به گزارش خبرگزاری شبستان، آیتالله جعفر سبحانی از مراجع عظام تقلید در ادامه سلسله جلسات درس خارج اصول خود با موضوع «قاعده لاضرر و لاضرار» بیان کرد: شاید برخی بگویند که اضرار به نفس فعلا محل حاجت نیست و حال اینکه بیشتر محل حاجت است. مثلا زن پاکدامنی در یک موقعیت خاص برای اینکه مورد تجاوز قرار نگیرد دست به خودکشی میزند یا اینکه بیماران صعب العلاج برای راحت شدن دست به خودکشی میزنند. این مسائلی است که تحت عنوان اضرار به نفس مطرح است که باید روشن شود حکم آن چیست. همچنین موضوعاتی چون انتحار، فروش اعضای بدن که به صورت نقص عضو است، اختلال در قوای طبیعی بدن و خاموش کردن قوایی که حق تعالی به انسان داده است و مواد مخدر را نیز شامل میشود.
وی افزود: حکم مساله در سه مورد انتحار، شخصی که یکی از قوای خودش را از بین میبرد به هر قصدی، و هم چنین فروش اعضای بدن به صورتی که باعث نقص عضو شود واضح است که حرام است و اشکال شرعی دارد لذا وارد بحث این سه مورد نمیشویم.
این مرجع تقلید بیان کرد: شیخ انصاری در رسالهی خاصی که در مورد لا ضرر نوشته و در آخر کتاب مکاسب چاپ شده است، می فرماید: «فکل اضرار بالنفس او الغیر محرم غیر ماض علی من اضره»، همچنین در مکاسب میفرماید: «إنّ العلماء لم يفرّقوا في الاستدلال بين الاضرار بالنفس والاضرار بالغير». شیخ انصاری که تاج العلماء است صریحا معتقد است که اضرار به نفس فرقی با اضرار به غیر ندارد.
امام قدس سره در تحریر الوسیلة می فرماید: «يحرم تناول كلّما يضرّ بالبدن، سواء كان موجباً للهلاك كشرب السموم القاتلة وشرب الحامل ما يوجب سقوط الجنين أو سبباً لانحراف المزاج أو لتعطيل بعض الحواس الظاهرة أو الباطنة، أو لفقد بعض القوى، كالرجل يشرب ما يقطع به قوّة الباه والتّناسل أو المرأة تشرب ما به تصير عقيماً لا تلد» اما آیتالله خوئی دو نظر در این باب دارد که آنچه در رسالهی عربی خود به نام منهاج الصالحین میفرماید هم رای با این بزرگواران است: تحرم السّموم القاتلة وكلّ ما يضرّالإنسان ضرراً يعتدّ به ومنه الأفيون المعبّر عنه بالتّرياك سواء أكان من جهة زيادة المقدار المستعمل منه أم من جهة المواظبة عليه. یعنی تریاک حرام و اضرار به نفس است چه بدون اعتیاد باشد و چه با اعتیاد. ما اقوال علماء را در کتاب «الرسائل الاربع» در مبحث قاعدهی لا ضرر از صدر اسلام تا زمان حال آوردهایم.
وی افزود: به هر حال آیت الله خوئی در عبارتی دیگر در تقریراتش در مصباح الاصول عبارتی مخالف سخن قبل دارد و قائل است که هر ضرر به نفسی که داعی عقلایی دارد جایز میباشد. بعد اضافه میکند که انسان گاه برای تجارت به چین مسافرت میکند مسلما اگر منفعتی در کار نباشد این کار ضرر دارد و حرام میباشد ولی چون داعی عقلایی در کار است این نوع ضرر بلا اشکال میباشد. به نظر میرسد که این کلام ایشان دو پهلو میباشد. بحث ما در جایی است که داعی عقلائی وجود نداشته باشد و الا اصلا ضرر در جایی که داعی عقلایی باشد به آن اطلاق نمیشود.
آیتالله سبحانی عنوان کرد: ضرر به نفس مانند ضرر به غیر است و حرام میباشد و آیات قران و روایات دلالت بر حرمت آن دارند. خداوند در آیه 110 سوره نساء میفرماید: «وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحيما» مراد از عمل سوء اضرار به غیر و مراد از ظلم به نفس اضرار به نفس است. هر دو کار بدی کردهاند که اگر استغفار کنند خداوند از آنها میگذرد. آیه بعدی آیه 111 این سوره است که میفرماید: «وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى نَفْسِهِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيما» کسب اثم بیان میکند که دو عمل قبل گناه بوده است. کسی که گناهی را کسب کند بر علیه خودش عمل کرده است.
آیهی اول با غفور و رحیم خاتمه یافته است و آیهی دوم با علیم و حکیم و یقینا علتی برای آن وجود دارد. اسمعی میگوید من در بیابان بودم و این آیه را قرائت می کردم: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ» بعد به اشتباه انتهای آن را چنین قرائت کردم: «و الله غفور رحیم» پیرزنی بیابان نشین در آنجا بود و گفت: این آیه از قرآن نیست زیرا اگر غفور و رحیم بود دستور به قطع دست دزد نمیداد. بعد اسمعی می گوید: قرآن را باز کردم دیدم نوشته شده است: ﴿وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ﴾ زیرا خداوند در آیهی فوق با قدرت سخن می گوید. به هر حال در آیهی اول محل بحث سخن از غفور و رحیم بودن خداوند است زیرا فرد مزبور به خود و دیگری ضرر رسانده است و بعد استغفار کرده است بنابراین جای غفران و رحمت است ولی در آیهی بعد که سخن از کسب اثم و گناه کردن است چون این امر یک مسألهای سری است و دیگران از آن باخبر نیستند خداوند به علیم و حکیم بودن خود توجه میدهد یعنی خداوند از آن کار سری باخبر است.
وی ادامه داد: وقتی در آیهی اول سخن از استغفار است و بعد سخن از غفران به میان می آید علامت آن است که ظلم بر نفس مانند ظلم بر دیگری حرام میباشد. مخصوصا که در آیهی بعد اضافه میفرماید: که هر دو داخل در اثم است. اما دلیل بر اینکه اثم، حرام است این است که گفته شده که هارون الرشید به امام رضا علیه السلام عرض کرد که مسکر چرا باید حرام باشد و حال آنکه خداوند در قرآن می فرماید: «وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» بنابراین خمر اگر چه کار بدی است ولی حرام نیست. امام علیه السلام آیه ی دیگری را خواند: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ» نتیجه اینکه هر ظلم به نفسی داخل در اثم است و اثم نیز بر اساس آیهی فوق حرام میباشد. بعضی گفتهاند که مراد از ظلم به نفس، روزه نگرفتن و نماز نخواندن و یا همان گناه کردن است و ارتباطی به نقص عضو و اضرار به نفس ندارد. ما در جواب میگوییم که این یک نوع تفسیر به رأی است. ظلم در زبان عرب به معنای نقص است.
به گزارش پایگاه بین المللی همکاریهای خبری شیعه این مرجع تقلید در بیان روایاتی که اضرار به نفس را ثابت میکند با اشاره به روایت لاضرر گفت: اولین دلیل ما در روایات قاعدهی لا ضرر میباشد. استدلال به این روایت دلالت بر حرمت نقص عضو، قطع قوای بدنی، زیر بار ذلت رفتن به این گونه است که کسی اگر به خودش ضرری غیرعقلایی و جبران ناپذیر بزند این عمل یا حرام است یا واجب و یا مستحب، مکروه است و یا مباح. اگر حکم مزبور واجب، مستحب، مکروه و یا مباح باشد این حکم ضرری است و در اسلام ضرری وجود ندارد. بنابراین تنها موردی که باقی می ماند همان حرمت است.
پایان پیام/
نظر شما