خبرگزاری شبستان: ترور افراد و در دامنه گسترده تر آن ملت ها، یکی از ابزاری است که دست های آلوده غرب و دشمنان اسلام را آغشته به خون هزاران افراد بی گناه می کند تا با این از تیغ گذراندن سرها، اسلام شمشیرنشان را به بوته نمایش برای جهانیان بگذارند؛ با محمدحسین باقری، استاد دانشگاه به گفتگو نشسته ایم تا از اهداف ترور افراد از سوی غرب بیشتر بدانیم. گفتگوی ما را با مولف کتاب های" فانوس ها همه خاموش" و "مجلس در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)" می خوانید:
مفهوم تروریست چیست و ریشه این واژه از کجا سرچشمه می گیرد؟
ترور یک واژه فرانسوی است که در فارسی به معنای دهشت، ترس و خرابی ایجاد کردن به کار می رود. تروریست یا ترورگر کلمه ای انگلیسی است و به فرد و گروهی اطلاق می شود که از مکتب ترور پیروی می کند. در فارسی قدیم واژه های دیگر به جای ترور به کار می بردند؛ تروریسم از حیث انواع ترور به سنتی و مدرن تقسیم می شود. در گذشته حکومت ها افرادی را که مخالف خود می دیدند، برای ادامه حکومت، ترور می کردند یا شاهان کسانی که احتمال داشت در آینده مقابل آنها بایستند را ترور می کردند. از قرن شانزدهم به بعد، ترور به صورت جمعی هم شکل پیدا کرد. در آستانه رنسانس قبل از خلق شدن مفهوم دولت و ملت، با ناامنی های شدید، حیله گری ها، اجیر کردن افراد برای کشتن دیگران مواجه هستیم. با شکل گیری این دو مفهوم تغییر پارادایمی در مفهوم تروریست رخ داد و به تعبیری مدرنیته، عامل اصلی در تروریسم شد.
غرب در سایه تروریست چه سوء استفاده هایی می کند و به چه نتایجی می رسد؟
مدرنیته یکی از عوامل ایجاد ترور است و موجب تقویت اومانیسم و انسان گرایی شد و دولت های غربی برای خود منافعی ترسیم کردند و چون منابع محدود است و آرزوها و خواسته ها نامحدود، برای تامین منابع خود درگیر جنگ های مستقیم شدند و چون این اقدامات هزینه بر بود، وارد یکی از راه ها به نام تروریسم دولتی شدند. تروریسم دولتی به این معناست که جمعی از جهات مالی، خبری، رسانه ای و نظامی تجهیز شده و پس از کشتار انسان ها خود را از آن مبرا کنند. تروریسم دولتی یک نوع از نوع تروریسم مدرن متعارف است که در همه دنیا اتفاق می افتد؛ بعد از فروپاشی شوروی، ایالت متحده برای حفظ خود در دنیا نیاز به ایدئولوژی خارجی در سطح دنیا داشت، باید دشمن جدیدی را برای خود تعریف می کرد تا با آن مبارزه کرده و بر اساس آن منافع ملی خود را در تمام دنیا دنبال کند. یکی از آن کارها بدست گرفتن پرچم دموکراسی است و دیگری حقوق بشر؛ حمله نظامی ایالات متحده به عراق با بهانه ترویج دموکراسی بود یا حادثه 11 سپتامبر نتیجه اجتناب ناپذیر مدرنیته است چرا که اجازه تحقیق داده نشده و آخرش معلوم نشد کار کدام فرد یا گروهی بود؛حتی بگوییم این حادثه از سوی القاعده انجام شد، این عملکرد نتیجه سیاست ها توسط برژنسیکی در دهه 70 و در جریان جنگ افغان ها با شوروی است. ایالت متحده با این اتفاق ها بهانه خوبی برای دستیابی به اهداف خود پیدا کرد.
یکی دیگر از این بهانه ها که به تروریسم دامن می زند، این بود که مبارزه با کمونیسم در شوری سابق جای خود را به مبارزه با اسلام داد اما نه اسلامی که مد نظر ما است و آن را می شناسیم بلکه غرب، اسلامی که عقلانی نیست و با زور شمشیر است و با حقوق زنان، هنر، حقوق بشر، اخلاق، فرهنگ و دموکراسی مشکل دارد را به جهان معرفی می کند و هدف خود را مبارزه با این اسلامی می داند که اگر به قدرت برسد، فرهنگ و تمدن را نابود می کند. این پروژه اسلام هراسی در ادامه تروریسم دولتی شکل گرفت و آنچه که در غرب مطرح می کنند اسلام غیرمعقول و خشن است.
چرا نوک پیکان این دست حملات به سوی اسلام و مسلمانان است؟
راه های زیادی در فضای غربی و رسانه ها رواج پیدا کرده تا نشان دهند اسلام دین منطق و گفتگو نیست و هر جا رواج پیداکرده با شمشیر بوده و به گونه ای تلاش کردند پس زمینه جنگ های صلیبی را در عصر جدید زنده کنند تا تداوم ایالت متحده که نیاز به ایدئولوژی در عرصه جهانی داشت را تامین کنند. تمدن اسلامی به دلیل ویژگی هایی که در درون خود دارد، چالش اصلی دنیای غرب است و دلیل دیگر این مرکز حملات قرار گرفتن را می توان این گونه بیان کرد که بیش از نیمی از منابع غنی نفت و گاز دنیا در منطقه خاورمیانه و کشورهای مسلمان نشین است؛ بنابراین این کشورها یا باید دست نشانده غرب باشند و اهداف آن ها را تامین کنند یا دولت هایی باشند که در تضاد با سیاست های غرب نباشند.
نکته بعدی این است که رژیم جعلی اسراییل با تحلیل هایی که قبل از 1945 انجام شد و در نهایت دو منطقه آرژانتین و فلسطین برای شکل گیری و اسکان یهود و تشکیل دولت پیشنهاد شد، انگیسی ها به این نتیجه رسیدند که فلسطین اشغالی این منطقه حوزه استخراجی برای آنها می تواند باشد چراکه سیاست های غرب بر بنگاه های مالی و اقتصادی غول پیکر می چرخد، مجبورند منافع ملی اسرائیل را حفظ کنند. گاهی اوقات ما با تروریسم مذهبی روبه رو می شویم به این معنا که سیاست قدیم انگلیس تفرقه بینداز و حکومت کن، است. غرب برای رسیدن به منافع خود یا باید به کشورهای اسلامی نفوذ می کرد و اسلام را نابود می کرد که این به دلیل راسخ بودن اعتقادات مسلمانان امکانپذیر نبود، بنابراین با تحریف و ایجاد تفرقه و ایجاد نحله های مختلف در میان مسلمانان، آنها را در مقابل یکدیگر قرار داده و سعی در تضعیف آنها داشتند.
تروریسم داخلی چطور؟ اسلام از این قسم ترویست چه ضربه هایی می خورد؟
این جریان وهابیت و گروه های تکفیری همچون داعش، طالبان و القاعده دست پرورده دولت های غربی اند که به مدد دلارهای نفتی و ضریب رسانه ای بالایی که از سوی غرب و عربستان در اختیار آنها قرار می گیرد، قوت یافته اند و جریان های افراطی که آبشخور غرب هستند، برای این گزینه مد نظر قرار گرفته اند. غرب امروز کشوری همچون سوریه را که حلقه واسطی میان ایران و حزب الله است را مورد هدف قرار داده و تکفیری ها را در این کشور تجهیز می کند و آنها با مقدس شمردن اعمال خود، تلاش می کنند توجیه شرعی برای عملکردشان بتراشند. در این راستا مشاهده می کنیم گروه های تکفیری در تروریسم سمبلیک وارد سوریه و عراق می شوند و با سر بریدن، به آتش کشیدن و جنایات دیگر وحشت را در میان مسلمانان به وجود می آورند تا آنها به راحتی تسلیم شوند.
پایان پیام/
نظر شما