«خداحافظ کاری کوپر» رمانی که حتما باید خوانده شود

خبرگزاری شبستان: خداحافظ گَری کوپر(به انگلیسی: Adieu Gary Cooper) نام رمانی فلسفی سیاسی از نویسنده فرانسوی رومن گاری است که مطالعه آن به همه توصیه می شود.

به گزارش خبرنگار شبستان ،قصه‌ی کتاب، روایتگر انسان‌‌‌هایی است که قبل از جنگ جهانی دوم در ارتفاعات آلپ سوئیس اسکی می‌‌کنند و زمستان‌ها برای گذران زندگی به توریست‌ها اسکی تدریس می‌‌کنند. عزی بن‌ زوی اولین شخصیتی است که کتاب، او را معرفی می‌‌کند. او از اولین مهاجرانی بوده که پا در این منطقه گذ‌‌اشته‌اند.

لنی اولین کسی بوده که با او رفیق شده است و انگلیسی را هم لنی به او یاد داده است. عزی شخصیتی است بسیار نژاد‌پرست و سیاه‌ستیز و برعکس او لنی اصلا با این بحث‌ها میانه‌ی خوبی ندارد.

لنی شخصیت اصلی داستان است که به دلیل فرار از رفتن به جنگ ویتنام، از آمریکا گریخته و به کوه‌های آلپ سوئیس پناه آورده است. مک هم یکی از شخصیت‌‌‌های مهاجر قصه که به دلیل بزه‌کاربودن زنش به این‌جا کوچ کرده است. باگ مورن و خانه‌اش از شخصیت‌‌‌های متکلم قصه هستند و هرگاه نویسنده هوس می‌‌کند حرف‌‌‌های جامعه‌شناختی و فلسفی بزند؛ از زبان او می‌گوید.

از نظر شخصیت‌‌‌های داستان، زندگی فقط در ارتفاعات بالای دوهزارمتری جریان دارد و مردم پایین بویی از زندگی نمی‌‌برند. اما قصه اصلی از آن‌جایی شروع می‌شود که لنی می‌خواهد برای پیداکردن شغلی به پایین برود و با شخصی ملاقات کند. که در این ملاقات با جس ‌‌آشنا می‌شود. جس دختر یکی از دیپلمات‌‌‌های آمریکا است و بسیار معتقد به آیین کلیسا و پاپ است.

تا جایی که از نظر او پاپ بهترین انسان روی زمین است. حال در شبی که پدر او قصد به خانه برگشتن را ندارد، جس لنی را به خانه دعوت می‌کند و در آن شب هرچقدر جس منتظر می‌شود که لنی به او پیشنهاد ازدواج دهد این اتفاق نمی‌افتد. در همان شب است که رادیو خبر مرگ پاپ را می‌دهد. اما بعدها لنی به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد. پدر لنی به دلیل مشکلات اقتصادی وارد گروه‌های قاچاق طلا می‌شود و به خاطر این که اتومبیل او پلاک سیاسی دارد به راحتی می‌تواند طلا ها را از مرز رد کند.

در یکی از همین روزها پدر جس کشته می‌شود و جس ابتدا به لنی شک می‌کند و در ادامه به آن قاچاقچیان که پدرش برای آنها کار می‌کرده شک می‌کند و شخصیتش تغییر می‌کند و حاضر می‌شود به جای پدرش قاچاق طلا را ادامه دهد.

پس از این ماجراها، زمانی که به صندوق امانات پدرش سر می‌زند با صدها سکه طلا مواجه می‌شود که پدرش از دولت و قاچاقچیان دزدیده و برای او گذاسته است. جس هم با آن طلاها به همراه لنی به ایتالیا می‌روند و زندگی جدیدی را آغاز می‌کنند.

شما می‌دانید مغولستان خارجی کجاست؟ حتما می‌دانید! منتها ممکن است به این ناکجا آباد خودتان یک اسم دیگری داده باشید. این اسم را «لنی» روی ناکجا آباد خودش گذاشته. لنی یک جوان آمریکایی است که برای فرار از جنگ ویتنام به صورت غیر قانونی به سوئیس آمده و آن جا دارد برای خودش اسکی بازی می‌کند و عاشق تنهایی است. او دوست دارد کمتر کسی زبان انگلیسی بلد باشد و فکر می‌کند که عشق کار آدم‌ها را تمام می‌کند و از وابستگی بدش می‌آید و از پلیس بدش می‌آید. از خیلی چیزهای دیگر هم بدش می‌آید؛ فقط اسکی کردن را دوست دارد و عکس گاری کوپر را توی جیبش دارد و هر از چند گاهی آن را در می‌آورد و نگاه می‌کند و می‌گوید که مرگ گاری کوپر، مرگ معصومیت و مردانگی و خیلی چیزهای دیگر بوده. خودش هم برای فرار از دردسر همیشه دروغ می‌گوید و یک پا هولدن کالفیلد است، منتها بیشتر از هولدن جمله قصار توی چنته اش دارد و هنوز نمی‌داند روزگار چه بازی ای قرار است به سرش بیاورد و آشنایی با جس کارش را تمام می‌کند. عشق از همه چیز محکم تر است و جس را که می‌خواسته سر لنی کلاه بگذارد دوباره پیش او می‌کشاند و آن وقت دیگر لنی به مغولستان خارجی هم فکر نمی‌کند

رومن گاری «خداحافظ گَری کوپر» را در سال ۱۹۶۹ نوشت. سروش حبیبی این کتاب را در سال ۱۳۵۱ و چهار سال بعد از انتشار کتاب در فرانسه به فارسی ترجمه کرده‌است. رومن گاری «خداحافظ گَری کوپر» را ابتدا به انگلیسی نوشت و در ابتدا نام آن را ولگرد اسکی باز گذاشت.

نتشارات نیلوفر این رمان را در 287 صفحه منتشر کرده است.

 پایان پیام/

کد خبر 426849

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha