«طب و مضامين طبي  و بازتاب آن در ادب فارسی»اثری به قلم اکرم گلشنی

خبرگزاری شبستان: کتاب«طب و مضامین طبی و بازتاب آن در ادب فارسی» اثری به قلم اکرم گلشنی است که نشر سخن آن را منتشر کرده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، دكتر گلشني، کتاب حاضر تحت عنوان «طب و مضامين طبي  و بازتاب آن در ادب فارسی» گذري اجمالي است بر پاره‌اي از مفاهيم و مضامين طبي و دارويي قديم كه به نوعي در شعر فارسي بويژه در شعر شاعران بين سده‌ي چهارم تا هفتم مانند خاقاني، نظامي، انوري، سنايي و ...انعكاس يافته و تا حدي شعر آنان را مبهم، پيچيده و نيازمند شرح ساخته است.

در این اثر ضمن آنكه به طور اجمالي نحوه‌ي ظهور و بازتاب طب سنتي در شعر مورد توجه قرار گرفته، به نام بعضي از اصطلاحات طبي قديم و مضامين مربوط به آنها اشاره گرديده و با استناد به پاره‌اي از متون طبي كهن پيچيدگي‌هاي معنايي برخي از اشعار فارسي توضيح داده شده است.

روش كلي در تدوين مطالب اين اثربه اين صورت بوده است كه ابتدا هر يك از اصطلاحات طبي به همراه مضامين مربوط به آنها توضيح داده شده است، سپس اشعاري متناسب با موضوع مورد نظر به دنبال آنها درج گرديده است.

وسواس، خناق، لقوه، يرقان و زردي، ناخنه، درمان ناخنه، رنگ ناخنه، ناخنه و استخوان، ناخنه و سهيل، ناخنه و فلفل، آبله، آبله و جوشش خون، شكل ظاهري آبله، آبله‌ي چشم، آبله و تب، آبله و كودك، آبله و شيريني، آبله و شراب كدر، جراحت و سركه، صفرا و تلخي دهان، فلفل و تقويت حافظه، عقيق و خاصيت طبي آن، جذام و مضامين مربوط به آن.

يكي از اصلي‌ترين درون مايه‌هاي شعري برخي از شاعران كهن، اطلاعات و معارف علمي گوناگوني است كه به گونه‌هاي مختلف در شعر آنان جلوه نمايي كرده است. از علل اصلي اين پديده در دوره‌ي اوليه‌ي شعر فارسي، بويژه از قرن پنجم به بعد، گسترش علوم عقلي و شاخه‌هاي مختلف معارف بشري، توسعه‌ي مراكز و محافل علمي و نيز ظهور دانشمندان بزرگي همچون ابن سينا، فارابي، ابوريحان بيروني، زكرياي رازي و نظاير آنان است كه با خلق آثار ارزشمند خويش در توسعه‌ي فرهنگ ايراني از خود به جا گذاشته و به تبع آن بسياري از يافته‌هاي علمي آنان در عرصه‌ي ادبيات و حوزه‌ي فكري گويندگان فارسي زبان نيز راه يافته است. از همين روست كه با ظهور و تكامل تدريجي علوم، بسياري از معارف علوم عقلي و يافته‌هاي علمي از جمله طب در شعر فارسي مجال انعكاس مي‌يابد و شاعران مطابق با رسم زمان و بيشتر به منظور عرض هنر و اظهار معلومات در شعر در صدد آن بر مي‌آيند كه براي دوري از ابتذال كلام و اظهار مهارت و استادي در شاعري، مضامين عادي و مشترك را با تعبيرات جديد و بي‌سابقه و دشوار در شعر خود مطرح سازند و افراطي در اين شيوه است كه اغلب اشعار آنان را مشكل، پيچيده و نيازمند شرح ساخته است.

هر چند گرايش به صنعت پردازي، مضمون سازي‌هاي جديد و به‌كارگيري اصطلاحات و تعبيرات دشوار علمي، تقريبا در شعر اكثر شاعران اين دوره بويژه از قرن پنجم به بعد پديده‌اي عمومي و مشترك است؛ اما مي‌توان گفت كه بعضي از شاعران مانند خاقاني، سنايي، نظامي، انوري يا مجيرالدين بيلقاني در اين عرصه يعني به كارگيري اصطلاحات علمي دشوار به طور عام و اصطلاحات طبي و دارويي به طور خاص در مقايسه با ديگر شاعران چهره‌اي شاخص‌تر دارند.

به عنوان نمونه خاقاني شاعري است كه به دليل آگاهي‌هاي طبي گوناگوني كه نزد عموي خود كافي‌الدين عثمان فرا گرفته است اشعاري سرشار از اصطلاحات، مضامين و اشارت گوناگون پزشكي دارد.

ظهور و بازتاب طب و مضامين طبي در شعر فارسي به چند شكل صورت گرفته است:

1- سروده منظومه‌هاي طبي، به اين معنا كه گاهي دانشمندان براي سهولت در امر حفظ و يادگيري مطالب علمي خود را در قالب شعر مطرح مي‌ساخته‌اند كه از نمونه‌هاي چنين اشعاري ”دانشنامه در علم پزشكي” اثر ”حكيم ميسري” طبيب معروف قرن چهارم است.

2- گاهي اشاره به اصطلاحات و مضامين طبي در جهت اظهار فضل و معلومات علمي است؛ چنانكه سنايي در حديقه در گفتاري تحت عنوان «در مذمت طبيبان جاهل»به نام پنجاه بيماري اشاره مي‌كند و آنها را اجمالا توضيح مي‌دهد:

حال نسيان و حمق و استرخا // فالج و لقوه و فساد و وبا

حال سرسام و علت برسام // نزله، خانوق با سعال و زكام

گر سوالي كني از اين پنجاه // چه شنوي؟ جمله نيستند آگاه

حد اين هر يك ار بگويم من // گردد از نكته‌ها دراز سخن

(حديقه، ص 692 و 693)

3- گاهي اصطلاحات و مضامين طبي در شعر، صرفا به عنوان واقعيت‌هاي علمي مورد توجه قرار گرفته‌اند كه شاعران تنها براي بسط كلام و تفهيم مقصود خود به خواننده از آنها مدد جسته‌اند.

مانند:

هر كه را درد سر است از دست قيفالش زنند // گر تو را درد دل است از ديدگان قيفال كن ( سنايي، ص 974)

توضيح آن كه در قديم يكي از روش‌هاي درمان بيماري‌هاي دماغي يا امراض مربوط به سر، مغز و اندام‌هاي فوقاني بدن، زدن (گشودن) رگي به نام قيفال بوده است. سنايي با علم به اين مساله‌ي طبي كه براي درمان سردرد بايد رگ قيفال دست را گشود و از آن خون جاري كرد از اين نكته تمثيل وار بهره مي‌جويد و خواننده را براي تسكين سوز درون به گريستن توصيه مي‌نمايد.

نمونه‌اي ديگر:

مشنو ترهات او كه بيمار // پر گويد هرزه وقت بحران

(خاقاني، ص 348)

در اين بيت نيز شاعر به يك مساله‌ي طبي اشاره دارد و آن اين است كه بيمار مبتلا به بحران سخنان هرزه و هذيان مي‌گويد. منظور شاعر در بيت فوق آن است كه سخنان بيهوده‌ي بدگو و دشمن ممدوح او، مانند ياوه گويي و هذياني است كه بيمار مبتلا به بحران بر زبان مي‌آورد.

4- در بسياري از شواهد شعري، شاعران اشاره وار به ذكر نام بعضي از اصطلاحات طبي پرداخته‌اند بدون آنكه وارد جزييات دقيق طبي آنها شوند مانند:

جستي بسي ز بهر تن جاهل // شقمونيا و تربد و آفسنتين (ناصر خسرو، ص 521)

يا

ننگرند اندر تب و قولنج و سل // راه ندهند اين سبب‌ها را به دل (مثنوي،ج5،ص85)

در ابيات فوق به ترتيب ناصر خسرو به نام سه گياه دارويي و مولانا به نام سه بيماري اشاره مي‌كنند.

5- نوع ديگري از كاربرد اصطلاحات طبي در شعر آنجايي است كه شاعران براي خلق مضامين تازه‌ي هنري و صنعت پردازي، در قالب صور خيال گوناگون مانند تشبيه، استعاره، مجاز و كنايه و مانند آنها از اين اصطلاحات طبي به عنوان ابزاري هنري مدد جسته و مضمون سازي‌هاي زيبا و دلنشيني ارايه نموده‌اند مانند:

طفل غنچه عرق آورده ز تب بر رخ، از آن // مادر ابر همي اشك بر او بارد زار

(انوري، ج 1، ص 188)

شاعر در كارگاه خيال شاعرانه‌ي خويش، نشستن شبنم بر روي غنچه را به عرق طفل مبتلا به تب و ريزش باران را بر آن به گريه‌ي مادري‌ تشبيه مي‌كند كه از بيماري طفل خويش گريان است.

كاربرد اصطلاحات و مضامين طبي و دارويي در شعر بويژه در شعر شاعراني نظير خاقاني، نظامي، سنايي، انوري و ... به گونه‌هاي مختلف پديدار است. ديوان بسياري از اين شاعران سرشار از موضوعات طبي است. موضوعاتي از قبيل: طب (پزشكي اصول طبابت، تندرستي و بيماري و نشانه‌هاي آنها، عوارض تشخيص تندرستي و بيماري مانند تب، عطسه، تغيير رنگ چهره، مراحل بيماري همچون ناقه، نكس، بحران، بيماري‌ها مثل سل، قولنج، زكام و ... شيوه‌هاي درماني همچون حجامت، فصد، مرهم، جراحي، داروها اعم از داروهاي گياهي، حيواني، معدني، تركيبي و معطرات و باورهاي طبي - نجومي عاميانه و ... اين موضوعات از آنچنان بسامد بالايي در شعر فارسي برخوردارند كه پرداختن به همه‌ي آنها مجال گسترده‌تري مي‌طلبد. بنابراين در اين مقال صرفا به منظور آشنايي نسبي با پاره‌اي از مضامين طبي و كاربرد آنها در شعر به ذكر چند نمونه اكتفا مي‌گردد:

وسواس

وسواس از ريشه‌ي وسوسه و در لغت به معناي ”در دل افكندن شيطان و نفس چيزي بي‌نفع و خير است” (فرهنگ رشيدي). اما در اصطلاح طب يكي از امراض روحي است كه بر اثر آن فرد مبتلا به آن درگير انديشه، يا رفتار بازگشت كننده و تكرار شونده‌اي مي‌شود كه برغم ناخوشايندي و اضطراب برانگيزي، نمي‌تواند از آن‌ رهايي بابد. وسواس ممكن است خود را به صورت انديشه و ترس - مثلا ترس از سرايت بيماري - يا اجبار براي شستن مكرر دست‌ها و ... نشان دهد. اين بيماري در صورت عدم در مان به موقع، به اختلالات رواني شديد و افسردگي منجر مي‌شود.

(رك: فرهنگ پزشكي آكسفورد، ص 944)

در متون طبي كهن نامي از وسواس به عنوان نوعي بيماري روحي خاص به ميان نيامده است بلكه اغلب اين بيماري - به مفهوم امروزي آن - از مصاديق«ماليخوليا» به شمار آمده است. در اغلب فرهنگها نيز يكي از معاني اصلي وسواس خيالات و پندارهاي بدي است كه ديو (شيطان) به انسان القا مي كند. با توجه به اين كه در بعضي از متون طبي پيشين نيز ماليخوليا را كار "جنيان" مي‌دانسته‌اند مي‌توان نتيجه گرفت كه بر طبق طب كهن وسواس يكي از نمودهاي اصلي بيماري ماليخوليا است. همچنان كه ترس بسيار كه نشانه ي اصلي بيماري وسواس است نيز يكي از عوارض مهم ماليخوليا ذكر شده است . چنان كه ابن سينا در اين باره مي گويد: "علامت هاي اوليه ي ماليخوليا از اين قرار است: پندار بد، ترس بدون سبب ، ترس همه نوع، ترس از چيزهايي كه هست و چيزهايي كه نيست . اكثرا بيمار بيمش از چيزهايي است كه ترس آور نيستند." (قانون در طب، ج 3، بخش 1، ص 128)

در كتاب «الابنيه» وسواس يكي از بيماري‌هاي سودايي و نتيجه‌ي غلبه‌ي خلط سودا دانسته شده است. «عدس ... كسي كه سودا بر وي غالب بود اندر تنش بيماري‌هاي سودايي آرد چون جذام و سرطان و وسواس سودايي». (الابنيه عن حقايق الادويه، ص 224)

گز ز وسواس خيزد اصل جنون // به جنون مي‌كشد مرا وسواس ‌

(مسعود سعد، ص 25)

اي برادر ز غيبت تو مرا // بيم ديوانگي است در وسواس

(عثمان مختاري، ص 234)

گهي در چاه وسواس اوفتادي // گهي دل را به دانش پند دادي

(ويس و رامين، ص83)

جست از جايگاه انگاه چو خناسي // هوس اندر سر و اندر دل وسواس

(منوچهري. ص 205)

چو در دل عقده‌ي وسواس باشد // چه دانم ديدن از انواع و اجناس

(سنايي، ص 974)

خناق

خناق كه در بعضي از متون قديم به گونه‌ي خناك، خانوق و اختناق نيز به كار رفته است نوعي بيماري است كه معمولا بر اثر التهاب و انسداد حنجره بويژه در كودكان به وجود مي‌آيد و موجب اختلال در تنفس مي‌شود. بعضي از نشانه‌هاي اين بيماري عبارتند از: تنفس دشوار و خشن، افزايش تعداد نبض، بي‌قراري و كبودي رنگ چهره.

(رك: فرهنگ پزشكي آكسفورد، ص 404)

به گفته‌ي "اخويني" (مولف كتاب "هدايه‌المتعلمين في‌الطب) اين بيماري آماس بود به عضلات حلق اندر و اين عضلات حلق دو گونه بود. يكي از بيرون حلق چنان كه چون دهان باز كند آماس پديد بود و ديگر از اندرون حلق بود آنجا كه حنجره بود و آماس پديد نمايد چون دهان باز كند و اين صعب بود به علاج و زود گلو بگيرد.

(هدايه‌ المتعلمين، ص 307)

خناق بيماري خطرناكي است كه اگر به موقع درمان نشود به خفگي و مرگ منجر مي‌گردد. يكي از شيوه‌هاي درمان خناق در قديم فصد (حجامت) بوده است. و آن در صورتي است كه خناق بر اثر غلبه‌ي خون باشد چنان كه «جرجاني» نيز در اين باره مي‌گويد: اما علاج خناق خوني آن است كه نگاه كند اگر خناق به مشاركت همه‌ي تن است و قوت قوي است و از فصد مانعي نيست فصد كنند و خون به يك بار تمام بردارند ... در حال زايل شود.

(ذخيره خوارزمشاهي، ص 394)

فلك سرمست بود از پويه چون پيل // خناق شب كبودش كرد چون نيل

طبيبان شفق مدخل گشادند // فلك را سرخي از اكحل گشادند

(نظامي، خسرو و شيرين، ص 311)

شاعر در ابيات فوق به دو نكته‌ي طبي اشاره دارد: خناق در بيت اول و درمان آن با رگ گشودن در بيت دوم. نظامي ضمن آن كه به اين مساله‌ي طبي اشاره دارد كه يكي از راه‌هاي پيشگيري و درمان خناق رگ گشودن و تخليه‌ي خون فاصد و زياد بدن است، در حوزه‌ي خيال آسمان را شب هنگام به دليل سياهي‌اش به كسي تشبيه مي‌كند كه مبتلا به خناق است و به همين جهت رنگش سياه شده سپس در بيت دوم با حسن تعطيلي زيبا سرخي آسمان را هنگام طلوع آغازين صبح به خوني تشبيه مي‌كند كه طبيبان شفق براي درمان خناق فلك، از رگ اكحل آن گشوده‌اند.

نمونه‌هاي ديگر:

به نوك تير رگ جان دشمنان بگشاي // كه از حرارت اين غصه‌شان گرفت خناق

(ظهير فاريابي، ص 173)

خون به جوش آمد ز شعله‌ي اشتياق // تا پديد آمد بر آن مجنون خناق

پس طبيب آمد به دارو كردنش // گفت چاره نيست هيچ از رگ زنش

(مثنوي، ج 5، ص 99)

خون كان‌ها بريخت كين سخاش // كوه از آن يافت ايمني ز خناق

(انوري، ج 1، ص 271)

 نمونه های دیگری از این نوع که در آثار مختلف آمده است.

کتاب«طب و مضامین طبی  در شعر فارسی» اثری به قلم اکرم گلشنی است که نشر سخن آن را منتشر کرده است.

پایان پیام/

کد خبر 422996

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha