به گزارش خبرنگار سرویس مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان، معماری مساجد ایرانی نمودی از حضور توامان هنر و فن است. فضاهای متعددی که در مسجد تعریف شده است در واقع به زیبایی هرچه تمام تر علاوه بر اینکه محیطی کاربردی را متناسب با نیاز مردم تامیین کرده است توانسته است تا مخاطبان خود که همان نمازگزاران حاضر در مسجد هستند را تحت تاثیر قرار دهد، هرچند که سبک معماری امروز مساجد ما تا اندازه قابل توجهی از این س بک سنتی معماری دوری جسته است.
در راستای بررسی معماری اسلامی ایرانی و به ویژه سبک معماری مساجد، با دکتر نیر طهوری، عضو هیئت علمی پژوهشکده هنر فرهنگستان هنر، به گفت وگو نشسته ایم که بخش دوم آن از نظرتان می گذرد:
زمانی که از هنر اسلامی به خصوص در رشته معماری بحث به میان می آید، مقصود چیست و به نظر شما چه نوعی از معماری را می توان اسلامی اطلاق کرد؟
به تعبیر برخی از مورخان هنر اسلامی از جمله «الگ گرابار» ــ که دوسال قبل از دنیا رفت ـــ به کار گرفتن عنوان معماری یا هنر اسلامی چندان درست نیست، بلکه آنچه هست معماری و هنر مسلمانان است. به عبارت دیگر به عقیده گرابار، اسلام منشأ نوع خاصی از هنر نیست، بلکه مسلمانان هستند که مطابق شیوه های تجربه شده سرزمین خود آثار اسلامی را پدید آورده اند. من بحثی بر سر کلمات و اصطلاحات ندارم. به نظر من فهم مسلمین از طریق اسلام است که این تحول را در بنا ایجاد می کند. به عبارت دیگر معماری اسلامی یعنی معماری برآمده از هنری که بر اساس ایمان و معرفت و شناخت درونی مطابق دین اسلام حاصل می شود. چنین معرفت و درکی از اسلام در پی سلوکی عرفانی، در جان فرد دگرگونی ایجاد می کند. هنری که بر اساس شناخت باطنی پدید می آید، هنری حقیقی است که حاصل ایده پردازی و خلاقیت ذهنی فرد یا ابداع او نیست.
پاسخگویی به عملکردهایی نظیر وضو گرفتن، رو به قبله نماز گزاردن، انفکاک فضای نماز مردانه از زنانه، قرارگیری در سمت خاصی از مسجد متناسب با فصل در مساجد قدیمی ایران و ... در تعامل با باورها و مفاهیم اعتقادی و نیز در هماهنگی با بستر بنا همه در مجموع عواملی هستند که از طریق تمهیداتی در طراحی مسجد به بهترین نحو در بنای مسجد تأمین می شود. می توان ادعا کرد که معماری حاصل، شایسته آنست که نام معماری اسلامی بدان اطلاق شود. در چنین فضایی همه نیازها به بهترین نحو تأمین می شود چه عملکردی، چه معنایی. مسجد خانه عمومی مومنان به دین است. مؤمنانی که از طریق نماز به درون خود توجه می کنند و با انجام پاره ای دستورهای خاص دینی و ذکرگویی و مراقبه، ضمن پرداختن به هنر یا پیشه ای خاص ... به معرفت باطنی نائل می شوند. خداوند در دل مؤمن است، چنانکه از روح خود بر انسان دمیده، و هرکسی که خود را بشناسد خدای خود را شناخته است.
ظاهراً شکل گنبد یکی از ویژگی های مساجد ایرانی محسوب می شود، آیا بار معنایی خاصی بر گنبد مترتب است؟
به گمانم هر چیزی مطابق با یک عالم زیسته شکل می گیرد. هر سرزمینی واجد خصوصیات ویژه مکانی و جغرافیایی خود است. تابش ماه و خورشید در هر سرزمین متفاوت است، گردش فصول، آسمان و زمین، آب و هوا هرکدام عوامل اثرگذاری است که باید به آن توجه داشت، محیط باعث می شود که برخی عوامل، جزیی از خود ما شوند همان طور که ما از آنهاییم. بین ما و هر یک از این عوامل که با هم عالم خاصی را گرد می آوریم، آشنایی و الفت خاصی هم وجود دارد. پس شراط ویژه هر ناحیه و زندگی انسان های ساکن در آن از عوامل متعددی متأثر است. با این توصیف با توجه به شرایط برآمده از بستر مکانی و زمانی برای پاسخگویی به نیازهای متفاوت جسمی و روحی و عاطفی بناهایی ساخته می شوند اما فقط این نیست که از این طریق صرفاً بناها ساخته شوند، بلکه این مسیر نحوه ویژه تفکر و شناخت ما را نیز می سازد.
اما در مورد گنبد و اینکه چرا مسجد دارای گنبد است؟ گنبد در مسجد وجود دارد چون نمازگزاران به صورت جمعی در فضای زیر گنبد می ایستند. حال سؤال این است که این فضا باید چه طور پوشیده شود؟ در طول تاریخ ساخت مسجد با توجه به شیوه ها و فنون و مصالح ساخت، موقعی که بناها با مصالح طبیعی، نه صنعتی مثل شیشه و فلز و بتن، برپا می شدند، معماران فضای بزرگ و مربع شکل زیر گنبد را ابتدا به هشت ضلعی و سپس به دایره تبدیل می کردند که به تدریج به سمت داخلی و بالا شعاع کوچکتری می یافت و به این ترتیب گنبد برپا می شد. در عین حال گنبدی که روی این فضا را می پوشاند، با نحوه خاص ساختمانی و نیز به دلیل انواع تزئینات خاصی که در آن به کار رفته، نوعی حرکت صعودی به سمت نقطه مرکزی بالا را هم می ساخته است. بنابر این بیشتراعتقادات و باورهایی را که در هستی شناسی خاص اسلامی وجود دارد، در گنبد می توان یکجا دید. به تدریج چون چنین شیوه ساختمانی در فضاهای مساجد تکرار می شد، گنبد به نوعی نشانه برای تشخیص وجود مسجد تبدیل شد و تدریجاً به جزء ویژه و جدانشدنی صورت ساختمانی مسجد درآمد و نقش نشانه ای آن اهمیت یافت تا جایی که برخی گمان می برند مسجد بدون گنبد مسجد نیست!
دلیل ایجاد مناره ها در مساجد چیست؟ برخی عنوان کرده اند که این مناره ها به مثابه میل ها از دوران باستان وجود داشته و نوعی نشانه شهری بوده است
مناره ابتدا نقش عملکردی داشته است و به دنبال عملکرد خاص خود تبدیل به نشانه می شود. اعلام وقت نماز و دعوت مسلمانان به هنگام برپای داشتن نماز به شکل خواندن اذان انتخاب شد تا هویت ویژه و منحصر به فرد دین تازه یعنی اسلام را نشان دهد. زمانی که بلندگویی وجود نداشت ، بدیهی است که مؤذن بالای مکان بلندی می رفت تا صدایش به گوش همگان برسد و اذان بگوید. تعداد مناره ها نیز به تناسب وسعت مسجد در چهار سو یا حتی بیشتر بوده است.
بنابراین شکل گیری مناره هم در پی نیاز به کارکردی خاص صورت پذیرفته است و خیلی زود تبدیل به نشانه مسجد یعنی معبد اسلامی شد، همان طور که برج ناقوس کلیسا نیز نشانه شد، نشانه مسیحیت.
اما در مورد بخش دیگر سؤال باید بگویم که مناره مساجد به عنوان نشانه ای شهری که از دور قابل رویت بوده است، نیز اهمیت داشت. قبل از ورود اسلام، میل ها نشانه هایی برای راهنمایی کاروانیان برای رسیدن به شهرها بود. بنابراین عوامل عملکردی به هم می پیوندند تا معنای جدید را نیز تولید کنند.
کمی فضای بحث را عوض کنیم، تفاوت مساجد جامع با سایر مساجد به لحاظ معماری چیست؟
در مسجد جامع نماز جمعه اقامه می شود و مسجد یک مرکز در مقیاس شهری است، به لحاظ ظاهری مساجد جامع تفاوتی با مساجد دیگر نداشته و ندارند اما در کیفیت و کمیت متفاوت اند. یک مسجد کوچک را که در مقیاس یک محله کارآیی دارد، با مسجدی مثل مسجد جامع کهنه در اصفهان با دوگنبد و چهار ایوان مقایسه کنید. مهم ترین عامل تفاوت عظمت مسجد جامع است. یا مثلا مسجد جامع عباسی یا نو اصفهان و مسجد جامع یزد که با چهار ایوان و یک گنبدخانه بزرگ برای حضور تعداد جمعیت بالا طراحی شده است.
بنابراین مسجد جامع که در مقیاس شهر کار می کند با مسجدی در مقیاس یک محله، متفاوت است. البته این مسئله امروز چندان رعایت نمی شود. اما اصلی که رعایت آن در هر دو ضروری بود و گویا امروزه نادیده گرفته می شود، رو به قبله بودن بنای مسجد است!
یعنی الان در سطح شهری مثل تهران این مساله رعایت نمی شود؟
متأسفانه برخی از مساجد در شهر تهران رو به قبله نیستند ــ از دیگر شهرها خبر ندارم ــ از جمله مساجد مهم مثل مسجد جامع قلهک و مسجد فرشته که به موازات خیابان ساخته شده اند و وقتی وارد مسجد می شویم همچنان فضای اصلی جهت رو به خیابان را نشان می دهد و هیچ گردشی در بنای ساختمان دیده نمی شود که تغییر جهت آن را از خیابان به سوی قبله برگرداند در حالی که قبله اصل هویتی اسلام است. از همین رو موقع اقامه نماز باید با انحراف از جهت اصلی بنا رو به قبله بایستند و معمولا جهت قبله را یا به صورت علامت تصویر شده یا به صورت سجاده هایی که رو به قبله پهن شده اند، تعیین می کنند.
علت این مساله چیست؟
دلیلی جز بی خبری و بی اهمیتی احکام هویتی اسلام برای طراح ندارد، از جمله اهمیت جهت قبله. ساختن مسجدی که رو به قبله نیست، دلیلی جز ناآشنایی با این اصل مهم می تواند داشته باشد. تعجب وقتی بیشتر می شود که می بینیم سازندگان سنتی مساجد هم از چنین اصلی برای برپا کردن مسجد پیروی نمی کنند ولو اینکه بدانند روزی پنج بار باید رو به قبله ایستاد و نماز گزارد، اما ظاهرا اهمیت چندانی برایشان نداشته است تا در طراحی به آن توجه کنند. در حالی که در گذشته جهت شهرها و حتی تمام خانه ها رو به قبله بود.
برای آنکه گفته شود بنایی متعلق به معماری اسلامی است، رعایت حداقل ها اگر نه همه ظرایف آن الزامی است. اطلاع داشتن از اصول اولیه ساخت و ساز در همه جوانب آن گام اول است. ورودی مسجد شاه اصفهان کاملاً عمود بر میدان نقش جهان است اما با ورود به داخل مسجد، فضا با ظرافت می چرخد تا ایوانها درست در جهات چهارگانه نسبت به قبله قرار گیرند، چرخشی آرام و ظریف که حتی احساس نمی شود. کسی که راه حل های مختلف معماران مساجد شاخص را درک نکرده، به آنها نیندیشیده و چنین ظرافتی را برای مثال در مسجد جامع عباسی درک نکرده است، چه طور می توان انتظار داشت که حاصل کارش، آنی باشد که بتوان آن را نمونه معماری اسلامی اصیل دانست؟
کمی مصداقی تر بخواهیم به مساله بپردازیم نظرتان در مورد معماری مسجد «بلال» یا مسجد «نور» تهران چیست؟
در مورد دو مسجدی که عنوان کردید، به نظر می رسد که مسئله مهم برای ساخت این مساجد، هر چه عظیم تر برپا کردن آن بوده است، گویی تصور شده است که هرچه مناره ها بلندتر باشد مسجد اسلامی تر می شود! در حالی که عظیم بودن و داشتن مناره های بلند دال بر این نیست که مسجدی وجه دینی بیشتری دارد که اگر چنین بود مسجد شیخ لطف الله اصفهان که اصلا مناره ندارد، نباید مسجد محسوب شود، اما چرا مناره ندارد؟ مسجد شیخ لطف الله چون مسجد خصوصی شاه و محارم او بوده است، مناره ای ندارد تا برای فراخواندن عموم مردم به نماز، بر فرازش اذان خوانده شود.
در این جا بد نیست اشاره ای داشته باشم به نمازخانه کوچکی که کامران دیبا در کنار موزه فرش واقع در پارک «لاله» ساخته است. این نمازخانه از دو فضای معکب شکل تشکیل شده که یکی درون دیگری است. مکعب بیرونی موازی با خیابان است و مکعب داخلی آن رو به قبله چرخیده است. قابل توجه است که چطور با ظرافتی خاص و در نهایت خلوص و سادگی چنین طرح ساده و در عین حال نفیسی پدید آمده است. این همان تمهیدی است که در مسجد شاه اصفهان از آن یاد شد.
در حال حاضر بنای کدامیک از مساجد تهران را می توان نمونه قابل قبولی دانست؟
پاسخ مشخصی برای این پرسش نمی توان یافت. قبل و پس از انقلاب مساجدی بخصوص در تهران ساخته شده است که از مساجد معمول متمایزند و دست کم بحث انگیز! اما اینکه کدامیک قابل قبول اند، البته به مطالعه بیشتری نیاز دارد. با این حال می توان از مسجد دانشگاه تهران ساخته محسن فروغی به عنوان نمونه ای خوب و در عین حال جدید یاد کرد. مسجد امیر در امیرآباد با طرح محمد تهرانی، مسجد الغدیر اثر جهانگیر مظلوم، مسجد واقع در نمایشگاه بین المللی اثر محمدعلی نجفی و ... بحث انگیزند و نقدهایی را برانگیخته اند. اما شاید بتوان گفت بحث انگیزتر از همه، مسجد جنب تئاتر شهر واقع در خیابان ولیعصر اثر رضا دانشمیر است. همه این موارد قابل بحث اند اما چنانکه گفتم مشکل بتوان مسجدی را انتخاب و به عنوان نمونه قابل قبول ذکر کرد.
پایان پیام/
نظر شما