«لهوف سید ابن طاووس» از منابع مهم و کهن واقعه عاشورا

خبرگزاری شبستان: کتاب لُهوف یکی از منابع مهم و کهن واقعهٔ عاشورا و تاریخ زندگانی امام حسین(علیه السلام) امام سوم شیعیان نوشته ابوالقاسم رضی الدین علی بن موسی معروف به سید بن طاووس است

به گزارش خبرنگار شبستان ،کتاب لُهوف که مَلهوف علی قَتلی الطُفوف هم گفته شده یکی از منابع مهم و کهن واقعهٔ عاشورا و تاریخ زندگانی امام حسین(علیه السلام)، امام سوم شیعیان نوشته ابوالقاسم رضی الدین علی بن موسی معروف به سید بن طاووس است.

این کتاب برای مسافرت‌ها و هنگام زیارت بر اختصار نوشته شده و به همین خاطر، سلسله اسناد روایات حذف شده و تنها آخرین راوی یا کتاب مرجعی که روایت از آن نقل شده آمده‌است.

سید در صفحه ۱۱ کتاب، انگیزهٔ خود را چنین بیان می‌کند که: از مهمترین مسائلی که باعث شد دست به تألیف این کتاب بزنم آن است که پس از تألیف کتاب مصباح الزائر و جناح المسافر دیدم کتابی شده شامل معرفی بهترین مکانهای زیارتی و بهترین زیارات موجود برای آنها و کسی که این کتاب را همراه داشته باشد نیاز به هیچ کتاب زیارتی دیگری ندارد، من که دوست داشتم چیزی همراه آن کنم که زائر ابا عبدالله علیه‌السلام هم نیاز به همراه داشتن کتاب مقتل دیگری نداشته باشد، این کتاب را ضمیمه مصباح قرار دادم.

کتاب در چند بخش گرد آمده است:

   مقدمه: شامل مطالبی در عظمت واقعه عاشورا و مقام حسین بن علی و ارزش گریه و عزاداری بر او و انگیزه نگارش کتاب.

    مسلک اول: پیرامون مسائل قبل از شروع واقعه عاشورا، که از ولادت امام حسین (علیه السلام) تا وقایع روز عاشورا را شامل می‌شود.

    مسلک دوم: شامل وقایع روز عاشورا است تا کشته شدن امام حسین علیه السلام.

    مسلک سوم: شامل وقایع بعد از کشته شدن امام حسین (علیه السلام) است که از فرستادن سر کشته شدگان به کوفه شروع شده و اسارت خاندان حسین را بیان کرده و با مراجعت اسرا به مدینه به اتمام می‌رسد.

    پس از آن نیز حالات امام سجاد (علیه السلام) را در گریه بر پدرش بیان نموده‌است.

 قسمتهایی از لهوف سید ابن طاووس را با هم مرور می کنیم:

شیخ مفید محمدبن محمد نعمان» (که خدایش از او خشنود باد) در کتاب «مولد النبی و مولد الاوصیاء» با اسناد خویش از امام صادق (ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: «هنگامی که امام حسین (ع) قصد خروج از مکه را کرد، دسته‌های بسیاری از ملائکه در حالی که در صفوف آراسته و همگی مسلح و سوار بر اسبان بهشتی بودند، خدمت امام حسین (ع) رسیدند، پس از عرض سلام، گفتند: «ای کسی که پس از جدّ و پدرت، حجت خدا بر خلقی! همانا که خداوند جد بزرگوارت پیامبر (ص) را در بسیاری از جنگ‌هایش به وسیله ما کمک و یاری داد و حال نیز ما را به کمک و یاری تو فرستاده است.»

 

امام حسین (ع)‌ فرمودند: «میعادگاه من با شما در گودالی است که سرانجام در آن به شهادت خواهم رسید و آن، همان سرزمین کربلا است، هنگامی که به آن سرزمین رسیدم، شما نزد من بیایید.»

 

آنها گفتند: «خداوند به ما امر فرموده که فرمانبر تو باشیم پس اگر از دشمنانت می‌ترسی تو را همراهی می‌کنیم.»

 

امام (ع) فرمودند: «تا هنگامی که من به آن سرزمین نرسیده‌ام، کسی نمی‌تواند آسیبی به من بزند.»

 

کربلا مأمن شیعیان من است!

 

سپس گروه‌ها و دسته‌هایی از اجنه مؤمن خدمت امام حسین (ع) آمده و گفتند: «ای سید و مولای ما! ما از شیعیان و یاران تو هستیم، هر فرمانی که می‌خواهی صادر کن. اگر اکنون فرمان دهی که تمامی دشمنانت را از بین ببریم، بدون آن که حرکتی نمایی، این کار را انجام خواهیم داد.»

 

حضرت در حق ایشان دعا کرده و فرمودند: «خداوند به شما جزای خیر دهد! آیا نخوانده‌اید در قرآنی که بر جدم رسول خدا(ص) نازل شد، خداوند می‌فرماید:‌ «قُل لَّوْ کُنتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ؛ ای پیامبر! به آنان بگو که اگر در خانه‌های خود نیز بمانید، کسانی که مرگ آنها مقدر شده است (با پای خود) به سوی قتلگاه‌های خویش می‌روند.»

 

پس اگر من نیز در شهر و وطن خود بمانم، پس این مردم شقی و بدبخت با چه چیز امتحان شوند؟ و چه کسی در قبر من جای گیرد؟

 

خداوند آن روز که بساط زمین را می‌گستراند، کربلا را برای من انتخاب کرد و آن جا را مأمن و پناهگاه شیعیان و محبان من قرار داد. اعمال و نمازشان در آن‌جا مقبول و دعایشان قرین استجابت قرار می‌‌گیرد و کربلا مسکن شیعیان من است تا در دنیا و آخرت ایمن باشند. اما شما روز شنبه که مصادف روز عاشورا است در آن‌جا حاضر شوید.»

 

در روایتی دیگر این گونه آمده است: «در روز جمعه نزد من بیایید که آن روز، روز عاشورا است و روزی است که من در عصر آن روز کشته می‌شوم و پس از کشته شدنم، دیگر دشمنانم به دنبال قتل کسی از خانواده و برادران و خاندان من نخواهند بود و سر بریده مرا نزد یزید بن معاویه می‌فرستند.»

 

جِنّیان گفتند: «ای دوست خدا! و ای پسر دوست خدا! اطاعت تو لازم است و ما نمی‌توانیم مخالفت اوامر تو را انجام دهیم، در این مورد مخالفت نموده و تمامی دشمنانت را قبل از آن که به تو دسترسی پیدا کنند از میان می‌بریم.»

 

امام(ع) فرمودند: «به خدا سوگند، من خودم بر انجام این کار از شما تواناترم؛ اما این آزمایشی است تا حجت تمام شود، «تا آنانی که هلاک می‌شوند با دلیلی روشن هلاک شوند و آنهایی که زنده می‌مانند نیز با بیّنه و دلیل واضح و روشن زنده بمانند.»

مصادره اموال قافله حکومتی

 

حضرت امام حسین(ع) پس از این سخنان به راه خود ادامه داد تا این که به منزلگاه «تنعیم»‌ رسید، در این منزلگاه بود که امام به قافله‌ای برخورد که حامل هدیه والی یمن «بحیر بن ریسان» بود و آن هدیه را برای «یزید بن معاویه» می‌بردند، حضرت اموال آن قافله را مصادره کرد! زیرا حکومت و حاکمیت بر مسلمانان حق مسلم آن حضرت بود، سپس به شترداران فرمودند: «هرکس که تمایل داشته باشد که همراه من بیاید، کرایه را کامل می‌پردازیم و با او همراهی نیکویی می‌کنیم و هر که بخواهد از ما جدا شود، کرایه او را به حدی که راه را طی کرده، می‌پردازیم.»

 

عده‌ای همراه حضرت رفتند و عده‌ای از رفتن خودداری کرده، بازگشتند.

 

ملاقات با «بشر بن غالب»

 

امام حسین (ع)‌ همچنان به راه خویش ادامه می‌داد تا آن که به منزلگاه «ذات العرق» رسید، در این منزلگاه امام (ع) با «بشر بن غالب» که از سمت عراق می‌آمد مواجه شد، از او درباره اوضاع عراق سؤال فرموده و پرسیدند: «وضعیت عراقیان چگونه است؟» بشر گفت: (یا حسین!) من آنها را در حالی ترک کردم که دل‌هایشان با تو بود و شمشیرهایشان علیه تو!

 

امام (ع)‌ فرمودند: «ای برادر بنی اسد! راست گفتی. خداوند هرچه را که بخواهد انجام می‌دهد و به آنچه اراده کند فرمان می‌دهد.»

 

دعای حسین(ع) در حق فرزند

 

راوی گفت: امام حسین (ع) همچنان به راه خویش ادامه می‌داد تا هنگام ظهر به منزلگاه «ثعلبیه» رسید، در این جا بود که (آن امام مظلوم را) اندکی خواب فرا گرفت، هنگامی که برخاست فرمود: «در خواب دیدم هاتفی ندا در داد که: «شما به سرعت در حال حرکتید، در حالی که مرگ شما را سریع‌تر به سوی بهشت می‌برد!»

 

حضرت علی اکبر (ع) فرمود: «پدر جان! آیا ما بر حق نیستیم!؟» امام (ع) فرمودند:‌«آری، پسرم! سوگند به آن خدایی که بازگشت همه به سوی اوست.»

 

حضرت علی اکبر (ع) فرمود: «پدرجان! پس اگر ما بر حق هستیم، پس هیچ ترسی از مرگ وجود ندارد!»

 

امام حسین (ع) فرمودند: «پسرم! خداوند به تو، بهترین پاداشی که از ناحیه پدر به پسرش می‌رسد را، ‌عطا فرماید.»

 

خبر غیبی حسین (ع) از آینده کوفیان

 

آن شب را امام (ع) در منزلگاه «ثعلبیه» سپری کرد، صبحگاه مردی که با کنیه او «ابا هره ازدی» بود از سمت کوفه آمده، و خدمت امام (ع) رسید، سلام کرده و سپس گفت: ای پسر پیامبر! چرا از حرم خدا و از حرم جدّت رسول خدا (ص) بیرون آمدی؟

 

امام حسین (ع) فرمودند: «ای اباهره! بنی امیه اموالم را گرفتند، صبر کردم، مرا دشنام داده و آبرویم را ریختند، باز هم صبر نمودم و تحمل کردم، تا این که خواستند خونم را بریزند، من فرار کردم.

 

به خدا سوگند که این مردم مرا خواهند کشت؛ اما خداوند نیز (در عوض) لباس ذلتی را بر تن آنها می‌کند و شمشیر برانی را بر آنها مسلط می‌کند و خداوند اختیار حکومت ایشان را به کسی خواهد داد که آنان را از قوم سباء که زنی برایشان حکومت می‌کرد، پست‌تر و ذلیل‌تر کند.»

پایان پیام/

کد خبر 413105

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha