خبرگزاری شبستان: آیت الله طالقانی همواره در تفسیر خود نه تحت تاثیر مخالف خود قرار می گرفت و نه متاثر از موافق خود بود. او با خدای خود عهد کرده بود که قرآن را به صحنه اجتماع و جامعه بیاورد. دکتر سید محمدمهدی جعفری در این باره می گوید:
«آنهایی که موافق بودند مثل انجمن های اسلامی مهندسین، دانشگاهیان، روشنفکران و امثالهم هم باعث نمی شدند که ناگهان جو، ایشان را بگیرد و حرفی بزند که مطابق خوشامد آنها باشد. دکتر شریعتی می گفت: من وقتی با روشنفکرها می نشینم به آنها انتقاد می کنم و وقتی با بازارهای می نشینم، به آنها انتقاد می کنم و وقتی با بازارهای می نشینم از بازاری ها انتقاد می کنم و این برخلاف دیگران است که پیش هرکسی می نشینند، از بقیه انتقاد می کنند.
آیت الله طالقانی هم احساس رسالت می کرد و این رسالت را باید به هر قیمتی که بود انجام می داد... آیت الله طالقانی حقیقتا اینگونه بود که نه در مقابل ملی، نه در مقابل مذهبی و نه در مقابل مارکسیست، هیچ کدام تحت تاثیر قرار نمی گرفت، چرا؟ چون پایبند اصولی بود و بدون توجه به چیزی، به آن اصول عمل می کرد. البته اگر کسی به شکلی مستدل به ایشان اثبات می کرد که درباره نکته ای شاتباه کرده است می پذیرفت و نظر دیگران را می شنید و به دیگران احترام می گذاشت.»
از آنجا که قرآن دارای ابعاد مختلف است و از هر زاویه ای به حقیقت جامعش نظر شود، یک بعد از حقیقت به نظر می رسد سبک تفسیری آیت الله طالقانی، تلفیقی از سبک های ادبی، اجتماعی، فلسفی، علمی، ماثور و عرفانی بود. او در مسایل اجتماعی، متاثر از شیخ محمد عبده بود، اما با بینشی وسیع تر، نوتر و متحول تر، آنچنان که خاص دانشمندان شیعه است.
در مسایل عملی، روش افراطی و علم زده سید احمد خان هندی را رد می کرد و معتقد بود که معلومات و دانش های غرور انگیز اکتسابی نیز حجاب هایی است که انسان را از تدبر در آیات و فراگرفتن هدایت باز می دارد و چه بسا اصطلاحات و دانش هایی که برای فهم دین و آیات حکیم به کار رفته و خود حجابی بر آن شده است در مسایل عرفانی از دریای معارف اهل بیت کفی بر می داشت و گاه در لباس ابیات مثنوی مولوی و گاه به صورت برداشت های شخصی آنها را بیان می کرد.
در فلسفه به جای پیروی از ارسطو، یا دکارت یا هگل، علم کلام اسلامی را در نظر داشت، آن هم از بستر تصفیه شده و حکمت متعالی ملاصدرای حکیم. از نظر حدیث و سبک ماثور معتقد به رجوع به منابع وحی و ائمه طاهریان (ع) بود. از نظر ادبی معتقد بود که هر حرف و آهنگ و کلمه و آیه قرآن در جای خودش معنی مخصوص به خود را دارد و هیچ حرف و کلمه مترادفی را نمی توان جایگزین آن کرد و همان منظور نخست را فهمید و از طرفی شکل خاص و صیغه و ریشه لغت، خود دارای فرهنگ و باری است که با توجه به آیات و الفاظ دیگر قرآن، مکن است آن فرهنگ خاص را دریافت.
مهندس مهدی بازرگان درباره صفات بارز سبک تفسیری آیت الله طالقانی می گوید:
«طالقانی مفسر قرآن بود، اما مفسر قرآن خاصی بود، تفسیرهای دیگر را هم نگاه می کرد، به احادیث و اخباری که در این زمینه وارد شده توجه داشت، به جنبه های ادبی آیه و به معنا، معتقد به این بود که تفسیر به رای نباید کرد و قرآن به این سادگی نیست، ولی معذالک دو صفت بارز در سبک تفسیر قرآن مرحوم طالقانی بود: یکی اینکه می گفت باید ببینیم خود قرآن چه می گوید... یعی بر این بود که از خود قرآن و حتی در این بعد از کلمه باید در آورد. که در این جهت یک مقدار ایشان مبالغه می کرد. زیادی می رفت در آنجا یعنی به جایی می رسید که یک معنای لغوی، حاکم بر معنای اصطلاحی و استفاده های آن می شد.
دومین خصلت و خصوصیت سبک (تفسیری او) این بود که آن قسمت هایی از آن را بیان و توجه می کرد که مورد حاجت روز و مورد ابتلا باشد... ایشان هر دفعه، هر آیه ای، هر مجموعه آیه ای، اینجا، در زندان، در انجمن معلمین، در هرجا که می گفت می دیدیم رنگ تازه ای داردو یعنی مطابق با مسایل و احتیاجات روز است.
نه اینکه تفسیر را عوض نمی کرد به هیچ وجه، ولی از این داروخانه دارویی را در می آورد که به درد مریض بخورد این بود که تفسیر ایشان جالب بود... چرا؟ برای اینکه اولا سعی می کرد از خود چشمه، آب را در بیاورد و نرود آن هم از سرچشمه ای در بیاورد، بعد هم آن مقدار آب و آن آبی که به درد تشنه می خورد بدهد.»
به این علت بود که ایشان توانست روی نسل جوانی که از دانشگاه به مسجد هدایت روی آورده بود تاثیر بگذارد و نسل دانشگاهی که رژیم روی بی دینی آنها سرمایه گذاری کرده بود به دین روی آورد و در جلسات تفسیر قرآن مسجد هدایت شرکت کند.
از خصوصیات بارز و جاذب این مسجد و کسانی که به این مسجد می آمدند این بود که بحث آزاد در اصول عقاید را رایج کرد و مجالس و محالف مذهبی، به ویژه جلسات تفسیرش را از یک طرفه بودن و متکم وحده بودن خارج ساخت به طوری که گاهی اوقات ساعت ها به نظریات و انتقادات و سوالات حاضرین گوش فرا می داد و بدون تعصب و با بردباری، موضوع بحث را به مذاکره و مناظره می کشاند.
خصوصیت دیگر این مسجد این بود که نه امام جماعت اش ادعای مرادی داشت و نه آنهایی که به مسجد می آمدند ادعای مریدی داشتند. همه ایشان را به نام آقای طالقانی می شناختند و طالقانی هم مسجد و منبر را منحصر به خود یا قشر خاصی نمی دانست و در چنان شرایطی که تمهیدات هیئت حاکمه در جهت بدبینی و تفرقه افکنی بود و جز به افراد خاص، اجازه استفاده از مسجد و منبر و امامت جماعت داده نمی شد، مسجد هدایت از این ضوابط و شرایط مستثنی بود.
پایان پیام/
برگرفته از کتاب «تاریخ شفاهی مسجد هدایت»
نظر شما