خبرگزاری شبستان: آگاهی و دانستن ما صرفا در مرحله انتزاعی متوقف بماند بلکه آن بینش در عواطف و احساسات ما هم اثر می گذارد. بنابراین آنچه که شور نامیده می شود همراه و عجین با شعور است. در مجالس امام حسین (ع) فقط شور نیست. شعوری که در سخنرانی هاست به آن هیجان پیوند می خورد. شور و شعور مکمل هم هستند. در این جا عقل و قلب، اندیشه و عاطفه در برابر و مقابل هم نیستند، مکمل هم اند. آن وقت نذر و نیاز واسطه و زمینه برپایی این جلسات می شود. این نذرها بهانه ای است برای این که افراد دور هم جمع شوند و در این مکتب درس بخوانند. بعضی ها با این مراسم ها مشکل دارند و مخالفت شان را هم در لفافه یا آشکارا مطرح می کنند چون می دانند این برنامه ها پایه های فساد آن ها را می خشکاند چون می دانند تا حسین (ع) هست مبارزه با ظلم متوقف نخواهد شد. کسانی این حرف ها را می زنند که اتفاقا تک خوری می کنند اما سفره امام حسین (ع) چه می گوید. سفره امام حسین (ع) می گوید دوباره دور هم جمع شوید. دوباره به همدیگر نگاه کنید. دوباره با مهر با هم صحبت کنید و دوباره ببینید که دیگرانی هم در نزدیکی شما هستند. از همین مجالس نذری و عزا است که فرهنگ نوع خواهی و دگرخواهی در جامعه ما بسط می یابد.
بخش دوم و پایانی گفتگو ی ما با حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم حسینی، معاون آموزش و پژوهش مؤسسه امام خمینی (ره) به شیوه و جهت ورود به زندگی باعزت به عنان آرمان عملی فرهنگ عاشورایی و پاسخ به شبهه ای که این روزها مطرح می شود اختصاص دارد.
کلیدواژه مهمی را در خلال فرمایش تان مطرح کردید که امام حسین (ع) در راه زندگی با عزت قرار گرفته بود. مختصات و ویژگی های زندگی که بر مدار عزت قرار گرفته چیست؟
این نکته مبتنی بر این موضوع است که اول از همه ما به چند سوال مهم و اساسی پاسخ دهیم. این که ما چه کسانی هستیم؟ از کجا آمده ایم و برای چه آمده ایم و به کجا خواهیم رفت؟ این ها پرسش های مهمی است. در سوره محمد (ص)، آیه 12 می : وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ / کسانی که کافر شده اند یعنی با خدا قطع ارتباط کرده اند زندگی شان فقط چریدن و خوردن است مثل چهارپایان، چون از دنیا بیش از این نمی خواهند چون دایره فهم شان از هستی همین است.
اولین شأن ما این است که ما انسان هستیم و می توانیم خلیفه خدا باشیم. در اوج ملکوت، همچنان که قرآن می فرماید: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ / اگر کسی در راه خدا قرار بگیرد و در آن راه استقامت بورزد تتنزل علیهم الملائکه / فرشتگان بر او نازل می شوند. نه این که آن فرد، همنشین ملائک می شود. نه! بالاترین از این، فرشتگان به خدمت او می شتابند. این اتفاق نوید و مژده الهی است اما به شرط این که انسان تمام هویت خود را با دنیا گره نزند و بداند هستی و هویت انسان به این دو روز دنیا گره نخورده است. آقا اباعبدالله الحسین (ع) به عبیدالله حر جعفی می گویند من اسب تو را نمی خواهم خودت را می خواهم، اما او حقیقت این جمله امام را درک نمی کند. فکر می کند امام به خاطر اسب و تجهیزات سراغش آمده است. حتی امام به خاطر این که از ناحیه او به خود و یارانش کمکی شود نیامده است. فقط می خواهد آن دستگیری اتفاق بیفتد، امام می خواهد عبیدالله حر جعفی را به اردوگاه حق بکشاند تا او گناهانش را در این اردوگاه و به واسطه پیوستن به جبهه حق پاک کند.
حال چه کسی می تواند به این اردوگاه حق بپیوندد؟
اما تمام حرف این جاست، کسی می تواند به اردوگاه حق بپیوندد که اول از همه خودش را بشناسد و درک درستی از حقیقت باطنی خود به دست آورده باشد تا امام خود را هم بشناسد. علامه جعفری کتاب درخشانی به نام "حیات طیبه" درباره امام حسین (ع) دارند و در آن بحث های دقیقی در این حوزه انجام می دهند. اگر ما آفریده شده ایم که به کمال برسیم و کمال مطلق خداست آن وقت این راه را با همه دشواری ها و صعوبت هایی که ممکن است داشته باشد طی خواهیم کرد. به خاطر همین است که امام یک شب فرصت می خواهد و می فرماید: فَهُوَ يَعْلَمُ أَنّي كُنْتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَتِلاوَةَ كِتابِهِ وَكَثْرَةَ الدُّعاءِ وَالْاِسْتِغْفارِ / خداوند خودش می داند که من چقدر نماز خواندن و تلاوت قران و دعا و تضرع و استغفار را دوست دارم. شما ببینید امام حسین (ع) چه تصویر درخشانی از حیات طیبه می دهند که دیگر این جا مرگ بوی فنا نمی دهد. مرگ این جا بالاترین آرزوی پاکان عالم است چون این مرگ به مفهوم پایان دادن به حیات جسمی در راه خداست همچنان که قرآن می فرماید: وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ / به کسی که در راه خدا شهید می شود مرده نگویید و گمان نکنید شهید مرده است. قرآن در جای دیگری مرتبه بالاتری از این حقیقت را فاش می کند: وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ / این جا هم همان حقیقت مطرح است اما با یک درجه از حساسیت بالاتر، اصلا در تصورتان نیاید و به مخیله تان نگنجد آن ها که در راه خدا کشته می شوند مرده اند، آن ها نمرده اند و روزی خوار خداوند هستند. بنابراین اگر ما بخواهیم زندگی حسینی داشته باشیم و سبک زندگی مان به سمت حیات طیبه بچرخد افق فکری مان با افق ائمه باید هماهنگ باشد.
چطور این هماهنگی افق ها می تواند به وجود بیاید؟
شرط اش آن است که اول از همه تفسیر درستی از خودمان داشته باشیم. تا زمانی که ما از خود، از این من، از استعدادهای درونی خودمان به تبیین و تشریح حقیقی دست نیابیم و آن تصویر حقیقی از خود در برابر ما نقش نبندد به آن افق فکری و به آن منظر معرفتی دست نخواهیم یافت.
اخیرا در محیط های مجازی و نرم افزادهای ارتباطی که امکان به اشتراک گذاری مطالب با سرعت بسیار زیاد وجود دارد شبهاتی درباره مراسم ها و عزاداری های امام حسین (ع) و نذری دادن ها مطرح می شود که با یک نوع چهره دلسوزانه و نوع دوستانه هم همراه است. مثلا می گویند امروز امام حسین (ع) بیشتر از آن که به عزادار نیاز داشته باشد به شیعه حقیقی نیاز دارد. بیشتر از آن که به اشک نیاز داشته باشد به اشک پاک کردن نیاز دارد و نظایر آن. حتی پیش داوری هم می کنند که مثلا اگر امام حسین (ع) الان زنده بودند می گفتند به جای مجالس و نذری، بروید مدرسه بسازید. دیدگاه تان درباره محتوا و اشاعه چنین پیام هایی چیست؟
این قیاس ها معلوم است که انحرافی است. مشکل ما کمبود مدرسه نیست. چالش حقیقی ما کمبود تربیت است. اصلا سبب این اشک ها چیست؟ به خاطر غم هایی است که در جهان صورت می گیرد. این گریه ها به خاطر بی عدالتی ها و ظلم ها و تبعیض هایی است که وجود دارد. چه در واقعه عاشورا و چه در دنیای امروز ما ، یعنی آن مصاف حق و باطل وجود دارد و این اشک ها دعوت به این است که آن ریشه های ظلم و بی عدالتی خشکانده شود.
نکته دوم این که اعمال انسان، ناشی از دانستن و علم است. دانستن هم با تربیت شکل می گیرد. ما وقتی چیزی را یاد می گیریم و می دانیم همان را وارد حوزه احساسات مان می کنیم. این طور نیست که مثلا آگاهی و دانستن ما صرفا در مرحله انتزاعی متوقف بماند بلکه آن بینش در عواطف و احساسات ما هم اثر می گذارد. بنابراین آنچه که شور نامیده می شود همراه و عجین با شعور است. در مجالس امام حسین (ع) فقط شور نیست. شعوری که در سخنرانی هاست به آن هیجان پیوند می خورد. شور و شعور مکمل هم هستند. در این جا عقل و قلب، اندیشه و عاطفه در برابر و مقابل هم نیستند، مکمل هم اند. آن وقت نذر و نیاز واسطه و زمینه برپایی این جلسات می شود. این نذرها بهانه ای است برای این که افراد دور هم جمع شوند و در این مکتب درس بخوانند. بعضی ها با این مراسم ها مشکل دارند و مخالفت شان را هم در لفافه یا آشکارا مطرح می کنند چون می دانند این برنامه ها پایه های فساد آن ها را می خشکاند چون می دانند تا حسین (ع) هست مبارزه با ظلم متوقف نخواهد شد. کسانی این حرف ها را می زنند که اتفاقا تک خوری می کنند اما سفره امام حسین (ع) چه می گوید. سفره امام حسین (ع) می گوید دوباره دور هم جمع شوید. دوباره به همدیگر نگاه کنید. دوباره با مهر با هم صحبت کنید و دوباره ببینید که دیگرانی هم در نزدیکی شما هستند. از همین مجالس نذری و عزا است که فرهنگ نوع خواهی و دگرخواهی در جامعه ما بسط می یابد.
پایان پیام /
نظر شما