بهاءالدین خرمشاهی با دوستداران ادب و هنر به گفت و گو نشست

نشست عصرگاهی با حضور استاد بهاءالدین خرمشاهی، ادیب و قرآن پژوه معاصر در فرهنگسرای ابن سینا برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، فرهنگسرای ابن سینا در نخستین پنجشنبه خردادماه، میزبان نشستی خودمانی با استاد بهاءالدین خرمشاهی، ادیب، حافظ شناس و قرآن پژوهی بود که در محفلی صمیمانۀ، رودروی دوستداران شعر و ادب فارسی،برای آنان سخن گفت:سخن از خاطره مراسم نکوداشت و آئین سپاس و پیوند دیرینه استاد با فرهنگسرا بود.سخن از ترس از سفر، سخن از ساده نویسی و ساده گویی، سخن از نهراسیدن از کاغذ سفید بود سخن از دوستی با واژه ها، سخن از خشنودی از شاخصه های رشد ادبیات و فرهنگ و هنر در ایران زمین ما.


استاد از یادها و خاطره ها هم سخن گفت: از دکتر مهدی محقق، از دکتر غلامحسین دینانی، از کیارستمی و از همین پنجشنبه و 5خرداد که تا فردا یاد خواهد شد و خاطره ای .
استاد حتی برای این محفل خودمانی ارمغانی هم داشت: یک رباعی عصرگاهی خودمانی

اندر سر من بسی معماها هست هر راه بجز دلیل دل بیراه نیست
می دانم و می دانم و می دانم نیک اینجا خبری نیست ولی آنجا هست

 

در این محفل خودمانی که راس ساعت 19 با حضور استاد بهاءالدین خرمشاهی، آغاز شد، خرمشاهی سخنان خود را با سپاس و تقدیر از برگزاری محفل خودمانی آغاز کرد و گفت: پیوند من با فرهنگسرای ابن سینا تا امروز است نه از امروز.پیش از این، یک بار هم دوستان مرحمت کرده، برای خادمان فرهنگ و قرآن مراسمی را برگزار کردند.از آن بابت از دکتر محمدخانی، رئیس وقت فرهنگسرا که مراسم درخور و خاطره انگیزی را با حضور دوستان ادیب برگزار کرده بودند، متشکرم.


استاد به سال 86 بازگشت و گفت: یادش بخیر.آن مراسم نکوداشت که به گمانم از سال 85 آغاز شد و تا سال 88 نیز تداوم شد، مراسم به یادماندنی بود. از آن دست مجالسی که کسی درصدد عرضه ادبیاتی خاص نبود.همه ادیبان و فیلسوفان و اندیشمندان گردهم آمده بودند اما این گردهمایی، آنقدر صمیمی و دوستانه بود که هنوز هم با گذشت این همه سال، در ذهن ما نقش بسته است. از همان جمع هایی که می طلبید همه ساده و صمیمانه و روشن سخن بگویند.

 

روشن سخن بگوییم ؛ روشن بنویسم
استاد درادامه سخنان اش در نخستین محفل خودمانی فرهنگسرای ابن سینا از ضرورت روشن گویی و روشن نویسی سخن گفت و یادآور شد: روش گویی و روشن نویسی وظیفه ماست. بهتر است همه ما روشن بگوییم.بعضیها میگویند که نوشتن سخت است اما من گمان می برم که سخن گفتن سخت تر از نوشتن است . برخی فکر می کنند که نوشتن به گونه ای دیگر است و گفتن به صورتی دیگر. حال آنکه من باور دارم تا وقتی اینگونه فکر می کنید نمی توانید بنویسید.
 

 

خرمشاهی به مقاله ای که در زمینه روانشناسی نثر به نگارش درآورده، اشاره کرد و گفت:من مقاله ای هم درباره روانشناسی نثر است. نثر در مقابل نظم است. تز اصلی این مقاله این است که تا زمانیکه دوگانه رفتار کنیم، دچار لکنت می شویم. چرا باید جور دیگری فکر کنیم و جور دیگری بنویسیم ؟ اگر ذهن درست تربیت شود باید بتواند همانگونه که فکر می کند، بنویسد. مگر نوازنده ای که بداهه می نوازد می اندیشد و بعد می نوازد؟


وی توصیه دوستانه هم داشت: من به شما توصیه می کنم ترس از نوشتن را کنار بگذارید و باور کنید کاغذ سفید هم هول انگیز است. هراس انگیز است. اما با این وجود می توان به کاغذ سفید دست کشید و با کاغذ هم دوست شد.به این توصیه من از امروز عمل کنید و امتحان کنید.


استاد برای اثبات سخنانش یادی از حافظ کرد:
امتحان کن که بسی گنج، مرادت بدهند.

 

دقیقه ای با حافظ، دقیقه ای با سعدی
حالا وقت یاد از حافظ بود و سعدی. این حافظ شناس برجسته با سوالی سخنانش را ادامه داد: چرا همه ما حافظ و سعدی را دوست داریم؟ تا همین 30 سال پیش، شاهنامه خوانی رسانه جمعی ما بود. البته خمسه نظامی هم رسانه بود این از آنِ مردم بود.در میان مردم و به زبان مردم اما اکنون تعابیر سعدی ماضی ضمیر خود را بگوییم.


به آمار و ارقام هم استناد کرد:بررسی نشان می دهد که ما روزانه بیش از 200 جمله را از لابلای کلام بوستان و گلستان سعدی بهره می بریم.


در 500 غزل حافظ، بیش از 800 ضرب المثل است. به عبارتی در هر غزل ،یک و نیم بیت. آن هم در غزلهایی که معمولا ابیاتش بیش از 7 بیت نیست. البته ابیات حافظ بین 5 و 7 بیت است هرچند حافظ غزل 14 بیتی هم دارد.

 

 

استاد پس از یادی از شاعران ایرانی، در میانه سخنان خود توصیه دیگری به حاضران در نشست خودمانی کرد و گفت:

باری من به شما دوستان توصیه دوستانه میکنم که همه اقوام فارسی زبان را نیز جزو اقوام خودمان بدانیم. هرگاه با فارسی زبانان سخن می گویید آنان را هم از اقوام فارسی زبان بدانیم. به شما توصیه اکید میکنم که اقوام افغان را افاغنه نگویید. ما به شوخی به خودمان می گوییم غزاونه اما به آنها افاغنه نگویید.آنان می رنجند.

 

من به شما نوید می دهم
استاد بهاءالدین خرمشاهی، نخستین میهمان محفل خودمانی فرهنگسرای ابن سینا، پس از این، با سرور و شادمانی از روزهای خوب نشر، روزهای خوب ترجمه و تفسیر، از روزهای خوب سینما و روزهای خوب کتاب. خرمشاهی گفت: دوست دارم نویدی به شما که در این محفل خودمانی گرد هم آمده اید، بدهم. امروز دوست دارم درباره رشد و رونق فرهنگی هم در ایران سخن بگویم. شاید ما د رسایر شاخصه های سنجش رشد و ترقی و بالندگی با اما و اگرهایی مواجه باشیم اما من که از سال 40 تا کنون به کار ترجمه، تفسیر، نقد و نوشتن مشغولم میگویم، ما روزهای خوبی دارم. ما رشد و رونق فرهنگی خوبی در این سالها داشتیم.شاخصهای ما در تئاتر و نقاشی و سینما بسیار خوب بود. در گذشته در ایران تئاتر اینگونه نبود. در دهه 90 میلادی سینمای ایران به آن حد از رشد و بالندگی رسید که دهه 90 میلادی،دهه سینمای ایرانی نام گرفت.دهه کیارستمی، مجید مجیدی و حالا هم اصغر فرهادی.


استاد نفسی تازه کرد و از حال خوشش سخن گفت: حال من از حضور در این محفل خودمانی خوش است و می خواهم از موفقیتهای شاخصهای فرهنگی در کشورمان سخن می گویم.من می توانم برای مثال از هنر خوشنویسی سخن بگویم.از هنر اصیل ایرانی که اساتید بسیاری را پرورانده است. نقاشی، نگارگری، نگارخانه ها هم در ایران رشد و رونق بسیاری داشته است.


استاد حتی به هنر گرافیک هم اشاره کرد:در خصوص گرافیک هم باید یادی کنیم از استاد حقیقی و مرحوم معیری.الا ماشاالله هم روزنامه نگار فعال در حوزه های مختلف ادبی و هنری و فرهنگی داریم.


استاد از علاقه اش به رادیو و برنامه های رادیو هم سخن گفت و از همه نویسندگان و گروه تحریریه این رسانه شنیداری که با اندیشه و ذوق، می نویسند و می سرایند:من از شنوندگان همیشگی برنامه های رادیویی هستم. اصلا می دانید همین برنامه های رادیویی که مجریان متعدد و دست اندرکاران بی شمار دارد، باید برای ارائه شعر و ادبیات و داستان و خبر لشکری از نویسندگان را به اندیشیدن و نوشتن وا میدارد؟


عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی از آمار شگفت آور کتاب هم سخن گفت:به گمان من وضعیت کتاب هم شگفت آور است.آمارهای رسمی نشان می دهد سالیانه 50 هزار جلد کتاب ترجمه می شود. باور کنید اوضاع نشرو انتشارات فرهنگی در ترکیه که بسمت اروپایی شدن درحال حرکت شدن است، اینگونه نیست.


حافظ شناس برجسته کشورمان در پایان سخنرانی خودمانی اش یک راعی نقیضیه که تقلید طنزگونه از شعر خیام بود را برای حضار قرائت کرد:

آن قصر که بهرام در او جای گرفت بگذاشت به بانک و رهنی وام گرفت
آن گاه بساخت روی آن یک طبقه آن را به اجاره داد و آرام گرفت


استاد بهاءالدین خرمشاهی آخرین رباعی خود را در عصر پنجشنبه 5 خردادماه سروده بودرا نیز قرائت و به همه دوستدارانش تقدیم کرد:
اندر سر من بسی معماها هست هر راه بجز دلیل دل بیراه نیست
می دانم و می دانم و می دانم نیک اینجا خبری نیست ولی آنجا هست

 

بنابر گزارش روابط عمومی مراکز فرهنگی هنری منطقه دو محفل خودمانی با اهدای هدایایی از سوی سیدقاسم ناظمی، مدیر مراکز فرهنگی هنری منطقه دو و رئیس فرهنگسرای ابن سینا و شهروندان علاقمند به استاد، شعر خوانی شاعران و نواختن قطعاتی از موسیقی سنتی در ساعت 21 عصر روز 5 خردادماه به پایان رسید.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 42044

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha