خبرگزاری شبستان: من تصور می کنم سلوک معنوی در حادثه عاشورا خیلی مهم است یعنی همان زاویه ای که ما خیلی کم به آن پرداخته ایم. شما امروز وقتی نگاه می کنید می بینید ما ناهنجاری های مختلفی در ساحت های سیاسی، اجتماعی و خانوادگی داریم. آمارها، داده ها، دیده ها و محتوای رسانه ها بخشی از این ناهنجاری ها را جلوی چشم ما قرار می دهد اما نکته ای که این جا وجود دارد این است که آنچه فصل مشترک و نخ ربط دهنده این ناهنجاری ها به همدیگر است بداخلاقی و نبود سلوک معنوی و اخلاقی است. اگر این سلوک تعریف و اجرا شود ساحت های دیگر ما هم اصلاح می شود. در واقع سلوک معنوی و اخلاقی، درون مایه و سرچشمه همه آن ساحت های اجتماعی، سیاسی و خانوادگی را در بر می گیرد و اگر آن اصل و سرچشمه بر مدار حق باشد آن ساحت ها را هم بر مدار حقیقت قرار خواهد داد. اما اگر آن سلوک معنوی بر مدار حق نباشد ساحت های دیگر هم رو به کژی و انحراف خواهد گذاشت. به عنوان مثال ما هرچقدر هم که روی مسایل سیاسی کار کنیم تا زمانی که مجهز به اخلاق نباشیم مشکلات ما حل نخواهد شد.
بخش اول گفتگوی ما با حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسم علیدوست، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به موضوع وجوه مختلف حماسه حسینی و نیاز امروز جامعه ما به این وجه ها می پردازد. این که کدام یک از وجه های مذکور می تواند به مهم ترین نیاز امروز جامعه ما پاسخ دهد.
در مواجهه با عاشورا، زاویه های مختلفی فرا روی انسان قرار می گیرد. به یک معنا عاشورا یک منشور چندوجهی است، باغی است که درختان و اثمار مختلفی دارد و بسته به جهتی که شما در آن قرار می گیرید و به آن منشور نگاه می کنید یا ذائقه ای که دارید آن ضلع و ثمر در برابر شما قرار می گیرد. در طول تاریخ هم همین طور بوده است که منظرهای مختلف تحلیلی، فلسفی، تاریخی، عرفانی، ادبی و آسیب شناختی برای تبیین و واکاوی این پدیده مورد استفاده قرار گرفته است. در اولین مواجهه تان با حادثه عاشورا کدام یک از این منظرها بیشتر برایتان نمود دارد؟
همان طور که اشاره کردید حادثه عاشورا وقتی به عنوان یک پدیده در نظر گرفته می شود و مورد بررسی قرار می گیرد اگر با دقت نگاه کنیم ساحت های مختلفی پیدا می کند و جنبه های گوناگونی را پیش روی ما باز می کند. از این نقطه نظر می توانم بگویم عاشورا در واقع به مثابه یک دانشگاه است که درس های مختلفی در آن می توان آموخت و پدیده های بسیاری را واکاوی کرد.
اما در آن برخورد اول که انسان با این پدیده استثنایی مواجه می شود این که کدام یک از لایه های حادثه زودتر از بقیه در ذهن خود را باز می یابد و مجال ظهور یدا می کند برای بنده پرسشی درباره چرایی وقوع این حادثه است. اصلا چه شد که این حادثه روی داد. واقع قضیه این است که حتی آن وقت ها که کودک دانش آموزی بودم و بعدها اوایل طلبگی، اولین چیزی که در مواجهه با امام حسین (ع) و محرم به ذهنم می رسید این بود که چه شد این حادثه رخ داد. در این که امام رابطه نزدیک با رسول الله (ص) داشت هیچ بحثی نبود. امام فرزند رسول الله (ص) بود و در این موضوع که همه حاضران در کربلا می دانستند حسن و حسین، سیدی شباب اهل الجنه اند شکی نیست. از آن طرف نفوذ پیامبر بر مسلمانان قابل انکار نبود. در حالات پیامبر آمده است وقتی حضرت وضو می گرفتند، قطره آبی به زمین نمی چکید چون آب وضوی پیامبر را تبرک می کردند و نمی گذاشتند قطره ای از آن آب به زمین بیفتد.
از آن طرف شما می بینید در یک فرصت کوتاه و در کم تر از 50 سال بعد از پیامبر، چنین حادثه ای رخ می دهد که نه در جهان اسلام بلکه در محیط بشری از نظر قساوت و خشونت یک استثنا است. مصیبت هایی که بر اهل بیت (ع) گذشت بی سابقه بود. پرسش این است؛ چطور می شود جامعه این طور متحول می شود و آن طور از یک جریان اصیل فاصله می گیرد. چطور یک جامعه به جای آن که پایش را جای پای آن نگاه اصیل و حقیقی به اسلام بگذارد سراغ کسانی می رود که کاملا وحشی بودند و حظی از اسلام نبرده بودند و اگر بخواهیم معادل های امروزی اش را نگاه کنیم شبیه به همین النصره و داعش امروزی بودند. یزید و معاویه چنین موجوداتی بودند اما چطور می شود در یک زمان کوتاه، نه 500 سال و هزار سال بلکه در نیم قرن کار به جایی می رسد که آن برخوردهای شنیع با اهل بیت پیامبر صورت می گیرد. می خواهم عرض کنم برای من اولین چیزی که در این باره نمود دارد این فاصله گیری عجیب جامعه از ارزش های پیشین است. در واقع سوال این بود که چطور یک جامعه این طور مسخ می شود؟ یک وقت ما درباره مسخ یک فرد صحبت می کنیم یک وقت هم یک جامعه مسخ می شود. به تعبیر قرآن قلنا لهم کونوا قرده خاسئین، این جا همان مسخ جامعه است که اتفاق می افتد.
شما می دانید که هر جامعه ای از جمله جامعه ما یک موجودیت سیال دارد یعنی هر زمان نقصان ها، چالش ها و گره های تازه ای ممکن است پیش بیاید. تصور می کنید امروز بیشتر به کدام وجه از حادثه عاشورا برای درس گرفتن نیاز داریم؟
واقعیت این است که درس های عاشورا و آنچه از رفتار امام می توان آموخت، فرازمانی و فرامکانی است، جهانی و جاودانه است بنابراین درس هایش هم جهانی، جاودان و جامع است چون شئون و ساحت های مختلفی را پوشش می دهد و عرب و عجم و مسلمان نمی شناسد. درس های عاشورا درس های بشری است نمی خواهم بگویم صرفا اسلامی و مذهبی است. از آن طرف جاودان است و مربوط به یک مقطع و یک سده و دو سده نیست و در زمان محصور نمی شود و متوقف نمی ماند.
البته ما یک سلوک و رفتار معنوی در حادثه عاشورا می بینیم که انعکاس و بازتابش آن در همه ساحت های دیگر پیداست، یعنی درس معرفتی می دهد، درس معنوی می دهد، درس سیاسی می دهد، به شما یاد می دهد رفتار یک انسان در برابر یک زمامدار فاسد چگونه باشد. به ویژه اگر دوران اسارت اهل بیت (ع) را هم به حادثه عاشورا اضافه کنیم و در نظر بگیریم آن جا هم رفتارها قابلیت الگوبرداری است.
همه این وجوه در جای خودش مهم است چون به همدیگر متصل اند به این معنا که شما سلوک سیاسی امام را نمی توانید از سلوک معنوی و عرفانی اش جدا کنید. امر به معروف امام از سلوک عاطفی امام جدا نیست و این ساحت ها به همدیگر متصل است. اما در عین حال اگر بخواهیم با کمی تساهل و تسامح بین این ساحت ها یکی را به دیگری رجحان بدهیم من تصور می کنم سلوک معنوی در حادثه عاشورا خیلی مهم خواهد بود یعنی همان زاویه ای که ما خیلی کم به آن پرداخته ایم. این که حضرت چگونه حرکت می کند، با اهل بیت چگونه رفتار می کند، اهل بیت با ایشان چطور برخورد می کند، در مسیر حضرت چه اتفاقاتی روی می دهد و امام با افرادی ک در مسیرشان قرار می گیرند چگونه مواجه می شوند، نگاه اهل بیت به دنیا و پدیده هایش چه بود، نگاه علی اکبر (ع) به عنوان یک جوان به دنیا چه بود، در قضیه استرجاع وقتی حضرت سیدالشهدا (ع) در حال حرکت رویایی می بیند که فرشتگان سرانجام این قافله را به شهادت نوید می دهند و حضرت می فرماید انا لله و انا الیه راجعون، علی اکبر چگونه با این حالت حضرت مواجه می شود و چه تبعیت عالی ای و چه استدلال زیبایی را در برابر پدر و امام خویش رقم می زند یا حضرت قاسم ابن الحسن با این که یک نوجوان 13 – 14 ساله است چه برداشت عالی ای از مرگ ارائه می دهد، یا نوع برخورد حضرت عباس (ع) با شمر و ده ها و صدها رفتار دیگر حاوی درس های بسیاری برای زندگی امروز ماست. من فکرمی کنم از این بعد، قضیه را باید بیشتر باز کرد. انصافا دهه محرم این ظرفیت را دارد که ما بتوانیم اولا آن نور سلوک معنوی را به زندگی مان بیاوریم و بعد هم این نور مقدس را برای روزهای بعدی و اصلاح شیوه و سبک زندگی مان به خدمت بگیریم، این ویژگی ها در حادثه عاشورا و جزئیات آن وجود دارد و مثل یک گنجینه قابل بهره برداری است.
من از بیان شما می خواهم استفاده کنم و بپرسم پس می شود سلوک خانوادگی، سلوک همسر بودن برای یک مرد یا برای یک زن، پدر بودن برای یک نوجوان و جوان یا جوان و نوجوان بودن برای یک پدر را از بطن همین رویداد استخراج کرد و کژی هایمان را اصلاح کرد؟
دقیقا همین طور است. شما امروز وقتی نگاه می کنید می بینید ما ناهنجاری های مختلفی در ساحت های سیاسی، اجتماعی و خانوادگی داریم. آمارها، داده ها، دیده ها و محتوای رسانه ها بخشی از این ناهنجاری ها را جلوی چشم ما قرار می دهد اما نکته ای که این جا وجود دارد این است که آنچه فصل مشترک و نخ ربط دهنده این ناهنجاری ها به همدیگر است بداخلاقی و نبود سلوک معنوی و اخلاقی است. اگر این سلوک تعریف و اجرا شود ساحت های دیگر ما هم اصلاح می شود. در واقع سلوک معنوی و اخلاقی، درون مایه و سرچشمه همه آن ساحت های اجتماعی، سیاسی و خانوادگی را در بر می گیرد و اگر آن اصل و سرچشمه بر مدار حق باشد آن ساحت ها را هم بر مدار حقیقت قرار خواهد داد. اما اگر آن سلوک معنوی بر مدار حق نباشد ساحت های دیگر هم رو به کژی و انحراف خواهد گذاشت. به عنوان مثال ما هرچقدر هم که روی مسایل سیاسی کار کنیم تا زمانی که مجهز به اخلاق نباشیم مشکلات ما حل نخواهد شد.
پایان پیام /
نظر شما