خبرگزاری شبستان- سرویس فرهنگ و ادب: «سحر ناسوتی» نویسنده و کارگردان نمایش دگمه، دلیل انتخاب نام این نام برای اثرش را اینگونه بیان میکند: دگمه یکی از زنانه ترین اشیاء است گرچه همه در لباسشان با آن سروکار دارند اما زنان با آن آشنایی بیشتری دارند و نمایش من نیز یک نمایش زنانه است. از چهل تکه هایی که در دکور استفاده شده اند تا اکثر بازیگرانش که زن هستند و موقعیتهای زنانه و بحرانی که برای یک زن ایجاد می شود، همه اینها از من که یک زن هستم و خالق این داستان، ناشی می شود.
سه پرده: خوشی، ناخوشی و فاجعه
در این نمایش از دکوری ساده، متحرک و بسیار سیال و گویا استفاده شده است. در بخشی از دکور به کمک چهل تکه دوزیهایی که بر روی پردههایی بزرگ که در پشت صحنه به نوبت کشیده میشوند و از نقوش سنتی ایرانی الهام گرفته شدهاند، به غیر از نمایش دوران و فصول مختلف گوشه ای از زندگی زن مورد نظر داستان، به نحوی بر ایرانی بودن زن این داستان هم تاکید شده است.
نویسنده و کارگردان نمایش هم در بیان دلیل اینکه چرا این روایت سه فصل دارد و نه چهار فصل، میگوید: در طراحی که به کمک طراح صحنه انجام شد، بهار و تابستان و در واقع فصل خوش زندگی را در یک پرده ادغام کردیم ولی به تدریج، در این اثر سه فصل و یا دوره عمده خوشی، ناخوشی و فاجعه را نمایش میدهیم، اتفاقی که سعی کردهایم همسو با داستان بر روی صحنه هم دیده شود.
لعنت بر فقر، تصمیم اشتباه و خشونت
گرچه ناسوتی اصرار و تاکید بر این دارد که اثرش سعی بر تقبیح خشونت دارد اما به شدت به موضوع فقر و سایه سنگینش بر زندگی قشری از جامعه نیز تاکید میکند. به نظر میرسد که علیرغم ادعا و خواست این بانوی هنرمند، این نمایش به طور مشخص و برجسته به نقد خشونت نپرداخته است و آن چه که بیش از همه مخاطب را به فکر فرو می برد اشکال و اشتباه در تصمیمگیری در مقاطع حساس زندگی است. شاید اگر شخصیت اصلی این نمایش در روند زندگی خود تصمیمها و انتخابهای درستتری داشت هرگز به ورطه فلاکت و هلاکت نمیافتاد. وی تصریح میکند: من در این نمایش به فقر و اعتیاد هم پرداختهام و برای این کار، در خصوص مواد مخدری که بیاندازه ترسناک و توهمزا است بسیار مطالعه و تحقیق کردم.
این هنرمند ضمن نفی تعمیم ویژگیهای منفی شخصیتهای نمایش به عموم فقرا، در این خصوص بیان میکند: من از آن دسته نویسنده و کارگردانهایی هستم که هیچوقت هیچ چیز را عمومیت نمی دهم. من قصهای دارم که یک شخصیت دارد و اگر از نظر ارسطویی نگاه کنیم و بگوییم که یک جهان ممکنی ساخته میشود، شاید در دنیا تنها آدمی باشد که این اتفاقات برایش به این شکل می افتد.
این هنرمند جوان در اولین نمایشی که از او به اجرای عموم درآمده، روایتگر سلسلهای از حد اعلای رفتار خشونت آمیز و به ویژه قتل است که در نهایت منجر به جاری شدن حکم قصاص و اعدام قاتل میشود. وی در این خصوص اظهار میکند: احساس میکنم ما در حال حاضر در جامعهای زندگی میکنیم که نمیدانم به چه دلیل افراد با هم بسیار خشن رفتار میکنند. جامعه سرشار از خشم شده و اگر وقتی در خیابان قدم میزنید و به فرد مقابلتان لبخند بزنید، با تعجب به شما نگاه خواهد کرد و درک نمیکند که چرا شما با او مهربانی می کنید و انگار در ناخودآگاهمان اینگونه نقش بسته که اگر کسی به ما میخندد درصدد است تا خنجری به ما بزند. متاسفانه با استناد به صفحههای حوادث روزنامهها، این فضای خشمآگین جامعه و خشونتی که در طول صبح تا شب با آن مواجه هستیم، منجر به قتلهای زیادی میشود و انگار که ما بلد نیستیم که با هم صحبت کنیم، به هم محبت و در آرامش با هم گفتگو کنیم و اینقدر از دست هم عصبانی نباشیم.
این نمایش به بحران و فاجعه در زندگی یک زنِ جوانِ بیوه میپردازد که به واسطه حضور در یک خانه فساد با مردی بوالهوس آشنا میشود و به صیغه او در میآید. ناسوتی درباره دلایل و نوع نگاهش در خلق این اثر میگوید: گرچه ما به نسبت آقایان، نویسنده زن کمتری داریم اما همه مسائل خشونتبار جامعه موجب میشود که همه ما اقدام به نوشتن کنیم. فضای زنانه این اثر ناشی از روحیه زنانه من است و من هنگامی که یک چاقوکشی را در خیابان میبینم در آن واحد به مادر و پدر و خانواده قربانی فکر می کنم؛ یعنی به تمام احساساتی که در این ماجرا جریحهدار میشوند فکرمیکنم و مدام نگرانم و با یک حس مادرانه مساله را بررسی می کنم.
خشونت یا رافت، مساله این است
اما تماشاگران در مواجهه با پایان غمانگیز نمایش دکمه که صحنه اعدام شدن این زن جوان فقیر و ساده لوحی که مورد استثمار هم قرار گرفته، اشکی نمیریزند؛ گرچه به فکر فرو میروند و به دنبال پاسخی برای هزاران سوال شکل گرفته در ذهنشان میگردند. شاید این به دلیل بازی جذاب شخصیت اصلی این اثر است و یا تمهیداتی از قبیل استفاده از گردنبندی از انارهای کوچک، به جای طنابدار باشد و شاید روند داستان به نوعی توجیه کننده خشونتها ودر نتیجه عدم تاثر مخاطب از این مسئله باشد. اما نویسنده و کارگردان این نمایش ضمن نفی تمایلش به توجیه رفتار خشونت آمیز، در این خصوص میگوید: در این اثر من سعی کردهام رفتار خشونتآمیز در قبال مواجهه با نا ملایمتی را نقد کنم و به مخاطبم بگویم که نتیجه آن رفتار پایان خوبی نخواهد داشت و یاد بگیر که اگر چنین رفتاری بکنی نتوانی در آن بزنگاه خود را کنترل کرده و آگاهانه تصمیم نگیری به نتیجه مطلوبی نخواهی رسید.
ما فمینیست نیستیم، خشونت مساله همه افراد جامعه است
کلیه عوامل این نمایش جوان و آیندهدار هستند و کارگردان آن هم خود را در ابتدای راه میداند و همکاری با کست جوان را به دلیل آمادگی بیشتر برای تجربه کردن، بسیار لذت بخش توصیف می کند. اما یکی از سختترین کارها در این نمایش را بهناز نادری به عهده دارد. او فارغالتحصیل مقطع کارشناسی ارشد رشته نمایش از دانشگاه تهران است و به خوبی از پس نقشی پر تنش بر میآید.
وی که کمی بیش از یک ماه پیش در نقش موقرمز در نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» در سالن اصلی تئاتر شهر، ایفای نقش میکرد در خصوص نقش مرجان در «دکمه» میگوید: این متن در ابتدا به شکل مونودرام نوشته شده بود و قرار نبود من آن را کار کنم اما پس از تغییرات خوبی که در آن داده شد و عدم موفقیت گروه قبلی برای ادامه همکاری با کارگردان من این نقش را قبول کردم.
این هنرمند جوان در طول نمایش بر روی صحنه حضور دارد و لحظات پر افت و خیزی از زندگی یک زن بحران زده و متوهم را به منصه ظهور میرساند. بر همین اساس گاهی خوشحال است و گاه به شدت غمگین، گاهی مستحق دلسوزی است و لحظهای قاتلی بیرحم و زمانی در جوار پرمهر مادر خود به سر میبرد و لحظهای بعد خود را در مقابل خبرنگاری که به بازپرس می نماید، در مورد سختیهای این کار می گوید: این کار بسیار سخت است و در واقع من هر شب باید وارد یک شخصیتی بشوم که خیلی با خودم فاصله دارد و از نظر حسی طبیعتا روی من تاثیر می گذارد اما آن وجه بازیگر من، به شدت کار سخت را دوست دارد و اتفاقا اینکه خودم را در ارتباط با چنین نقشهایی به چالش میکشم برایم جذاب است.
این بازیگر تئاتر مخالف تفکر فمینیستی است و معتقد است نمایش دگمه یک اثر اومانیستی است و نگاهی انسان دوستانه دارد و در این باره میگوید: اصلیترین دلیلی که من وارد اینکار شدم این است که، مسئله این نمایش، مسئله همه ما و نه فقط زنان جامعه است که به اشکال مختلف و با ایدئولوژیهای مختلف در جامعه گسترده میشود و این بسیار بد است.
شایان ذکر است، نمایش «دگمه» جدیدترین اثر نمایشی سحر ناسوتی که علاوه بر کارگردانی، نویسندگی نمایشنامه را نیز خود برعهده داشته، چند روزی است در تماشاخانه استاد مشایخی (تئاتر مان) به روی صحنه رفته و در همین مدت کم توانسته نظر بسیاری از تماشاگران و منتقدان تئاتر را به خود جلب کند.
این نمایش با دراماتورژی دلارا نوشین و نقشآفرینی بهناز نادری، سیدحسام شریفی، هنگامه کوچکی، آزاده نوبهار هر روز به جز شنبهها ساعت 18:45 در تماشاخانه استاد مشایخی (تئاتر مان) روی صحنه میرود.
نویسنده و کارگردان این نمایش پس از نگارش نمایشنامههای «آلزایمر»، «تا مرز جنون»، «۷۵ یا ۵۰»، «تا عروسی فردا» و کارگردانی نمایشهایی همچون؛ «زیر درخت آلبالو»، «خانه عروسک»، «خرده جنایتهای زن و شوهری» و... در تازه ترین اثر خود نیز به سراغ قصهای با محوریت زنان رفته و مسائل و مضامین اجتماعی را زیر ذره بین برده است.
یادداشت: محمدصالح حجتالاسلامی
پایان پیام/
نظر شما