خبرگزاری شبستان: یکی از آفت هایی که ما عموما در مباحث مربوط به فرهنگ حسینی دچارش می شویم یکجانبه گرایی و توجه افراطی به یک ساحت و زاویه است. مسلما همه مباحث مربوط به امام حسین (ع) سیاسی نیست. اشکال کار ما این جاست که اگر چهره سیاسی امام حسین (ع) و عاشورا را بیان می کنیم دیگر حرفی از سیمای اخلاقی و عرفانی امام را مطرح نمی کنیم. اگر روحیه دلاوری و شهامت و جنگاوری امام را می گوییم دیگر او را در راز و نیاز و عبادت نمی بینیم. نمی بینیم همان امامی که هرگز با یزید بیت نمی کند همان امام به خاطر این که یک روز بیشتر فرصت عبادت و راز و نیاز با معبود را داشته باشد به حضرت ابوالفضل (ع) مأموریت می دهد که برود و از دشمن یک شب مهلت بخواهد. امام می گوید خدا خودش می داند من چقدر استغفار و قرآن را دوست دارم. این همان حسینی است که در دعای عرفه، آن طور سوزناک و عارفانه با معبود سخن می گوید. این همان روح باعظمتی است که در گودال قتلگاه خواهد افتاد.
بخش اول گفتگو ی سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم حسینی، معاون آموزش و پژوهش مؤسسه امام خمینی (ره)، به هنر نگریستن جامع به فرهنگ عاشورا و برکات آن اختصاص دارد.
اگر درون مایه حادثه عاشورا را بخواهیم با فرهنگ عمومی مان به پیوند درآوریم و عناصر و مولفه های آن فرهنگ را در روابط و ساحت های فرهنگی و اجتماعی خودمان به جریان درآوریم به چه ضرورت ها و پیش نیازهایی باید بپردازیم؟
اولا عاشورا یک حادثه نیست، فرهنگ است. حادثه یک تصادف است. مثلا دو گروه در یک قبیله با هم دعوا می کنند و حادثه ای اتفاق می افتد . جدیدا برخی مطرح می کنند که عاشورا عاقلانه نبود، عارفانه و عاشقانه بود. موضوع را به گونه ای نشان می دهند و مطرح می کنند که انگار حادثه ای رخ داده است، در صورتی که عاشورا یک فرهنگ است. به عبارت دیگر پشت عاشورا به باورها و مولفه های فکری گرم است و مبتنی بر جهان بینی و نگرش فکری است. شما نگاه کنید از روز اولی که بحث نهضت عاشورا مطرح شد، با حساب و کتاب و نگرش بود. از همان روز اول که که امام حسین (ع) با ولید ابن عتبه ملاقات کرد مشخص بود که دو اردوگاه فکری مختلف به هم رسیده اند. آن جا که امام صرحتا می فرماید: انا اهل بیت النبوه ومعدن الرساله و مختلف الملائكه وبنا فتح اللّه و بنا ختم اللّه و یزید رجـل فـاسق شارب الخمر / ما خانواده نبوت و معدن رسالتیم، خانه ما محل نزول وحی و فرشته هاست اما یزید شارب الخمر است و این دو با هم جمع نخواهد شد. بحث در واقع این بود که چطور خانواده ای که پیشینه اش به نبوت و رسالت می رسد و با ملائکه و فرشته ها همسایه است، چطور این خانواده می تواند در همسایگی یزید قرار بگیرد. در نامه ای که امام به محمد حنفیه می نویسد صراحتا هدف قیام را روشن می کنند و اشاره به این می کنند که دنبال سرکشی نیست. در سفر امام از مدینه به مکه و از مکه به کربلا، امام موضع اش این بود که می خواهم حکومت اسلامی تشکیل بدهم. امام در همان شب اول در دیدار ولید این عتبه و در دیدار مروان ابن حکم فرمودند: ولكن نصبح وتصبحون وننظر وتنظرون , اینا احق بالخلا فه والبیعه / امام در همین عبارت صراحتا به این موضوع اشاره می کند که خاندان امامت و نبوت، حق و صلاحیت حاکمیت را دارد. به عبارت دیگر امام حسین (ع) از خاندان نبوت و رسالت است و نمی تواند بپذیرد که حاکمیت در دستان یک فرد شرابخوار باشد.
مراد من این است که اگر ما بخواهیم امروز از این معارف الگوبرداری کنیم پیش نیازهای ما چه خواهد بود؟
ما برای الگوبردای از این فرهنگ اول از همه باید ببینیم امام حسین (ع) در این مبارزه دنبال چه بود و چه می خواست. مهم ترین عنصری که به نظرم در فرهنگ عاشورا وجود دارد و در واقع امام حسین (ع) با سلوک و رفتارشان آن را بازگو می کنند این است که عزیز زندگی کن، زندگی با عزت و نه زندگی به هر قیمت. همان تعبیر زیبای عارف بزرگ آیت الله بهجت که فرمود ما به دنیا نیامده ایم که به هر قیمتی زندگی کنیم. ما به دنیا آمده ایم که قیمت پیدا کنیم. یعنی شما باید دنبال زندگی با عزت باشی و هر چیزی که عزت تو را مخدوش می کند از ان امر دوری کنی.
امام حسین (ع) در واقع می گوید اگر صورت و تصویر عزت، مرگ باشد آن مرگ عین عزت است و اگر تصویر و صورت ذلت، زندگی ظاهری باشد آن زندگی عین ذلت است. این است که امام حسین (ع) در آن عبارت معروف می فرماید: هیهات منا الذله. یعنی که دور است از ما تن دادن به ذلت و در شأن حسین(ع) نیست. در افق دیدحسین (ع) نیست. من از زنی چون فاطمه (س) شیر خورده ام و پسر ابرمردی چون علی(ع) هستم. نه پیامبر (ص) می پذیرد و نه مؤمنان، زندگی رذیلانه در شأن ما نیست. همچنان که عرض شد امام در نامه به محمد حنفیه می گوید هدف ما تحول و اصلاح در امت جدمان رسول الله (ص) است که از طریق امر به معروف یعنی براندازی نظام طاغوت محقق می شود
یکی از برکات فرهنگ عاشورایی، وجود وجوه متنوع در این فرهنگ است، به عبارت دیگری مثل یک منشور که اضلاع زیادی دارد عاشورا نیز وجوه معرفتی و اخلاقی و سیاسی و عرفانی و عاطفی و وجوه دیگر را در خود جا داده است اما گاهی ما صرفا در یک وجه و بعد متوقف می شویم. آفت توقف در یک بعد چه می تواند باشد؟
یکی از آفت هایی که ما عموما در مباحث مربوط به فرهنگ حسینی دچارش می شویم یکجانبه گرایی و توجه افراطی به یک ساحت و زاویه است. مسلما همه مباحث مربوط به امام حسین (ع) سیاسی نیست. اشکال کار ما این جاست که اگر چهره سیاسی امام حسین (ع) و عاشورا را بیان می کنیم دیگر حرفی از سیمای اخلاقی و عرفانی امام را مطرح نمی کنیم. اگر روحیه دلاوری و شهامت و جنگاوری امام را می گوییم دیگر او را در راز و نیاز و عبادت نمی بینیم. نمی بینیم همان امامی که هرگز با یزید بیت نمی کند همان امام به خاطر این که یک روز بیشتر فرصت عبادت و راز و نیاز با معبود را داشته باشد به حضرت ابوالفضل (ع) مأموریت می دهد که برود و از دشمن یک شب مهلت بخواهد. امام می گوید خدا خودش می داند من چقدر استغفار و قرآن را دوست دارم. این همان حسینی است که در دعای عرفه، آن طور سوزناک و عارفانه با معبود سخن می گوید. این همان روح باعظمتی است که در گودال قتلگاه خواهد افتاد.
این ها ابعادی است که عموما از زاویه نگاه ما دور می ماند. شما وقتی مثلا به مباحث خانوادگی در فرهنگ حسینی توجه می کنید می بینید این خانواده چقدر عاطفی و همگرایانه رفتار می کند. عشق یک دختر 3 ساله به پدرش چقدر پرکشش و زیباست. عشق یک نوجوان 13 – 14 ساله به عمو، چطور ابوالفضل (ع) سه برادرش را در پیشگاه حق قربانی می کند. چگونه علی اکبر (ع)، خودش را فدا می کند. خب این ها ناخودآگاه ما را در فضای قیاس هم قرار می دهد که فی المثل اگر رابطه امام حسین (ع) با اقوام و اشنایان آن طور بود رابطه ما به عنوان شیعیان و پیروان آن حضرت با اقوام و آشنایان مان چطور است. از این زاویه مسلم است که کربلا به ما درس محبت و عشق و پیوند عاطفی می دهد.
پایان پیام /
نظر شما