به گزارش خبرگزاری شبستان از گیلان، میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ در سال ۱۲۵۷ ه. ش. در محله قدیمی استادسرا شهر رشت در خانوادهای متوسط چشم به جهان گشود. وی سنین آغاز عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد شهر رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید. پس از آن به قزوین رفته و در مدرسهٔ صالحیه تحصیل دروس حوزوی را ادامه داد و چندی هم در مدرسه محمودیهٔ تهران به همین منظور اقامت گزید. پایه آموزش حوزوی، میتوانست وی را در سلک یک روحانی تربیت کند، امّا حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر داد و او را به راهی دیگر کشاند.
او مردی مومن به اصول اخلاقی، صریح اللهجه، طرفدار عدل و آزادی و حامی مظلومان بود.
وی در سال 1286 شمسی، در گیلان به صفوف آزادی خواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه تهران شد، هم زمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران، شماری از آزادی خواهان رشت کانونی به نام «مجلس اتّحاد» تشکیل دادند و افرادی به عنوان فدایی گرد آوردند. میرزا کوچک خان که در آن دوران یک طلبه بود و افکار آزادی خواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست.
در سال 1294 شمسی، به جای «مجلس اتّحاد» «هیأت اتّحاد اسلام» از یک گروه هفده نفری در رشت تشکیل گردید. بیشتر افراد این گروه روحانی بودند میرزا کوچک خان عضو مؤثّر آن بود. این هیأت هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و به زودی میرزا کوچک خان رهبری هیأت را بر عهده گرفت. پس از اشغال نواحی شمالی ایران از سوی روسیه ی تزاری، هیأت اتّحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزار پرداخت و یک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد و روستای کسما را در ناحیه ی فومن مرکز کار خود قرار داد و در آن جا سازمان اداری و نظامی به وجود آورد.
هیأت اتّحاد اسلام، پس از چندی به کمیته ی اتّحاد اسلام تبدیل شد و اعضای آن به 27 نفر افزایش یافت و رهبری کمیته را میرزا به عهده گرفت و تا پایان سال 1296 شمسی، بخش وسیعی از گیلان و قسمتی از مازندران، طارم، آستارا، طالش، کجور و تنکابن زیر نفوذ کمیته درآمد. این کمیته «نهضت جنگل» و «حزب جنگل» نیز نامیده شده است.
جنگلیها هدف خود را "اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی" اعلام میکردند.
اعلام جمهوري ميرزا كوچك خان در رشت
روز 16 خرداد 1299 ميرزا كوچك خان جنگلي در ادامه مبارزات خود در راه اعاده استقلال و حاكميت ملي ايران، در شهر رشت حكومت جمهوري اعلام كرد. اين اعلام درپي يك رشته تماسها و گفتگوها با مقامات روسيه و كسب اطمينان از اين كه نيروهاي مداخلهگر آنان در شمال ايران در كار حكومت انقلابي ميرزا، كارشكني نخواهند كرد، صورت گرفت. درست سه هفته پيش از اين اعلام، در سپيده دم روز 28 ارديبهشت 1299 نيروهاي ارتش سرخ به بهانه «سركوبي ضد انقلاب كه در شمال ايران كمين كرده بود» به بندرانزلي يورش برده و اين شهر را اشغال كرد. مقصود روسيه از «ضدانقلاب» افراد مسلحي بودند كه با حمايت انگليسيها عليه بلشويسم نوظهور در شوروي ميجنگيدند و از اراضي شمال ايران نيز به عنوان يكي ازپايگاههاي خود استفاده ميكردند. جنگليها كه مبارزات مسلحانه با رژيم استبدادي و سرسپرده قاجار را آغاز كرده و جنگلهاي شمال را مقر خود قرار داده بودند، در آغاز پيروزي انقلاب روسيه روابط حسنهاي با بلشويكها برقرار كرده بودند نهضت جنگل انقلاب روسيه را تأييد ميكرد و رهبران جديد روسيه نيز ميرزا را به عنوان يك انقلابي ضداستعمار ميدانستند و او راستايش ميكردند. اما چندي نگذشت كه روسها سياست دوستانه خود را تغيير دادند و قدم به قدم به خاطر حفظ منافع خود در ايران از حمايت نهضت جنگل دست كشيدند و سرانجام به آن خيانت كردند. روز 28 ارديبهشت، نيروهاي ارتش سرخ به نام سركوبي ضدانقلابي كه در شمال ايران كمين كرده بود، وارد انزلي شدند. نهضت ميرزا كوچكخان كه حضور نيروهاي كشوري ديگر را در خاك ايران مخالف با اصول سياست خود و به زيان استقلال وتماميت ارضي كشورميدانست، به مخالفت برخاست. در آن زمان هم روسها و هم ميرزاكوچك خان در شرايطي بودند كه رويارويي با يكديگر را به صلاح خود نميديدند. هريك با اقدامات نظامي، اهداف خاص خود را دنبال ميكردند و ديدگاه متعرضانه به يكديگر نداشتند؛ در نتيجة تماسهاي بعدي ميرزا كوچك خان با نيروهاي نظامي و سياسي روسيه، ميان طرفين توافقهايي حاصل شد. اجمال اين توافقنامه عدم دخالت روسها در امور داخلي ايران، در عين حفظ حداقل دو هزار نظامي آنان در شمال ايران بود؛ حضوري كه خود به منزله دخالت در امورداخلي ايران بود.
ميرزا كوچك خان جنگلي با استناد به همين توافقنامه بود كه سه هفته پس از مداخله نظامي آنان در انزلي، موجوديت حكومت خود را در رشت اعلام كرد.
سران نهضت جنگل پس از اعلام حكومت، ضمن انتشار اعلاميهاي با عنوان «فرياد ملت مظلوم ايران از حلقوم فدائيان جنگل»، به مفاسد دستگاه حاكمه ايران وجنايات انگليسيها اشاره كردند و در پايان نظريات خود را به شرح زير اعلام داشتند:
1ـ جمعيت انقلاب سرخ ايران اصول سلطنت راملغي كرده جمهوري را رسماً اعلام مينمايد.
2ـ حكومت موقت جمهوري حفاظت از جان ومال عموم اهالي را برعهده ميگيرد.
3ـ هر نوع معاهده و قراردادي كه به ضرر ايران با هر دولتي منعقد شده است، لغو وباطل ميشناسد.
4ـ حكومت موقت جمهوري همه اقوام بشر را يكي دانسته، تساوي حقوق را در باره آنان قائل است و حفظ شعائر اسلامي را فريضه ميداند.
مسكو و نهضت جنگل
سران نهضت در شهر رشت سرگرم تحكيم مباني جمهوري بودند كه به تدريج اختلافاتي در ميانشان پديد آمد و همين امر نهضت را به انحطاط و نابودي كشاند. پس از ورود ارتش سرخ به ايران، چند نفر از اعضاي «حزب كمونيست عدالت باكو» از روسيه وارد گيلان شدند. اين افراد در رشت حزبي به نام عدالت تشكيل دادند و رفته رفته ضمن برگزاري متينگها و سخنرانيها، عملاً مواد توافق شده ميان سران نهضت جنگل و روسها را زير پا گذاشتند و تبليغاتي نيز عليه ميرزا كوچك خان آغاز كردند. ميرزا دو نفر ازاعضاي نهضت را به قفقاز فرستاد تابا نريمانف، صدر شوراي جمهوري قفقاز، ملاقات كنند و او را وادارند تا اعضاي حزب را از ادامه كارشكنيها و اقدامات نفاق افكنانه باز دارد؛ اما نريمانف اقدامي جدي به عمل نياورد. ميرزا كه اوضاع را چنين ديد، روز 18 تير 1299 معترضانه رشت را ترك گفت و اعلام كرد تا زماني كه حزب عدالت از كارهاي خلاف و حمله به اسلام و تبليغ كمونيسم دست برندارد به رشت باز نخواهد گشت. روسها كه هدفشان از تأسيس حزب، اشاعه كمونيسم و رخنه به تشكل اسلامي ميرزا كوچك خان جنگلي و از بين بردن آن بود، شديداً فعاليت ميكردند.
سياست خارجي شوروي كه قبلاً پيش از اين داعيه حمايت از انقلاب جهاني را داشت، حداقل پس از هشتمين كنگره حزب كمونيست اتحاد شوروي، تغيير كرد. استالين در اين كنگره دو اصل اساسي را مبناي سياست خارجي شوروي قلمداد كرد. وي گفت: «سياست خارجي ما واضح وروشن است. هدف آن صلح و توسعه دايره روابط تجاري با تمام كشورهاست.»
اعلام چنين روشي در سياست خارجي، چيزي جز اعلام عدم حمايت از نهضتهاي رهايي بخش نميتوانست باشد. در پي خروج قهرآميز ميرزا كوچك خان از رشت، اعضاي حزب عدالت كه بعضي از آنها همچون احسان الله خان و خالوقربان قبلاً از دوستان نزديك ميرزا بودند و اكنون با گرويدن به سوسياليسم، ميرزا را مرتجع ميدانستند، درصدد اجراي كودتايي برآمدند كه طرح آن پيشتر ريخته شده بود. نقشه اين بود كه ميرزا يا بايد كشته شود و يا دستگير گردد و از رهبري انقلاب كنار رود. كوچكخان كه تا حدي از هدف اعضاي حزب و نقشه آنان مطلع شده بود، به جنگل رفت. در اين گير و دار، بسياري از جنگليها دستگير و ياكشته شدند و سلاح و مهمات و اموال آنان به غارت رفت. پس ازاين كودتا، اعضاي حزب به كمك نيروهاي بلشويك سعي كردند تا باتعقيب جنگليها طرفداران ميرزا را نابود كنند. اما باوجود درگيريهايي كه در جنگل ميان دو طرف ايجادشد، آنان از شكست دادن ميرزا و يارانش ناتوان شدند. مدتي بعد، مخالفان ميرزا مجدداً از در دوستي وارد شدند و با حسن نيتي كه ميرزا داشت و نميخواست اختلافات داخلي باعث نابودي نهضت شود، پيشنهاد اتحاد باآنان را پذيرفت و طرفين موقتاً وحدت يافتند. پس از اين توافق، كميته انقلابي جديدي تشكيل شد. از آنجا كه در اين كميته احسان الله خان داراي هيچ سمتي نبود، جاهطلبي، وي را واداشت تا در رأس نيروهاي تحت فرمان خود عازم فتح تهران شود. وي در رأس سه هزار سرباز روسي و ايراني به سوي تهران حركت كرد، اما در محل «پل زغال» از نيروهاي قزاق كه تحت فرماندهي ساعد الدوله بودند، شكست خورد. البته يكي از دلايل اين شكست تغيير سياست شوروي نسبت به جنگليها بود. به هنگام عزيمت نيروهاي احسان الله خان، «روتشتين» سفير شوروي در ايران افرادي را محرمانه نزد فرماندهان روسي قواي احسان الله خان فرستاد و به آنان دستور داد كه به فوريت خود را از جنگ كنار بكشند. به اين ترتيب سفير روسيه حتي به كسي كه ادعاي همفكري عقيدتي با او داشت و قبلاً كوشيده بود تا ميرزا را قرباني انديشههاي خود كند، پشت كرد. با اين حال بعدها در جريان حمله نيروهاي دولتي به جنگل، احسان الله خان فرار كرد و با كشتي به شوروي گريخت. خالوقربان نيز كه به هنگام قيام ميرزا به او پيوست و تحت رهبري ميرزا خدمات قابل توجهي به نهضت كرد، پس از تأسيس حزب عدالت در گيلان فريب سوسياليستهاي حزب را خورد و آلت دست سياست ضدانقلابي شوروي شد و در كودتاي رشت با نيروهاي تحت فرمان خود در مقابل ميرزا قرار گرفت. پس از توافقي كه ميان دولت ايران و سفير روسيه انجام گرفت، روسها از حمايت جنگل دست كشيدند و آنان را قرباني منافع خود كردند.
«روتشتين» اولين سفير شوروي در ايران كه شش هفته قبل از اعلام استقلال ميرزا كوچك خان در رشت وارد تهران شده بود، براي ايجاد روابط دوستانه ميان ايران و روسيه مأموريت داشت؛ بنابر اين با وجود وعدههاي اوليه به نهضت جنگل، به يكباره خط مشي انقلابي روسها تبديل به سازش با دولت ايران شد. «روتشتين» ضمن نوشتن نامهاي به ميرزا، او را به ترك مبارزه عليه دولت ايران دعوت كرد. او در نامه خود، آشكارا اقدامات انقلابي ميرزا را «مضر» خواند1. نهضت جنگل زماني كه سفير شوروي نامه را به ميرزا نوشت، در بحرانيترين شرايط خود قرار داشت. ميرزا در شرايط نامطلوبي كه هنگام موضعگيري اخير روسيه داشت و با توجه به اختلافات داخلي نيروهايش، عملاً چارهاي جز تاييد ظاهري نامة «روتشتين» نداشت.
تباني روس، انگليس، رضاخان و كمونيستهاي داخلي عليه نهضت جنگل
در آستانه كودتاي رضاخان، شرايط سياسي ايران شديداً عليه ميرزا كوچك خان جنگلي بود. روسها او را تنها گذارده بودند و صرفاً به منافع خود در ايران ميانديشيدند. آنان به ويژه تلاش داشتند تا روابط صميمانهاي را با سردار سپه كه با قدرت اسلحه و سركوب نارضائيها توانسته بود ثبات نيم بندي را در كشور به وجود آورد، برقرار كنند. آنان مصلحت خود را در آزاد گذاردن دست رضاخان براي سركوب نهضت جنگل كه به ويژه اعتقادي هم به هويت اسلامي آن نداشتند، ميدانستند. حتي حضور رضاخان در اتومبيل كنسول شوروي در رشت، زماني كه براي سركوب جنگل به آن شهر رفته بود، نشان از همپيماني روسها با سردار سپه در اين تصميم داشت. 2
علاوه بر اين، رضاخان در آن زمان، در كميتهاي «ايراني ـ انگليسي» به نام «كميته زرگنده» به اتفاق سيد ضياءالدين طباطبايي در حال تدارك كودتاي سوم اسفند خود بود. به همين دليل، اقدام رضاخان به نوعي اجراي مصوبه كميته مذكور نيز بود. كميته زرگنده در حقيت 2 كار كرد اساسي داشت. يكي سركوب نهضت جنگل و ديگر استقرار ديكتاتوري رضاخان3.
پروژه سركوب نهضت اسلامي ميرزا كوچك خان جنگلي، محصول اراده مشترك شوروي، كمونيستهاي داخلي، دولت انگلستان و استبداد رضاخاني بود.
در چنين شرايطي، سران نهضت جنگل چند راه بيشتر نداشتند يا بايد تسليم ميشدند و اسلحه را زمين ميگذاشتند، يا به روسيه پناه ميبردند و يا اين كه ننگ تسليم و پناه بردن به بيگانه و اجنبي را نميپذيرفتند و تا آخرين قطره خون به مبارزه ادامه ميدادند. چنان كه گفتيم، احسان الله خان ترجيح داد تا به اربابان خود كه به او خيانت نيز كرده بودند، بپيوندد. خالوقربان نيز با قيد تضمين از طرف سردار سپه، با همه افراد خود تسليم قواي دولتي شد و جان خود را نجات داد. در اين ميان فقط ميرزا كوچك خان بود كه نه حاضر به ترك ايران شد و نه ننگ تسليم به قواي دولتي را پذيرفت و سرانجام نيز به مبارزه ادامه داد تا در 11 آذر 1300 به شهادت رسيد.
شکست نهضت و شهادت میزرا کوچک خان جنگلی
پس از تسلیم خالو قربان، نیروهای دولتی وارد رشت شدند و چون مذاکرات صلح با جنگلی ها به نتیجه نرسید، نیروهای دولتی به تعقیب جنگلی ها پرداختند. برخی از نیروها متفرق، برخی تسلیم و تعدادی نیز کشته شدند. با چنین وضع سخت و دردناکی میرزا در سرمای شدید زمستان از همسرش خداحافظی کرد و در اعماق جنگل عقب نشست تا بتواند نیروهای پراکنده را در فرصت مناسب جمع آوری و سازماندهی کند. دند. میرزا همراه با تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که همیشه از میرزا حمایت میکرد، به طرف کوههای خلخال حرکت کردند، ولی گرفتار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام زیر فشار سرما و برف در ۱۱ آذر ۱۳۰۰، درحالی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای درآمدند.
مقبره میرزا کوچک جنگلی در رشت
خبر فوت میرزا، بسرعت همه جا پیچید و از جمله بگوش محمدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید. نامبرده با عدّهای تفگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد منع کرد. سپس بمنظور انتقامجوئی و کینه دیرینه که با جنگلیها داشت دستور داد یکی از طالشهای همراه وی سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند. رضا اسکستانی مزدور او سر از تن این مبارز وطن، استقلال و آزادی جدا و تحویل خان داد. نامبرده سر را ابتدا نزد برادرش امیر مقتدر به ماسال و سپس فاتحانه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد.
سر میرزا کوچک خان را در مجاورت سربازخانه رشت، آنجا که معروف به انبار نفت نوبل است، مدّتها در معرض تماشای مردم قرار داده سپس خالو قربان معروف که از یاران سابق میرزا بود و خودش را به سردار سپه فروخته و درجه سرهنگی گرفته بود، سر میرزا را به تهران و تسلیم سردارسپه نمود.
سر میرزا به دستور سردارسپه در گورستان حسن آباد دفن کردند . بعد یکی از یاران قدیمی میرزا بنام کاس آقا حسام سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب بخاک سپرد. در شهریور ۱۳۲۰ و استعفای رضاشاه آزادیخواهان گیلان قصد داشتند جسد بدون سر میرزا را با تشریفات شایسته از خانقاه طالش به رشت حمل کنند ولی ماموران جلوگیری کردند. در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد جسد میرزا را بطور عادی به رشت حمل و در جوار سر دفن کردند و هر سال در روز ۱۱ آذر مراسمی ساده در مزار او در سلیمان داراب رشت برگزار میشود.
پایان پیام/
نظر شما