خبرگزاری شبستان: پانزدهم خرداد، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر؛ یادگاری است از پیوند معنوی تودههای عظیم مردم کشور ما؛ واکنشی است از احساس عمیق مذهبی ملت ایران؛ نمایشی است از به پاخاستن مردمی که میخواستند ظلم و ستم را از بن بر کنند؛ تجسمی است از تاریخ اسلام و درجهای است برای سنجش فداکاری و از خود گذشتگی انسانهایی که به دنبال آرمان الهی حرکت میکنند. پانزدهم خرداد، روز قیام خونین مردم جان برکفی است که به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند تا سلطه طاغوتیان را از کشورشان برچینند.
پس از برگزاری رفراندوم و در شرایطی که همه رسانههای داخلی و خارجی یک صدا شاه و انقلاب سفید او را میستودند، امام برای ادامه مبارزه، مقامات روحانی قم را به نشستهای منظم هفتگی جهت تصمیمگیریهای مشترک در برابر سیاستهای ضد اسلامی رژیم تشویق نمودند و در همین راستا جلسات متعددی برگزار شد. گزارشها و اسناد هر روز ساواک نشان میداد که درسهای آیت الله خمینی که با مسائل سیاسی روز آمیخته بود با استقبال روزافزونی روبرو بود. ایشان سرانجام در آخرین روزهای پایانی 1341 مردم و روحانیت را به استقامت در برابر مخاطراتی چون زندان رفتن، کشته شدن، تحمل مصائب و مانند آن دعوت کردند.
امام در واپسین نشست هفتگی خود با علمای قم در اسفندماه 1341 پیشنهاد نمود عید نوروز 1342 به دلیل مصائب وارده به اسلام عزای عمومی اعلام گردد. این پیشنهاد با استقبال وسیع مقامات روحانی مواجه شد و به وسیله شبکه خبررسانی سنتی روحانیت حالتی فراگیر یافت و اعلامیههایی نیز به همین منظور انتشار یافت تا تودههای مسلمان با تهدیدهای حکومت آشنا شوند.
هجوم
به دنبال تحریم نوروز، در برخی از مساجد و حسینیهها، در منازل علما و در راس آن منزل امام در عید نوروز مجالس عزا برپا شد و پیروان آنها نیز به اقدامی مشابه دست زدند. گستردگی این حرکت و زیرسوال بردن برنامه های شاه، خشم حکومت را برانگیخت و دولت به این جمع بندی رسید که باید با حکومتی قهرآمیز، ضرب شست محکمی به نیروهای مذهبی نشان دهد. برای این منظور روز دوم فرودین 1342 مصادف با سالروز شهادت امام ششم شیعیان که در آن روز محافل عزاداری رونق داشت، در نظر گرفته شد. آشکار بود که این مراسم با توجه به تحولات روز کشور حال و هوای سیاسی خواهد گفت. لذا مدرسه فیضیه به عنوان محل تدریس امام و سمبل مقاومت نیروهای مذهبی در روز دوم فروردین تحت کنترل نیروهای امنیتی درآمد. تعدادی از ماموران رژیم با لباس مبدل در میان انبوه جمعیت شرکت کنندگان جای گرفتند تا در موقع مقتضی مراسم را برهم بزنند. این عده با فرستادن صلواتهای نابجا و نابهنگام ، سخنرانی یکی از روحانیون را مختل ساختند.
بلافاصله درگیری های شدید لفظی آغاز شد. مدرسه تحت محاصره نیروهای نظامی درآمد و منازعه آغاز گردید. ابتدا با اسلحه سرد و سرانجام با سلاح گرم مقاومت طلاب درهم شکسته شد. بسیاری از طلاب را از حجره ها بیرون کشیده و مضروب ساختند و بخشی از اثاثیه آنها نیز منهدم گردید. در همین روز حادثه ای مشابه در مدرسه طالبیه تبریز و به وقوع پیوست که در حقیقت برخورد خشونت آمیز رژیم با علما در سال های پس از کودتا محسوب می شد . در این واقعه تعداد اندکی کشته و تعداد بیشتری مجروح شدند که یکی از کشته شدگان طلبه بود. اعلم نخست وزیر وقت این حادثه را به نزاع میان روحانیون مخالف اصلاحات ارضی و دهقانان مدافع که برای زیارت رفته بودند نسبت داد. اما نیروهای مذهبی با واکنش های شدید مراتب اعتراض خود را اعلام داشتند. بازار نیز تعطیل شد. امام با توجه به شکستن حرمت علما و حریم روحانیت آشتی با دولت اعلم را غیرممکن دانست و تهاجم به مدرسه فیضیه را با حمله مغول مقایسه نمود. اعلامیه ها و تلگراف های فراوانی از سوی علمای ایرانی و مراجع قم در محکومیت این واقعه انتشار یافت.
امام با صدور اعلامیه شاه دوستی یعنی غارتگری، تجاوز به حقوق مسلمانان و تهاجم به مراکز علم و دانش را به منزله کوبیدن پیکر اسلام محکوم کرد و به نام ملت ایران اسدالله اعلم را استیضاح نمود و با فتوای تاریخی خود تقیه را در این شرایط حرام دانست. در نتیجه گام بلندی به سوی پیوند سیاست و دیانت برداشت.
در پی این تحرکات، رژیم به ابتکاری تازه دست زد و آن گرفتار ساختن روحانیون جوان از طریق اعزام آنان به سربازی بود. تا این زمان روحانیون به دلیل اشتغال به علوم دینی از خدمت سربازی معاف بودند. لذا در اول اردیبهشت 1342 فرمان اعزام طلاب به سربازی صادر شد. ماموران نظامی با تعقیب طلاب جوان و باطل نمودن کارت های تحصیلی آنان، تعداد انبوهی را به پادگان ها گسیل داشتند. امام در واکنش به این حرکت طی پیامی محرمانه، طلاب اعزامی را به استقامت فراخواند و از آنان خواست ضمن تلاش برای فراگیری تعلیمات نظامی به آگاه ساختن سربازان و درجه داران بپردازد. بدین ترتیب کوشید تا دامنه مبارزات را تا درون پادگان های نظامی گسترش دهند.
در همین هنگام تلگرافی از سوی آیت الله حکیم برای همه مراجع ایران ارسال شد و طی آن آیت الله حکیم ضمن ابراز تالم شدید از فجایع غم انگیز به ساحت علمای اعلام و روحانیت قم از آنان خواست به طور دسته جمعی به عتبات عالیات مهاجرت کنند تا حکم خود را در باب دولت ایران صادر کند. اما مراجع هوشیار ایران ضمن تشکر از ابراز همدردی آن مرجع بزرگ، مهاجرت در این برهه حساس را به منزله سقوط مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت و افتادن به دامن کفر و زندقه شمردند که باعث اضطراب عمومی مسلمان و انحلال حوزه های علمیه خواهد شد. این عبارت چکیده پاسخ های امام خمینی ، آیت الله گلپایگانی و آیت الله شریعتمداری بود که خطاب به آیت الله حکیم فرستاده شد و بار دیگر علما عزم خود را برای ایستادگی در برابر تهاجم به دین و کیان اسلامی اظهار داشتند.
محرم
در اثنای این تحولات، محرم سال 1383 از راه رسید. رخدادهای نخستین سال نهضت نشان داده بود که محرم آبستن حوادث بزرگی است. دولت در اقدامی پیشگیرانه در اواخر اردیبهشت 1342 هشدار داد که اگر انقلاب بزرگ ما متاسفانه با ریختن خون یک عده بی گناه همراه باشد از آن گریزی نیست. اندکی بعد در آستانه محرم ساواک وعاظ اهل منبر و روحانیت را از سخن گفتن درباره سه مقوله یعنی شخص اول مملکت، اسرائیل و تاکید به این نکته که اسلام در خطر است، سخت برحذر داشت.
با این همه رهبر نهضت اسلامی از هواداران خود و نیز سخنرانان مذهبی خواست تا مراسم محرم را با شکوه و حضور گسترده تر برگزار نموده و خیانت های رژیم را افشا کنند. او تاکید کرده، سکوت به منزله تایید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است. ایشان ترس و هراس را نادرست دانست و از همگان خواست بر نکاتی که ساواک پرداختن به آنها را ممنوع شمرده است تاکید ویژه ای ورزیده و به تبیین سلطه آمریکا و اسرائیل و نیز نفوذ بهاییت در ایران بپردازند و اعلام داشتند که اخطارهای رژیم جهت پرهیز از این نکات، غیرقانونی و فاقد ارزش است.
به هر حال محرم از راه رسید و دسته های عزاداری به راه افتاد. بسیاری از این مراسم در شهرهای قم و تهران به راهپیمایی علیه رژیم تبدیل شد و این امر به تدریج در تعداد بیشتری از شهرها تکرار گردید. در تهران اجتماع اعتراض آمیز بزرگی مقابل کاخ مرمر تشکیل شد. این تحرکات، جسته گریخته تا روز عاشورا ادامه یافت. در این روز بر اساس پیش بینی های قبلی، امام تصمیم به ایراد سخنرانی گرفت. تلاش های دولت برای منصرف نمودن ایشان به نتیجه نرسید. و ایشان عصر عاشورا مصادف با 13 خرداد 1342 در حالی که هزاران تن با فریاد خمینی خمینی او را مشایعت می کردند، به سوی مدرسه فیضیه حرکت نمود و اندکی بعد برفراز منبر رفت و نطق حماسی خود را ایراد کرد.
امام با بهره گیری به موقع از مناسبت عاشورای حسینی در سخنان خود حکومت پهلوی را با دودمان بنی امیه و یزید مقایسه نمود و مشابهت های آنان برشمرد و در فرازی دیگر با اشاره و به سلوک عارفانه و زندگی مردمی علمای اسلام و مجاهدت های آنها در سراسر تاریخ به اهانت ها و اتهامات شاه که روحانیون را مفت خور، ارتجاع سیاه، حیوان نجس و.. خوانده بود قاطعانه پاسخ گفت و به او نصیحت کرد به اسلام و روحانیت احترام نهاده و حداقل از سرنوشت پدرش عبرت بگیرد. امام شاه را از همسویی با اسراییل و عوامل صهیونیسم و بهائیت در ایران برحذر داشت و تهدید نمود، در صورت ادامه مخالفت های رژیم با اسلام، ملت، او را از مملکت بیرون خواهند انداخت.
این سخنرانی بی تردید از برجسته ترین تحولات سال های آغازین نهضت اسلامی بود زیرا امام آخرین کلام های خود را بر زبان آورد و هدف نهضت را مبارزه با شاه، اسرائیل و حفظ اسلام از خطر ناشی از آن دو برشمرد و کابوس وحشتی را که به نام شاهنشاه با تبختر و هیمنه خاص خود در طول تاریخ بر اذهان و افکار ملت برجای نهاده بود درهم شکست. او شاه را در برابر هزاران مستمع آقای شاه، تو، بیچاره، بدبخت و مانند آن مورد خطاب قرار داد و دولت را به وحشت انداخت. در شهرهای دیگر نیز مراسمی مشابه برگزار شد و در آن سخنرانان مذهبی عملکرد دولت را به باد انتقاد گرفته و حمله به فیضیه و دستگیری روحانیون را محکوم کردند. در تهران دانشجویان در روز عاشورا راهپیمایی بزرگی ترتیب دادند که با شعارهای خمینی بت شکن پایان یافت.
روز واقعه
روند فعالیت های سیاسی ضدرژیم پس از ایراد سخنان امام سرعت بیشتری گرفت و روز بعد در 14 خرداد راهپیمایی وسیعی در شهرهای مختلف کشور برگزار شد. تحلیلگران سیاسی دریافتند که کشور در آستانه یک بحران فراگیر قرار گرفته است و آیت الله خمینی در کانون این حرکت قرار دارد. لذا رژیم مناسب ترین راه غلبه بر ناآرامی های سیاسی- مذهبی را دستگیری امام خمینی یافت. از همین رو در نیمه شب پانزده خرداد 1342 ایشان را بازداشت و در پادگان عشرت آباد تهران محبوس کرد. هم زمان با ایشان آیت الله قمی در مشهد و آیت الله محلاتی در شیراز نیز دستگیر و روانه زندان شدند.
خبر دستگیری امام و علمای دیگر در اندک زمانی در سراسر ایران پیچید و از آنجا که کشور در آستانه یک التهاب سیاسی قرار داشت این اقدام رژیم با اعتراض وسیع طبقات مختلف ملت مواجه شد. مردم قم پیش از طلوع آفتاب روز پانزده خرداد در منزل امام اجتماع نموده و به اتفاق فرزند ایشان حاج آقا مصطفی به سوی صحن حضرت معصومه عزیمت نمودند. به تدریج جمع کثیری به آنها پیوسته و با شعار یا مرگ یا خمینی به راهپیمایی پرداختند. رفته رفته اعلامیه های مراجع مهم قم در جمع تظاهرکنندگان قرائت شد. ماموران انتظامی که از روز پیش خیابان ها و معابر اصلی شهر را در اشغال خود داشتند، به راهپیمایان اخطار نمودند که محل مزبور را ترک کنند. اما تلاش های آنان برای پراکنده کردن تظاهرکنندگان به ناکامی گرایید، درگیری قهرآمیز آغاز شد و جمع انبوهی مجروح و شهید شدند. این قیام تا عصر ادامه یافت.
مقارن ساعت ده صبح تهران به حالت شهری آشوب زده درآمد. بازار و اغلب مغازه ها تعطیل بود.دانشجویان دانشگاه تهران با ترک کلاسهای خود به خیابان ریخته و همگام با همه مردم علیه رژیم شعار دادند. به تدریج اقشار و طبقات مختلف به جمع راهپیمایان پیوستند. در همین هنگام هزاران تن از کشاورزان ورامین، کن و جماران و دیگر روستاهای اطراف تهران که اغلب کفن برتن داشتند، در اعتراض به دستگیری امام به سوی تهران سرازیر شدن و با خشم فراوان خود بر دامنه تظاهرات افزودند. تظاهرکنندگان در برخی از قسمت های شهر نام شاه را از میدان ها و مساجد برداشته و به جای آن نام خمینی گذاشتند. شعارهای مختلفی از جمله مرگ بر شاه سرداده شد. رفته رفته خیابان های منتهی به کاخ شاه مملو از سربازان و زره پوش شد و تحت تدابیر ویژه امنیتی قرار گرفت. حیرت و ناباوری از یک سو و وحشت و نگرانی از سوی دیگر کارگزاران حکومت از جمله شاه را فرا گرفت. لذا دستور سرکوب خونین صادر و حکومت نظامی اعلام شد.
به دنبال این دستورالعمل، کشتار و قتل عام تظاهر کنندگان آغاز شد، صدها و بلکه هزاران تن در سراسر کشور کشته و مجروح شدند. علاوه بر تهران و قم در شهرهای شیراز، مشهد، تبریز و ... نیز قیام قاطعانه سرکوب شد.ماجرای قتل کفن پوشان ورامین از تکان دهنده ترین رخدادهای آن روز بود. قیام در روزهای 16 و 17 خرداد نیز در سطحی محدودتر ادامه یافت. اما تاکنون آمار حقیقی شهدای این قیام مشخص نشده است و میان مورخان در این باره اختلاف نظر وجود دارد. این آمار را از چند صدنفر تا 15 هزار نفر به تناوب برآورد کرده اند. اما مقامات رسمی تعداد آن را کمتر از صد نفر اعلام داشتند.
چرا انقلاب نشد؟
قیام 15 خرداد بی تردید برجسته ترین تحول نهضت اسلامی در دهه 1340 بود که اقشار وسیعی از توده های ملت را به صحنه مبارز علیه رژیم کشاند، خیزش مذهبی – سیاسی را در سطحی گسترده به نمایش گذاشت و با حکومت وقت درافتاد. این حرکت را به طور مشخص نیروهای مذهبی هدایت می کردند. اما در آفرینش آن غالب طیف ها و گرایش های سیاسی – اجتماعی نقش داشتند.
از آنجا که فرهنگ سیاسی مخالفان هنوز هماهنگ و هم جهت نبود و ائتلاف طبقات مختلف اجتماعی و طیف های گوناگون سیاسی و مذهبی شکل نگرفته بود، مخالفت ها و اعتراضات تنها در شکل تظاهرات منعکس شد و نتوانست از اشکال دیگر از جمله اعتصاب، خیزش مسلحانه، ایجاد سازمان های سری و ... بهره گیرد. قیام به دلیل فقدان رهبری، عدم انسجام لازم میان مخالفان در سراسر کشور و فقدان برنامه ای روشن نتوانست به حرکتی براندازانه تبدیل شود.
اگر چه به گفته ناظران سیاسی، عمق و گستردگی قیام به ویژه از صبحدم پانزده خرداد تا حوالی ظهر هم شاه و هم سفارت خانه های آمریکا و انگلیس را به این باور رسانده بود که تظاهرات وقیام حرکتی سازمان یافته به منظور سرنگونی رژیم است اما در حوالی ظهر هنگامی که قیام تحت کنترل درآمد آنان متوجه اشتباه خود شدند. با این همه شاه به عمق آسیب پذیری رژیم خویش پی برد و کوشید با انسداد کامل فضای سیاسی و تغییراتی در کادر فرماندهی نیروهای امنیتی و اعمال فشار بر مخالفان اوضاع را تحت کنترل قرار دهد.
قیام 15 خرداد از استراتژی، ایدئولوژی، سازماندهی، برنامه و رهبری که مولفه های اصلی یک نهضت انقلابی هستند آشکارا محروم بود. رهبری حرکت های مخالف رژیم را امام برعهده داشت و ایشان تا زمانی که در میان مردم حضور داشتند نهضت را در عرصه های مختلف رهبری می کردند. لذا حرکت قائم به شخص ایشان بود و با دستگیری وی به رغم تکاپوی بسیار از نفس افتاد. زیرا هنوز در حوزه علمیه و میان علمای طراز اول آمادگی و زمینه مساعد برای رهبری نهضت وجود نداشت و اساساً کادری از رهبران همفکر شکل نگرفته بود تا نهضت را در پیچ و خم مبارزه هدایت کنند و این مسئله نقطه آسیب پذیری نهضت و عامل از دست رفتن دستاوردهای آن در کوتاه مدت بود.
گذشته از آن هنوز آمادگی های اجتماعی برای تبدیل شدن به یک حرکت انقلابی وجود نداشت. لذا اقشار مختلف اجتماعی نتوانستند از ابزارها و توانمندی های خود در راه پیروزی نهضت بهره گیرند. به عنوان نمونه زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دادند در روند این قیام مشارکت نداشتند.
بدین ترتیب با توجه به کاستی های موجود، قیام در برخورد با ارتشی مجهز و مدرن درهم شکست. اما انگیزه اصلی قیام که عبارت بود از مبارزه با نظام استبدادی وابسته و سیاست های غیردینی آن تحت هدایت روحانیت به عنوان میراثی برای انقلاب اسلامی سال 1357 برجای ماند. این قیام همچنین برای بخشی از مبارزان سیاسی (اعم از مذهبی و غیرمذهبی) این واقعیت را آشکار ساخت که با توجه به ماهیت اصلاح ناپذیر رژیم و عزم استوار آن برای سرکوب قهرآمیز مخالفان، مبارزه مسالمت آمیز در چهارچوب قانون نه مطلوب است و نه ممکن و نه به نتیجه خواهد رسید. لذا مبارزه در شکل های جدیدتری از جمله مشی مسلحانه استمرار یافت.
قلب واقعیت
با وجود سانسور شدید و تلاش تبلیغی دولت برای ناچیز و یا کم اهمیت جلوه دادن قیام 15 خرداد، اخبار مربوط به آن نه تنها ایران بلکه سراسر جهان را درنوردید. دولت این رخداد را به عوامل خارجی از جمله هواداران جمال عبدالناصر نسبت داد و با قلب واقعیت ها، آن را از اساس محکوم و وابسته دانست. اما واکنش ها در محافل غیردولتی صورتی دیگر داشت. شاه قیام 15 خرداد را غائله ای دانست که به تحریک عوال خارجی و به وسیله نیروهای ارتجاعی و مدعی روحانیت صورت گرفته است. شاه بلوای 15 خرداد را بهترین نمونه اتحاد نامقدس ارتجاع سیاه و قوای مخرب دانست که با پول دسته ای از زمینداران که مشمول قانون اصلاحات ارضی شده اند صورت گرفته است. اسدالله علم ضمن تهدید شدید مخالفان از لزوم مجازات محاکمه نظامی و حتی اعدام همه کسانی که در آفرینش این شورش نقش داشته اند سخن گفت.
پس از قیام پانزدهم خرداد 1342، مطبوعات خارجی به صورت های مختلف و با تیترهایی درشت، از این روز نام بردند. برای مثال روزنامه "دی ولت" در شماره 129 خود نوشت: "در تهران، صدها نفر کشته شده اند. دولت عَلَم، حکومت نظامی اعلام کرد. ارتش با تانک و مسلسل، بر ضد طرفداران رهبر مسلمانان، [امام] خمینی که علیه اصلاحات شاه دست به اعتراض زده اند، وارد عمل شد". یا روزنامه "الاهرام" در 16 خرداد نوشت: "دیروز تهران در آتش خشم شعله ور شد... این، شدیدترین تظاهرات ضد شاه بود و هنگامی آغاز شد که رهبر دینی، روح الله خمینی و یاوران او دستگیر گردیدند".
نیاز به ریختشناسی قیام خرداد 42
بیگمان، انقلاب اسلامی ایران که در سال 1357 به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید، به علل و عوامل بسیاری بستگی دارد که بررسی تمامی آن عوامل به شناخت بیشتر این حرکت بزرگ تاریخی یاری میرساند؛ لکن بررسی آنچه از زبان رهبری انقلاب بیان شده و تجزیه و تحلیل آنها بیشترین راه شناخت است.
در این راستا آنچه به ویژگیهای فردی و شخصیتی امام خمینی و در واقع به ساخت و ساز درونی و شالوده های اندیشهای و فکری اش بر میگردد بسیار با اهمیت است. چرا که همه آنها در بنیان نهادن این حرکت عظیم سهیم میباشند یکی از نکات مهمی که حضرت امام (ره) بر آن اصرار دارند و دیگران را به آن تنبه میبخشند، توجه به اصل مسأله 15خرداد و شناخت زوایای آن و روشن کردن مردم در این باره است. لذا در سال 1358 در روز 15 خرداد و در جمع مردم قم، سخنان خود را این گونه آغاز میکنند:
15خرداد چرا به وجود آمد؟ مبدأ وجود آن چه بود؟ دنبالة آن در سابق چه بود و الآن چیست و بعدها چه خواهد بود؟ 15 خرداد را کی به وجود آورد؟ دنبالة آن را کی تعقیب کرد و الآن کی همان دنباله را تعقیب میکند و پس از این امید به کیست و تا کنون برای امید به کیست؟ 15 خرداد برای چه مقصدی بود و تا کنون برای چه مقصدی است و بعدها برای چه مقصدی خواهد بود؟15خرداد را بشناسید و مقصد 15 خرداد را بشناسید و کسانی که 15 خرداد را به وجود آوردند را بشناسید و کسانی که 15 خرداد را دنبال کردهاند را بشناسید.
حضرت امام(ره) در موارد بسیاری به جنبههای اعتقادی و جایگاه دینی این قیام بزرگ اشاره دارند و تأکیداتی که در این زمینه مینمایند قابل توجه است و از آن جهت که حکومت پهلوی در صدد این بود که قیام 15 خرداد به فراموشی سپرده شود و نیز رنگ و روی مذهبی نداشته باشد. لذا حضرت امام به این جنبه قیام 15 خرداد اشاره میفرمایند که بخشی از سخنان آن حضرت را مرور میکنیم:
15 خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدأیت اسلام و راهنمایی روحانیت و همین جمعیتها که الآن اینجا هستند… همین طبقه از افراد اسلامی بودند که برای اسلام قیام کردند و هیچ نظری جز اسلام نداشتند، پانزده خرداد را به وجود آوردند.
حضرت امام(ره) در پیام دیگری که در سال 61 به مناسبت سالروز قیام 15 خرداد صادر کردند در بخشی از آن خطاب به ملت ایران فرمودند: «ملت عظیمالشأن در سالروز شوم این فاجعة انفجار آمیزی که مصادف با 15 خرداد 42 بود با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به بار آورد . اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع میشد. واقعة عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 61 و از آن تا قیام عالمی، بقیهالله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ در هر مقطع انقلاب ساز است. در بخش آخر این پیام میفرمایند: «خداوند تعالی این ملت را که از 15 خرداد 42 تا 22 بهمن57 و از آن وقت تا کنون برای اقامة عدل الهی از هر چه داشته است، گذشته است و عزیزان برومند خود را که قامت رشید و بلند آنان چون ابدیت، استوار و گرمی خونشان چون عشق به جمال جمیل حق، روح افزا بود به پای دوست به قربانگاه فرستادند؛ با نور هدایت خود، ارشاد و با جلوة قدرت ازلی خود، برومند و با بارقة روانبخش خود، در احقاق حقوق و ابطال باطل استوار و پایدار فرماید!»
با درنگی در سخنان حضرت امام(ره) دربارة واقعة 15 خرداد 42 به بیان برخی از علل و زمینههای آن فاجعه بر میخوریم. همچنین با شناختی که آن حضرت از دستگاه حاکمة وقت دارند و نیز دید سیاسی عمیق از وقایع روز، به بیان جزئیات و برخی دخالتهای خودیها و بیگانگان اشاره میکنند.
آن حضرت در سال 46 طی نامة سرگشادهای به هویدا (نخست وزیر وقت) به نصایح میپردازند و به عقب ماندگیها و فقر و بیچارگیهای ملت ایران، جشنهای غیر ملی، ولخرجیها، هتک نوامیس، غارتگریها، زورگوییها و… اشاره میکنند و در بخشی از آن میفرمایند: «کوبیدن حوزههای علمیه و حملة مسلحانه به مدرسة فیضیه و صحن مطهر قم و کشتار دسته جمعی 15 خرداد، جز خدمت کورکورانه به صاحبان دلار، چه اسمی دارند؟ فشار به مراجع اسلام و علمای اعلام و محصلین حوزههای علمیه و تاخت و تاز به دانشگاه، جز خدمت به اجانب چه نتیجه داشت؟»
پس از پیروزی انقلاب نیز امام در سال 58 پیامی به مناسبت روز 15 خرداد صادر میفرمایند و در آن به ریشه قتل عام 15 خرداد، این گونه اشاره مینمایند: «نهضت عظیمی که بیش از شانزده سال پیش به دنبال قیام روحانیت مسؤول و متعهد در مقابل محمد رضا پهلوی که مخالفتش با اسلام عزیز آشکار و آشکارتر شد، شکل گرفت. روحانیت به اعتراض برخاست و عصر عاشورا، پس از حادثهای ناگوار، اعتراض با موج عظیم انسانی ـ اسلامی بالا گرفت و به اوج رسید و پس از آن، دست ناپاک استعمار از آستین شاه مخلوع در آمد و غائلة 15 خرداد ـ 12 محرم ـ را هر چه دردناکتر به وجود آورد.»
منابع و مآخذ:
1- صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، ج2،4،6،14،1
2- مجله 15 خرداد (شماره 6) دوره سوم، سال دوم، زمستان84
3- مقصودی، رضا: تحولات سیاسی- اجتماعی ایران در دهه های 1340 و 1350 ه.ش، انتشارات روزنه، تهران، 1380
4- منصوری، جواد: تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران، 1378
5- باقری، علی: خاطرات پانزده خرداد (دفتر ششم)، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1376
پایان پیام/
نظر شما