، وصیّ حضرت موسی(ع)، بی سختی و دردسر به دروازه های شهر قدس وارد شدند. محقّق حوزه ی دشمن شناسی و غرب شناسی، افزود که بنی اسرائیل، در آن شهر، با تجربه ی نرمی و گرمی روزگار، بار دیگر عهدشان را فراموش کردند و به انحطاط رسیدند. آنها با جمع کردن هرآنچه از علوم غریبه از مصر دریافته بودند، و آنچه خودشان به دست آورده بودند، تشکیلات شرک آلود سامری را که تا آن زمان بسیط بود، به شکل سازمان یافته ای درآوردند تا جایی که به گناه بزرگ پرستش بت گاومانند، «بعل»، مشغول شدند، برای آن بت قربانی بسیاری می دادند، آلوده به شرک و سحر و جادو شدند، معابد بسیاری ساختند و از طریق کاهنان آئین های بعل پرستی را اجرا می کردند. بدین ترتیب، فرهنگ معبدی گسترش یافت. آنها برای دفاع از این آئین شوم و شیطانی، پیامبران خداوند را انکار کردند و حتّی به قتل رساندند تا آنکه فرامین و نصایح ارمیای نبی(ع) را زیر پا گذاشتند و هشدار او را درباره ی انتقام خداوند جدّی نگرفتند.
مدیر موسسه موعود در این بخش از سخنان خودشان، به آئین های بعل پرستی و فرهنگ معبدی در میان بنی اسرائیل اشاره کرد و با تأکید بر اینکه این آئین و تفکّر، امروز در تورات محرّف متجلّی است، افزود: روحیه استکباریِ ویژه ای در میان بنی اسرائیل ظهور یافت که دیگر از آنان خارج نشد. آنها هیچ گاه از این جریان استکباری ضدّ خدا، ضدّ دين، ضدّ انبياي الهي و سرانجام ضدّ انسان، رها نشدند. تجسّمي از همة بغض و كين و حسد ابليس كه اينك به عنوان مادّة الفساد تفكّر استكباري، در اين قوم ظهور يافت که آن مادّه الفساد همان تفکر نژادپرستانه است.
وی با بیان اینکه با چنین رویکردی است که وقتی امروز منابع آنها را می خوانید، این مفاهیم ضدّ دین و ضدّ خداوند را در آن می یابید، ادامه داد: در منابع محرّف آمده است: خداوند بنی اسرائیل را آفرید و حیوان را آفرید!» یعنی غیر از بنی اسرائیل انسان نیستند! اگر بپرسیم که چرا پس برخی از غیر بنی اسرائیل، در هیئت انسان هستند، پاسخ می دهند برای اینکه اینان در خدمت بنی اسرائیل باشند، به هیئت انسان آفریده شده اند!! تفکّر اصلی تفکّر نژاد پرستانه را نباید از طریق «اسرائیل» دنبال کرد؛ بلکه این مادّه ی شیطانی پر مفسده را می بایست در منابع محرف جست. به منابع که مراجعه می کنیم، می بینیم این مادة الفساد شیطانی در میان آموزه های تلمودیِ اینهاست که از طریق کاهنان بنی اسرائیلی منتقل شده و به دوران جدید رسیده است. بنابراین شما از این به بعد که در تاریخ بنی اسرائیل جلو می رویم، نمی توانید آنها را از سحر و جادوگری جدا کنید؛ چنانکه از تفکّر استکباری نمی توانید جدا کنید.
شفیعی سروستانی با ذکر مثالی افزود: برای مثال در مزامیر، باب 82 آمده است: گفتم كه شما خدايانيد و فرزندان خداي بزرگيد. برخيز اي خدا! (اي فرزندانم!) و بر روي زمين زمين داوري كن؛ زيرا تو تمام امّت هاي جهان را متصرّف خواهي شد.» و در تثنیه، باب 7، آمده است: «زيرا تو براي يهوه، خدايت، قوم مقدّس هستي. يهوه خدايت تو را برگزيده است تا از جميع قوم هايي كه بر روي زمينند، مخصوص براي خود او باشي.» و همچنین در نحمیا، آمده است: دخترانتان را به پسران آنها بدهيد و دختران آنها را به جهت پسران خود و به جهت خويشتن مگيريد.
بازگشت به اورشلیم
شفیعی سروستانی در بخش انتهایی سخنرانی اظهارداشت: ارمیای نبی(ع)، خداوند در مکری بزرگ، یهودیان غافل، جهالت زده و گمراه را به دست "بخت النَصر" به خاک و خون کشید. بخت النصر هر چند که خود پادشاه ظالم و ستمگری بود، ولی در این برهه از زمان، وسیله ای برای انتقام کشیدن خداوند از میراث داران سامری شد. بخت النصر در این تاراج تا جایی پیش رفت که مردان و زنان بنی اسرائیلی را برای اسیری به بابل برد و حتّی معابد آنها را ویران کرد. از این واقعه به عنوان "جلای بابل" یاد می شود. این وضعیت برای بنی اسرائیل تا زمان آمدن کوروش ادامه یافت.
وی در خاتمه سخنانش گفت: بدین ترتیب جلای بابلی ختم شد و جماعتی از بنی اسرائیل در بابل ماندند و عدّه ای به اورشلیم بازگشتند و عدّه ای به ایران آمدند. کسانی که در بابل ماندند، به جادوگری ادامه دادند. عدّه ای که به اورشلیم بازگشتند، تشکیلات خود را از نو بنا کردند و معابد خود را دوباره ساختند تا آنکه زمزمه های ظهور پیامبر جدید به گوش رسید. چون دیگر اصلاح نشدند و به اصلاحگری روی نیاوردند، خداوند به یک احیاگر بزرگ فرمان ظهور و بعثت داد و او کسی نبود جز حضرت عیسی(ع).
پایان پیام/
نظر شما